گفت‌وگو با بابك امین تفرشی، عكاس نام‌آشنای آسمان شب به مناسبت روز جهانی نجوم

هزار و یک شب زیر آسمان

اگر میان علاقه‌مندان به نجوم بروید و از آنها بپرسید، تاثیرگذارترین مروج نجوم در ایران كیست احتمالا اسامی متنوعی را خواهید شنید. اما پربسامدترین نام قطعا «بابك امین تفرشی» است.
کد خبر: ۱۳۷۸۷۲۴

او كه در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ شمسی در ایران به تدریس، ترویج و عكاسی از آسمان شب می‌پرداخت، نقش مهمی در پیشرفت جامعه نجوم و سطح عكاسی نجومی ایران در عرصه جهانی داشته است.

این روزها بسیاری از مروجان نجوم در جهان، جامعه نجوم آماتوری و عكاسی از آسمان شب در ایران را بیشتر با نام بابك امین تفرشی می‌شناسند.

با این حال كارشناسی ده‌ها برنامه رادیویی و تلویزیونی، به ویژه‌برنامه تلویزیونی آسمان شب كه پیشتر از شبكه ۴ سیما پخش می‌شد باعث شده است تا او چهره نام‌آشنایی برای بسیاری از علاقه‌مندان به علم و نجوم در ایران باشد.

امین تفرشی، متولد ۱۳۵۷ در تهران، همكار تحریریه و سردبیر اسبق مجله نجوم، عضو هیات امنای انجمن منجمان بدون مرز (AWB) و مدیر پروژه عكاسی جهان در شب (TWAN) است.

وی همچنین در سال ۲۰۰۹ موفق به كسب جایزه عكاسی علمی بنیاد لنارت نیلسون شده و سال ۱۳۹۴ «به سبب تلاش‌های نوآورانه در همگانی كردن دانش نجوم» جایزه ترویج علم را از انجمن ترویج علم ایران دریافت كرده است.

او كه در سال‌های اخیر همراه خانواده‌اش در ایالات متحده زندگی می‌كند، این روزها بیشتر به مدیریت هدایت پروژه عكاسی جهان در شب می‌پردازد.

پروژه‌ای كه از سوی انجمن بین‌المللی نجوم و یونسكو از پروژه‌ها‌ی ویژه سال جهانی نجوم (سال ۲۰۰۹) بود و در واقع برنامه‌ای از سوی انجمن منجمان بدون مرز است كه با تهیه و ارائه تصاویر خیره‌كننده و هنرمندانه از آسمان شب بر فراز آثار تاریخ و طبیعی در جهان (از جمله ایران) توسط برجسته‌ترین عكاسان آسمان شب جهان به معرفی عمومی زیبایی‌ و ارزش آسمان شب و نجوم می‌پردازد.

امین‌تفرشی در چند سال گذشته با نشریات مشهوری همچون نشنال جئوگرافیك و اسكای ‌اند تلسكوپ (معتبرترین نشریه عمومی اخترشناسی جهان) همكاری بیشتری دارد و تجربیات قابل‌توجهی از همكاری ژورنالیستی با بزرگ‌ترین بنگاه‌های مطبوعاتی جهان كسب كرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه گفت‌وگوی یك‌ ساعته جام‌جم با این مروج نجوم برجسته ایرانی است.

وقتی مخاطب نام بابك امین تفرشی را در اینترنت جست‌وجو می‌كند، می‌بیند به طرز عجیبی سبك زندگی‌اش با نجوم و آسمان شب عجین شده است. چنین علاقه‌ای در شما از كجا ریشه می‌گیرد؟

