روایت ساچین لیتلفیدر ۵۰سال بعد از مراسم جنجالی

خشن‌ترین لحظه تاریخ اسکار

مروری بر روند دروغ‌پردازی‌های تاریخی در سینما

پیروزی‌های خیالی هالیوود

فصل تابستان سینما در دنیای غرب درحالی به پایان رسید که «تاپ‌گان‌۲» فروش جهانی یک میلیارد و ۳۵۵میلیون دلار را تا اینجا به خود اختصاص داد. ۷۰۵میلیون دلار از این رقم، پولی است که تماشاگران آمریکایی برای دیدن ماجراجویی‌های هوایی تام‌کروز پرداخت کردند.
کد خبر: ۱۳۸۰۳۱۶
نویسنده کیکاووس زیاری - گروه فرهنگ و هنر
آن‌ها روی پرده سینما ابرقهرمانی را دیدند که با شجاعت و بی‌باکی به قلب دشمن موهوم و ساختگی دولتمردان آمریکا می‌رود و بعد از دو ساعت ماجراجویی (که بیشتر باید از آن با اصطلاح خودمانی خالی‌بندی یاد کرد تا ماجراجویی!) موفق می‌شود به‌راحتی مواضع دشمن خیالی (بخوانید ایران) را نابود و به سلامت به پایگاه خود برگردد!

این نخستین بار نیست که در یک بلاک‌باستر پرخرج هالیوودی، قهرمان ماجرا موفق می‌شود تمام اهداف جنگی از قبل اعلام شده را نابود و دشمن را شکست دهد. مسلما آخرین بار هم نخواهد بود. سیاستمداران آمریکایی برای فریفتن مردم عادی همیشه نیازمند دشمنی موهوم هستند تا به واسطه آن سر گروه‌های مختلف اجتماعی را گرم کرده و در پشت پرده به چپاول منابع ملی پرداخته و چیزی برای مردم کشور خود باقی نگذارند. هالیوود هم در فیلم‌های مختلف خود با این سیاست گمراه کننده همراه می‌شود و خوراک تبلیغاتی لازم را برای سیاستمداران جنگ طلب و منفعت طلب فراهم می‌کند. نکته جالب در رابطه با تمام این فیلم‌های تبلیغاتی و شعاری، پیروزی نیروی نظامی آمریکا بر دشمن فرضی است، اما آیا این پیروزی‌ها واقعی است و در عالم واقعیت هم رخ داده‌اند؟ واقعیت‌های تاریخی به این پرسش، جواب منفی می‌دهند.

جعل واقعیت روی پرده

اتفاقا نکته‌ای که مورد توجه تحلیلگران سینمایی و سیاسی است، تاکید آن‌ها روی این موضوع است که برعکس داستان فیلم‌های پروپاگاندایی هالیوودی و پایان‌های خوش مورد نظر آن‌ها در عالم واقعیت همیشه این ارتش آمریکا و نیرو‌های نظامی آن بوده که در نبرد‌های واقعی در اقصی نقاط دنیا شکست خورده و با سرافکندگی و تحقیر به خانه های‌شان برگشته‌اند. رویداد‌های تاریخی و وقایعی که در ۱۰۰سال اخیر رخ داده‌اند، درست بودن این تحلیل را به‌شدت به رخ می‌کشد. آنچه جالب توجه به نظر می‌رسد، این است که نظامیان آمریکایی هیچ‌گاه در خاک کشورشان در حال نبرد با یک نیروی خارجی نبوده‌اند و سربازان آمریکایی همیشه در نقاطی بسیار دورتر از خاک سرزمین خود تفنگ به دست گرفته و با دشمنان خود جنگیده و مبارزه کرده‌اند. در همین حال، فرماندهان نظامی، این جنگ‌های نابرابر را دفاع از خود معرفی کرده و هیچ وقت به رسانه‌ها و مردم پرسشگر جواب نداده‌اند که حضور در خاک کشور‌های دیگر و مقابله با مردم این کشور‌ها چگونه می‌تواند دفاع از خود، مبارزه برای آزادی و کمک به مردم محروم تعبیر و تعریف شود. وظیفه نیرو‌های تندرو در هالیوود این است که با تولیداتشان به توجیه این ادعا‌های دروغین بپردازند.

شکست پی‌درپی در واقعیت

از دوران جنگ جهانی دوم و حضور اشغالگرانه نیرو‌های آمریکایی در هندوچین و مبارزات آزادیبخش ملت چین برای رهایی از استعمار و امپریالیسم، حضور غیرقانونی آمریکا در بقیه نقاط دنیا شکل آشکاری به خود می‌گیرد. این حضور البته با شکست مفتضحانه نیرو‌های نظامی آمریکا همراه است. بعد از آن وظیفه بازیگرانی مرتجع با دیدگاه‌های تند دست راستی مثل جان وین است که به کمک این نیرو‌های شکست خورده آمده و در داستان‌های دروغین چند فیلم، ضمن ستایش از حضور غیرقانونی درخاک دیگر کشورها، شیرینی پیروزی دروغین را به حلق مردم آمریکا و بقیه جهان بکند. اواسط دهه۶۰ میلادی همزمان با دخالت نظامی آمریکا در ویتنام و حمایت از دولت دست راستی و ضد کمونیست آن است. نیرو‌های نظامی پیشرفته و تا دندان مسلح آمریکا در این نبرد هم شکست می‌خورند و با از دست دادن صد‌ها سرباز و افسر و تعداد بسیار زیادی مجروح جنگی به خانه برمی‌گردند.