واقعیت این است كه علاقه به نجوم كم‌كم بخشی از وجود و شخصیت شما می‌شود. شاید ابتدا صرفا یك علاقه برای من بود و بعد تبدیل به حرفه‌ام شد و نهایتا سبك زندگی‌ام. این سه وقتی در یك نفر شكل می‌گیرد، بدون آن بخشی از هویتش را از دست می‌دهد. اگر چند هفته زیر آسمان پرستاره نباشم، احساس ناآرامی و كم‌‌داشتن چیزی در درونم می‌كنم. اولین بار سال ۷۰ بود كه در تولد ۱۳ سالگی‌ام، كتاب «اخترشناسی پایه» ترجمه توفیق حیدرزاده را هدیه گرفتم. قبل از آن كتاب‌هایی از ایزاك آسیموف را خوانده بودم. اما آن كتاب نقطه عطف زندگی‌ام بود. به‌خصوص نقشه‌هایی با جزئیات زیاد از گودال‌های ماه در كتاب بود كه از دیدنش حیرت‌زده می‌شدم. بعدها وقتی تلسكوپ كوچك همسایه‌مان را قرض گرفتم و از پشت چشمی آن گودال‌های ماه را با آن نمای خیره‌كننده دیدم، احساس می‌كردم از پشت پنجره آپولو ماه را می‌بینم... همان كافی بود تا مسیر زندگی‌ام برای همیشه عوض شود. این اتفاقی است كه برای هر كسی ممكن است بیفتد. یك بار دیدن ماه یا زحل ممكن است شما را همیشه دلباخته آسمان شب كند.

خیلی‌ها به تلسكوپ دسترسی ندارند، اما چنین تجربه‌ای را شاید این روزها با دیدن گودال‌های ماه از طریق وبگاه moon.google.com بتوانیم داشته باشیم. چه تفاوتی است بین دیدن ماه از پشت تلسكوپ با دیدن همان ماه از طریق گوگل؟

زنده دیدن ماه، طوری كه چشم را از پشت تلسكوپ بتوانید عقب بیاورید و ماه را بالای سر ببینید، در اینجا آنچه مغز برداشت می‌كند بسیار متفاوت است با یك تصویر گرافیكی پردازش‌شده در رایانه. این مانند تجربه فضانوردی است كه زمین را از فضا بی‌واسطه از پنجره ایستگاه فضایی می‌بیند با زمانی كه ما تصاویر مربوط به زمین از فضا را در رایانه می‌بینیم؛ قطعا قابل مقایسه نیست. آشفتگی جوی كه از پشت تلسكوپ هنگام دیدن ماه می‌بینید یا این‌كه می‌بینید به مرور زمان با تغییر زاویه نور خورشید، شكل و زوایای سایه‌ها در گودال‌های ماه تغییر می‌كند... اینها تجربه‌ای نیست كه با دیدن عكسی از ماه در اینترنت ایجاد شود.

گمان می‌كنم حدود ۲۹ سال از ورود شما به دنیای نجوم می‌گذرد و فعالیت‌های متنوعی انجام داده‌اید. فصل مشترك این فعالیت‌ها را بر چه اساسی تعریف كرده‌اید؟

بله حدود ۲۹ سال از آغاز فعالیت‌هایم در زمینه نجوم می‌گذرد. البته در همان آغاز سریع وارد عكاسی نجومی شدم و تركیبی از این دو را ادامه دادم. اما هدف اصلی‌ام همیشه ترویج علم بوده است؛ چه زمانی كه بیشتر روزنامه‌نگار علم و نویسنده و كارشناس برنامه‌های تلویزیون بودم و چه اكنون كه بیشتر عكاس نشنال جئوگرافیك هستم. همواره سعی كرده‌ام در مسیر ارتباط بین جامعه علمی با مردم و پیوند زدن نجوم با رشته‌های دیگر قدم بردارم.

چرا احساس كردید چنین هدفی را خوب است در پیش بگیرید؟

ابتدا هدفم فقط ثبت آنچه می‌دیدم بود؛ از این نظر كه چطور نماهای زیبا از آسمان شب را بتوانم ماندگار كنم و این طور شد كه مسیر عكاسی را در پیش گرفتم. درست مثل یك نقاش، یا یك نویسنده كه دوست دارد تجربه خود از مشاهده پدیده یا رویدادی را ماندگار و آن را با دیگران سهیم كند. مثلا دیده‌اید خیلی‌ها به موزه لوور می‌روند و از تابلوی مونالیزا عكس یا حتی سلفی می‌گیرند؛ در حالی كه عكس مونالیزا با كیفیت بهتر در اینترنت وجود دارد. هدف افراد در اینجا این است كه آن خاطره را در آنجا ثبت كنند تا در آینده‌ای دور آن تجربه شیرین را بهتر به یاد بیاورند.

این یعنی عكاسی را روش موثرتری نسبت به تدریس یا روزنامه‌نگاری برای ترویج نجوم می‌دیدید؟

نه، همه این روش‌ها جذاب و از جنس خودش است. مثلا در تدریس شما امكان رشد افراد دیگر را می‌بینید؛ انتقال شخصیت و زندگی خود را به دانشجویان‌تان می‌بینید و نوعی حس جاودانگی و رضایت را به معلم می‌دهد وقتی رشد دانشجویانش را می‌بیند. عكاسی بیشتر یك كار هنرمندانه است و هنرمند دوست دارد كارش دیده شود و البته اثر اجتماعی داشته باشد. پس عكسی می‌گیرد كه داستانی قوی داشته و لحظه‌ای خاص در آن ثبت شده باشد. همیشه برای من «داستان» و «لحظه» در كنار «هنر» و «تكنیك» چهار عنصر عكاسی است كه سعی می‌كنم در عكس‌هایم ثبت كنم. من در روزنامه‌نگاری هم معمولا مقاله را خیلی شبیه به عكس یا گاهی عكس را شبیه مقاله می‌دیدم. مثلا عكس یك كاور یا عنوان دارد، یك نتیجه‌گیری، خط سیر و حتی سوتیتر دارد و همه اینها را شما وقتی ذهن روزنامه‌نگار و عكاس داشته باشید دنبال می‌كنید. در عین حال وقتی شما مقاله می‌نویسید یك تركیب‌بندی زیبایی‌شناختی دارد. مقاله مثل عكس می‌تواند رنگ‌بندی مشخص و داستان خاص خود را داشته باشد. این دو در كار من تركیب شده، به‌خصوص وقتی سال‌ها همكار مجله نجوم بودم و كتاب و مقاله نوشته و ترجمه كرده‌ام. بدون داستان عكس‌هایم اثرگذار نیست.

تا به حال حساب كرده‌اید چند شب زیر آسمان پرستاره رصد كرده‌اید؟ چند عكس نجومی گرفته‌اید؟ خاطرات شب‌های عكاسی‌تان را می‌نویسید؟

نوشتن خاطرات كه نه، اما پست‌هایم در اینستاگرام به نوعی كتابچه خاطراتم است. اما در مورد آمارهای كارم، سال ۱۳۷۳ به یاد دارم مجله نجوم یك مسابقه بزرگ دانش‌آموزی ترتیب داد. من در آن مسابقه شركت كردم و جزو برندگان بودم. البته هیچ‌وقت هم جایزه‌ام كه سفر به آسمان‌نمای بندر انزلی بود را ندادند! (می‌خندد) برای آن مسابقه ناچار شدم تعداد شب‌های رصدم را بشمارم و آن وقت دیدم حدود ۲۰۰ شب در یك سال با تلسكوپ از روی پشت‌بام و بالكن خانه رصد كرده‌ام! یعنی تقریبا در یك سال تمام شب‌های ممكن كه آسمان صاف بوده را زیر سقف آسمان سپری كرده بودم. بعد آن آمار را فرستادم برای مسابقه. پس از آن سال‌ها بعد جسته گریخته حساب كردم كه چند شب از عمرم را برای پروژه‌ای از ابتدای شب تا سپیده صبح عكاسی حرفه‌ای از آسمان شب با مناظر زمینی كرده‌ام و به عدد هزار شب رسیدم. به همین دلیل است كه عنوان برخی سخنرانی‌هایم «هزار و یك شب زیر آسمان» است. تعداد عكس‌هایی كه گرفته‌ام شاید بیش از ده هزار و اگر فریم‌های ثبت شده با احتساب تایم‌لپس‌ها را حساب كنیم، تعدادی بسیار زیاد و در حد میلیون است. اما نشنال‌‌ جئوگرافیك حدود ۵۰۰۰ عكس از من در مجموعه‌اش دارد كه حدود ۳۰۰۰ عكس آن مربوط به شب است.