اعتراض دروغ‌پردازی قدیمی

جان وین که در چند فیلم وسترن، سرخپوستان را مانعی برای پیشرفت آمریکا دانسته و این صاحبان اصلی سرزمین آمریکا را به‌عنوان جماعتی وحشی از دم گلوله‌های تفنگ خود می‌گذراند در محصولات جنگی آمریکایی همین وظیفه را در قبال قتل‌عام مردم دیگر کشور‌ها به عهده گرفت. معروف‌ترین این دسته محصولات ارتجاعی اکشن جنگی «کلاه سبزها» به کارگردانی و بازی خود جان وین است. فیلم که براساس رمانی از رابین مور ساخته شده، وین را در مقام یک فرمانده نظامی نشان می‌دهد که پس از تمرینات زیاد با نیرو‌های زیردست خود راهی ویتنام می‌شود تا دمار از روزگار ملت ستمدیده این کشور کوچک درآورد و روی پرده سینما پیروزی را نصیب نظامیان آمریکایی کند. نمایش عمومی فیلم در سال ۱۹۶۸ با برخورد سرد منتقدان و تماشاگران خسته از دروغ و تزویر روبه‌رو شد و این در حالی بود که شهر‌های آمریکا صحنه مبارزه و مخالفت مردم آن با جنگ ویتنام و مداخله نظامی آمریکا در آن بود. جین فوندا، بازیگر معترض سینما از جمله افرادی بود که فعالانه در این تظاهرات ضد جنگ حضور داشت. او که یک بار هم به ویتنام دوپاره سفر و با رهبران جنبش چریکی این کشور دیدار و گفتگو کرد، به‌دلیل حضور در تظاهرات توسط پلیس دستگیر و بازداشت شد.

آمریکا جز دخالت نظامی در کشور‌های دیگر از راه‌های دیگری نیز در امور داخلی کشور‌هایی که تضاد منافع داشت، مداخله می‌کرد. شرکت در کودتا‌های مختلف علیه دولت‌ها و حکومت‌های ملی در سراسر جهان و حمایت مالی و معنوی از مخالفان سیاسی این حکومت‌ها از دیگر کار‌های سیاستمداران سلطه‌جوی آمریکایی بوده است. با وجود آن‌که با گذشت زمان مداخله نظامی در کشور‌های دیگر به نوعی منسوخ شد و سیاست مداخله غیرمستقیم و پنهان در دستور کار آمریکایی‌ها قرار گرفت، باز هم تاریخ دو مداخله نظامی مشهور این کشور در دو کشور عراق و افغانستان را هیچ‌گاه از یاد نخواهد برد. ترک این دو کشور و بازگشت نیرو‌های آمریکایی به خاک خود باز هم با سرافکندگی و شرمساری همراه بود. اینجا هم بر خلاف فیلم‌هایی مثل تاپ گان، نظامیان آمریکایی نه با پیروزی و موفقیت که با شکستی فجیع راهی خانه های‌شان شدند و با وجود این، هالیوود باز هم به دروغ پردازی‌اش ادامه داده و طرف آمریکایی را در نبرد‌های برون مرزی پیروز و موفق به تصویر می‌کشد. از سیاست‌های مهم و اصلی سیاستمداران دست راستی و نژادپرست آمریکایی، ساختن و خلق یک دشمن موهوم و خیالی است تا به کمک آن بتوان اهداف تجاوزگرانه را توجیه کرد و برای حضور نظامی و غیرنظامی در دیگر کشور‌های دنیا دلیلی به اصطلاح موجه ارائه کرد.