در سال‌های اخیر می‌بینیم عكس‌های بسیار جذابی از آسمان شب در ایران گرفته می‌شود كه از نظر تكنیكی عالی و همپای بسیاری از آثار عكاسان آسمان شب برجسته در جهان است. آیا اكنون ما در ایران از نظر عكاسی نجومی در وضعیت كم‌نظیری در جهان هستیم؟

اگر عكاسی نجومی را با توسعه اقتصادی كشور مقایسه كنیم، ایران از نظر اقتصادی در بین ۲۰۰ كشور جهان معمولا در رتبه‌های پایین‌تر از ۵۰ قرار دارد. این در حالی است كه اگر خودمان را با كشورهای هم‌ردیفمان در نجوم آماتوری از نظر تعداد علاقه‌مندان به نجوم و عكاسی نجومی مقایسه كنیم، ما از كشورهایی كه میزان توسعه اقتصادی آنها شبیه به ماست چند پله جلوتریم. اگر قرار باشد خودمان را با آمریكا مقایسه بكنیم، ایالات متحده جمعیتش حدود چهار برابر جمعیت ایران است و تعداد عكاسان نجومی‌اش حدود ۵۰ برابر بیشتر از ماست. اما در غرب آسیا و خاورمیانه قطعا ما در مقایسه با كشورهای منطقه با اختلاف بسیار جلوتر هستیم؛ هم از نظر تعداد عكاسان آسمان شب و هم كیفیت كارها. در مقایسه وضعیت‌مان با غرب اروپا و كشورهایی مثل آلمان و اسپانیا می‌بینم بسیار به آنها نزدیكیم. اما در مقایسه با استرالیا و آمریكا هنوز فاصله زیادی داریم.

برای عكاسی تقریبا به همه قاره‌ها و به بسیاری از كشورهای جهان سفر كرده‌اید و از آسمان شب در مناطق مختلف كره زمین عكاسی كرده‌اید. جایی از دنیا هست كه مایل بوده باشید از آنجا از آسمان عكاسی كنید اما هنوز نرفته باشید؟

مكزیك! فرهنگ بسیار خاصی دارد و تمدن مایا از مراكز اصلی‌اش مكزیك بوده است. آسمان تاریكی دارد و كشور بزرگی است و واقعا ندیدنش عیب است! (می‌خندد). تركیب میراث این كشور با آسمان شب باعث می‌شود مایل باشم به آنجا سفر و از آسمان شب با مناظر زمینی عكاسی كنم. در شرق آسیا هم مثلا كامبوج، تایلند و... هم بسیار جذاب است و می‌توانم پیام «یك مردم، یك آسمان» را از آنجا بهتر به تصویر بكشم.

اهمیت پیگیری و صحت‌سنجی در رسانه‌ها

بابك امین تفرشی چند سالی است با مجموعه نشنال جئوگرافیك همكاری می‌كند. از او پرسیدم «با توجه به تجارب روزنامه‌نگاری كه در ایران داشته‌اید، آن چیزی كه فكر می‌كنید شكاف بزرگ میان فعالیت‌های ژورنالیستی در ایران با تجارب مشابه شما در نشریاتی مثل نشنال جئوگرافیك است و می‌تواند در كوتاه‌مدت یا میان‌مدت در ایران حل شود چیست؟»

وی پاسخ داد: «در یك بخش‌هایی این تفاوت خیلی بارز است. مثل اتفاقاتی كه در محیط زیست ایران می‌افتد و ما آن را به لحاظ روزنامه‌نگاری خوب پوشش نمی‌دهیم از آن بخش‌هاست. علتش هم به خاطر محدودیت‌هایی است كه به لحاظ كار رسانه‌ای در ایران داریم و هم به خاطر نبود علاقه عمومی به این موضوع. واقعیت تلخ این است كه بیشتر روزنامه‌نگاران و مخاطبان رسانه‌ها در ایران بیشتر درگیر مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند. در حالی كه مشكلات زیست‌محیطی، پایه‌های حیات و زندگی ما را می‌سازد و آسیب به آنها برگشت‌ناپذیر است. از نظر ژورنالیستی معمولا احساساتی به مسائل محیط‌زیست می‌پردازیم و بعد رهایش می‌كنیم. در حالی كه روزنامه‌نگار باید موضوع را رها نكند و پیگیر وضعیت آن باشد. شما وقتی وضعیت رسوایی‌های كاخ سفید را دنبال می‌كنید می‌بینید پیگیری‌های روزنامه‌نگار است كه كار را به جایی می‌رساند كه اتفاقی رقم می‌خورد. یا مثلا رسوایی‌های مربوط به كودك‌آزاری در كلیساها در دهه ۹۰، چیزی بود كه پیگیری روزنامه‌نگاران آن را علنی كرد. ما اینجا پیگیری روزنامه‌نگارانه حرفه‌ای را نداریم، زیرا روزنامه‌نگار در ایران امنیت اقتصادی كافی یا حتی امنیت شغلی لازم را ندارد كه اگر سوژه‌ای را دنبال كرد و نزدیك به نتیجه رسیدن شد از پشتیبانی رسانه‌اش مطمئن باشد.

سردبیر سابق مجله نجوم و همكار مجله اسكای اند تلسكوپ در توضیح دومین تفاوت بارز روزنامه‌نگاری در ایران با نشریات برجسته بین‌المللی می‌افزاید: «تا جایی كه از تجارب روزنامه‌نگاری در ایران به خاطر دارم، ما صحت‌سنجی (Fact checking) محتواها و راستی آزمایی آنچه در گزارش‌ها و مقالاتمان ذكر می‌كنیم را در روزنامه‌نگاری ایران كم داریم. این در حالی است كه من در نشنال جئوگرافیك حتی اگر یك مطلب ساده برای سایت بنویسم، چهار نفر آن را بررسی و صحت‌سنجی می‌كنند. از غلط‌های املایی و بررسی دقیق آمارها و عددها گرفته تا بررسی موارد احتمالا كپی شده و جزئی‌ترین نكات. حتی برای پست‌های اینستاگرام! برای خودم جالب است كه با همه دقتم باز هم گاهی اشکالاتی پیدا می‌کنند آنچه من از تجربه روزنامه‌نگاری در ایران در ذهن دارم این است كه این موضوع در روزنامه‌نگاری ما بسیار ضعیف انجام می‌شود. نه مخاطب ما چنین درخواستی به صورتی جدی از ما دارد و نه ویراستارها اینقدر جزئی دقت می‌كنند. اما همین نكات ظریف است كه كار را قوی و قابل استناد می‌كند نشریاتی مثل نشنال جئوگرافیك یا اسكای اند تلسكوپ این‌گونه است كه به نشریات معتبر جهانی تبدیل می‌شوند و آنچه در پرتیراژترین روزنامه‌های جهان منتشر می‌شود با چنین سبك و سیاقی است كه به مرجعی در تاریخ تبدیل می‌شود و به آنها به صورت جدی استناد می‌كنند.»

نقاط قوت و ضعف عكاسی نجومی در ایران

«در ایران ما تعداد بسیار زیادی عكاس نجومی داریم و سبك‌های جدیدی از عكاسی در اینجا در حال شكل‌گیری است. بر خلاف رویه معمول در جهان كه عكاسی نجومی با عكاسی اعماق آسمان توسعه می‌یابد، رشد عكاسی نجومی در ایران از عكاسی مناظر شب و نمای باز آغاز شد.» وقتی بابك امین تفرشی به این ویژگی جامعه عكاسان نجومی در ایران اشاره كرد از او پرسیدم نقطه قوت اصلی عكاسی نجومی در ایران را در چه می‌بینید؟