در دوران جنگ سرد شعار مبارزه با استبداد کمونیسم سر داده شد و با خلق موجود ترسناکی به نام کمونیسم و اردوگاه شرق، چپ هراسی شکل گرفت. مجموعه فیلم جیمزباند در دوران جنگ سرد به نوعی بهترین نماینده سینمایی این چپ هراسی به شمار می‌آید. جالب این‌که بعد از فروپاشی اردوگاه کمونیسم، این مجموعه فیلم با یک تحول اساسی روبه‌رو شد و در نبود دشمان چپگرا، سازندگانش دست به خانه تکانی در این مجموعه زده و با احیای آن سراغ موضوعات دیگری رفته است. در شرایط تازه مقابله با دشمنان تازه به‌عهده فیلم‌ها و چهره‌های دیگر گذاشته شده است. در دو دهه اخیر متاسفانه نوعی فوبیای ضد اسلامی و اسلام هراسی در غرب رشد کرده که نیرو‌های دست‌راستی سرمایه‌داری محرکان اصلی‌اش هستند. از قرار معلوم در نبود دشمن سرح باید دشمن موهوم دیگری خلق کرد تا به‌واسطه آن بتوان با فریب افکار عمومی و ترساندن آن‌ها از یک خطر غیرواقعی بالقوه، راه‌هایی برای ادامه حیات و چپاول منابع و سرمایه‌های ملی کشور‌های خودشان بیابند و در عین حال، زمینه را برای مداخلات نظامی تازه یا کودتا‌های غیرقانونی آماده و فراهم کنند.

در این فیلم هدف ایران است بدون ذکر نام سرزمین‌مان. «دروغ‌های حقیقی» با بازی آرنولد شوارتزنگر، جمهوریخواه معروف که اصلا اصلیتی آمریکایی هم ندارد از نمونه‌های برجسته فیلم‌هایی است که هالیوود در رابطه با اسلام هراسی ساخته است. شخصیت‌های منفی این فیلم این بار به‌جای زبان روسی یا هویت کوبایی به زبان عربی صحبت می‌کنند و ارجاعاتی به ارتباط‌شان با مبارزان فلسطینی داده می‌شود. طبق معمول رویابافی دروغین هالیوودی، پایان این هم با نابودی دشمنان فرضی عرب‌تبار و مسلمان است و آرنولد همراه همسر و فرزندش به سوی آفتاب در حال طلوع می‌روند.

مقاومت در برابر اسلام هراسی

البته نیرو‌های متعهد هم در برابر این گونه تولیدات ساکت ننشسته‌اند و با ساخت فیلم‌های داستانی و مستند براساس ماجرا‌های واقعی، سعی دارند با این اسلام هراسی مقابله کنند. به عنوان مثال در مستند ورزشی «ایستادگی» که اختصاص به زندگی و فعالیت‌های ورزشی محمود عبدالرئوف، چهره ورزشی و مسلمان معتبر این روز‌های دنیای ورزش دارد، به موضوع اسلام‌هراسی هم پرداخته می‌شود. او که به‌دنبال یک نوجوانی سخت توانست تا حد یک ستاره بزرگ ورزش بسکتبال صعود کند در دوران حرفه‌ای کارش با انواع و اقسام تهمت‌ها و الفاظ رکیک نژادپرستانه و ضد اسلامی روبه‌رو شد و در برابر تمام اتهامات و فحاشی‌ها ایستادگی کرد. بخش مهمی از داستان ایستادگی اختصاص به مقاومت این ورزشکار مسلمان در برابر موج اسلام‌هراسی دارد. او در مصاحبه‌ای با رسانه‌ها گفت: «خوشحالم که این مستند ساخته می‌شود و به برخی ابهامات و اتهامات پاسخ می‌دهد. جوسلین رز لیونز، کارگردان فیلم توانسته تاریخ زندگی من و مشکلاتم را به‌صورتی صادقانه و مستند به تصویر بکشد و از این بابت از او بسیار ممنونم.» ایستادگی اولین ساخته بلند حرفه‌ای کارگردانش است که می‌گوید سینمای مستند باید تصویرگر واقعیت‌هایی باشد که سیاستمداران درباره‌شان به مردم دروغ می‌گویند.

تمام چاقو‌های کهنه هالیوود

در چند سال اخیر اسلام هراسی کمی تغییر جهت داده و به نوعی ایران هراسی هم رسیده است. طی چند سال اخیر در چند فیلم سینمایی که داستان‌هایش اختصاص به موضوعات گروگانگیری یا بمب‌گذاری داشته، بدون هیچ دلیل و توجیه منطقی پای ایران وسط کشیده می‌شود و قهرمانان ماجرا به‌دنبال پیدا کردن ردپایی از ایرانی‌ها در این ماجرا‌ها هستند. مثل همیشه دلایلی که از سوی فیلم‌ها ارائه می‌شود به‌شدت بی‌مایه و بدون منطق است و تماشاچی به‌راحتی متوجه سست بودن استدلال سازندگان این فیلم‌ها می‌شود. بره عنوان مثال در اکشن دلهره‌آور «تمام چاقو‌های کهنه» که فصل قبل پخش استریم داشت، کریس پاین در نقش ماموری ظاهر می‌شود که باید پرونده یک هواپیماربایی را بازگشایی و نقطه کور آن را کشف کند. این هواپیما توسط گروهی عرب تبار دزدیده شده و در پایان ماجرا معلوم می‌شود فرد خاطی و خائن خود پاین بوده که به‌دلیل علاقه‌اش به شخصیت زن فیلم و برای ممانعت از قتل او، حاضر می‌شود اطلاعاتی در اختیار