وی در پاسخ می‌گوید: «نقطه قوت اصلی ما این است كه هنوز در ایران آسمان تاریك و پرستاره در مناطقی وجود دارد، تنوع مناظر طبیعی و تاریخی فراوان داریم. در ایران نجوم آماتوری خیلی خوب مسیرش را آغاز كرده و بسیاری از عكاسان نجومی از دل این جامعه برآمده‌اند. این در حالی است كه در بسیاری از كشورها جامعه عكاسان نجومی از دل جامعه عكاسان شب بیرون آمده‌اند و این افراد اگرچه عكس‌های تكنیكی خوبی از راه شیری می‌گیرند، اما شناختی از آسمان شب ندارند و از این رو كارهای آنها شما را با سوژه‌های تكراری مواجه می‌كند. مثلا یك نمای زیبا از راه شیری را می‌بینید كه تقریبا در تمام عكس‌های‌شان تكرار شده است. این حتی باعث شده كه ادیتورهای مجله‌های بزرگ هم دیگر اشتیاقی برای دیدن چنین عكس‌هایی نداشته باشند. گاهی بعضی از این عكس‌ها افكت‌های فتوشاپی و پردازش غلیظی دارند. زیرا عكاس با سوژه آشنا نیست و عكس را اصولی پردازش نمی‌كند.» این عكاس آسمان شب در ادامه با بیان مثالی توضیح می‌دهد: «چنین وضعیتی شبیه آن است كه مثلا من برای عكاسی از حیات وحش به آفریقا سفر كنم؛ آن‌وقت چون من از حیات وحش فیل‌ها را بیشتر می‌شناسم، از همان جانور بیشتر عكس می‌گیرم. نه حیوانات در حال انقراض را می‌شناسم و نه آن پرنده خوشرنگ كمیاب را كه ممكن است در میدان دید دوربینم قرار گرفته باشد. وقتی سوژه را به‌درستی نشناسیم نمی‌توانیم عكس خوبی بگیریم.

از مدیر پروژه عكاسی جهان در شب (TWAN) پرسیدم مهم‌ترین نقطه ضعف عكاسی نجومی در ایران را در چه می‌بیند؟

وی در پاسخ گفت: همین مورد كه اشاره كردم كم‌كم به نقطه ضعف ما در ایران هم تبدیل شده است. عكاسی نجومی در ایران از نظر تعداد عكاسان به‌تدریج در حال رشد است و افرادی را خارج از جامعه نجوم نیز می‌بینیم كه عكس نجومی می‌گیرند. این نقطه عطف خوب و اتفاق مهمی است زیرا باعث رشد علاقه به آسمان شب، تلاش بیشتر برای حفظ آسمان تاریك در طبیعت و كاهش آلودگی نوری می‌شود. اما چون این افراد علاقه یا فرصتی برای شناخت آسمان و نجوم نداشته‌اند (كه امروزه با توجه به تعدد منابع خوب فارسی كار پیچیده‌ای هم نیست) با سوژه نمی‌توانند ارتباط برقرار كنند، مثلا نمی‌دانند راه شیری از كجا طلوع و در كجا غروب می‌كند، با پدیده‌های جذاب و مهم نجومی آشنا نیستند و... این یك دانش ساده و پایه نجوم نیاز دارد كه من پیشنهاد می‌كنم اگر كسی می‌خواهد در زمینه عكاسی نجومی پیشرفت كند باید آن را در خود تقویت كند. اگر این وضعیت اصلاح نشود می‌تواند عكاسی نجومی را به كج‌راهه ببرد و به ارائه تعداد زیادی تصاویر مونتاژ شده منجر شود كه مفهومی دروغ و دور از واقعیت طبیعت آسمان شب را به مردمی القا می‌كند كه هرگز فرصتی برای دیدن شكوه آسمان تاریك نداشته‌اند.

داستان تولد «جهان در شب»

حدود ۱۳ سال پیش بود که امین تفرشی كار پروژه عكاسی جهان در شب (TWAN سرواژه the World at Night) و هدایت آن را آغاز كرد. پروژه‌ای که در جریان آن باتجربه‌ترین عکاسان آسمان شب از کشورهای مختلف، شکوه آسمان شب را بر فراز مناظر زمینی در قاب عکسی نفسگیر به تصویر می‌کشند.

در ضمن گفت‌وگو با بابک امین تفرشی از او پرسیدم: در پروژه جهان در شب، همكاران بسیار باسابقه و نامدار حوزه عكاسی نجومی در این پروژه با شما همكاری می‌كنند. چه چیزی باعث شد آنها علاقه‌مند به همكاری با شما باشند، در حالی كه مدیر ایرانی این پروژه بودید و شاید آن‌موقع خیلی شما را نمی‌شناختند؟

وی در پاسخ این‌چنین توضیح داد: «این ایده مشترك من و دوست و همكار خوبم، اشین دانیلی ذكریان از دوران نوجوانی بود. اما به مرور ظرفیت‌های بیشتری در این ایده از حیث وحدت ادیان و فرهنگ‌ها زیر آسمان شب دیدم. پروژه‌ای بود كه می‌دیدم می‌تواند همزمان سبب كاهش آلودگی نوری و حفظ آسمان تاریك شود، سبب ارتباط باستان‌شناسی و نجوم شود و البته عكاسی نجومی را توسعه دهد. اما تا سفرهای من در خارج ایران رشد نكرد و دنبال ماجراجویی‌هایم برای رصد كسوف‌ نرفتم، چیزی اتفاق نیفتاد. من در سال ۱۳۷۸ همزمان با رخ دادن كسوف در ایران مسؤول یك تور برای گردشگرانی بودم كه برای رصد كسوف به ایران می‌آمدند. برخی از این افراد منجم بودند و یكی از آنها مایك سیمونز بود؛ كسی كه بعدها انجمن منجمان بدون مرز را پایه‌گذاری كرد. ما اولین ارتباط را سال ۷۸ در یك سفر ده روزه ایجاد كردیم و احساس كردیم نجوم چطور می‌تواند مرزها و جدایی‌های جغرافیایی و سیاسی ملت‌ها را كنار بگذارد و مردم سر مسأله مشتركی با هم ارتباط برقرار كنند. دو سال بعد وقتی برای رصد كسوف سال ۱۳۸۰ به آفریقا سفر كردم و با منجمان و مستندسازانی همچون گرنات مایزر و پاسكال دمی از آلمان و فرانسه و افراد دیگری از چند كشور همراه شدم، وقتی ستاره‌های آسمان شب مثل فرشی بالای سر ما بود و وقتی دیدم افرادی با زبان‌های مختلف زیر یك آسمان هستند، ایده این پروژه برایم واضح‌تر شد. بعد در سال ۲۰۰۳ با حمید خداشناس به جنوبگان رفتیم. در آن سفر كه یك ماه طول كشید با صد نفر مسافر كشتی از بیش از ۲۰ كشور جهان با هم همسفر شدیم. آنجا با فرد اسپناك (محقق و رصدگر نامدار گرفت‌های ماه و خورشید) آشنا شدم و آنجا بود كه دیدم خورشیدگرفتگی‌ها چقدر به ایجاد ارتباط و فرهنگسازی میان ملت‌ها كمك كند.»

مدیر پروژه جهان در شب با اشاره به اینکه ایده این پروژه طی چند سال به صورت گام به گام پیش رفته و اتفاقی شكل نگرفته است، تاکید کرد: «در هر سه این رویدادها اعضای اصلی پروژه جهان در شب را یافتم كه هر یك افراد بسیار صاحب‌نامی در كشور و جامعه خود بودند. من در سفرهای بعدی‌ام، اعضای این پروژه را یك به یك شخصا شناختم. نقطه عطف اصلی اما شكل‌گیری انجمن منجمان بدون مرز در ایالات متحده در سال ۲۰۰۶ بود. با پیشنهاد من به مایك سیمونز، اولین پروژه این انجمن «جهان در شب» شد. من نزدیك به دو سه سال با اعضای برجسته این پروژه ایده را مطرح كردم و با برقراری ارتباطات بین‌المللی با فعالان این حوزه، این پروژه را پیش بردم. به‌خصوص وقتی دیوید مالین، از سرشناس‌ترین عكاسان نجومی جهان به این پروژه پیوست. از اینجا به بعد وقتی هسته ده نفر اصلی در پروژه ایجاد شد، زمانی که با عكاسان برجسته كشورهای مختلف تماس می‌گرفتم و می‌فهمیدند این افراد برجسته عضو پروژه هستند، وقتی می‌دیدند هدف این پروژه بین‌المللی حفظ آسمان شب برای نسل‌های بعدی است، آن را در مسیر كارهای خود می‌دیدند و به این ترتیب جمع ما خیلی زود به ۲۵ نفر، بعد ۳۰ نفر و حالا به ۴۰ نفر از ۲۲ كشور مختلف رسیده است. در واقع دو سال بعد از شكل‌گیری پروژه در سال ۲۰۰۹، «جهان در شب» اولین برنامه ویژه سال جهانی نجوم شد.»

تصاویر بیشتری از این پروژه را در وبگاه twanight.org ببینید.

کاظم کوکرم - دانش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها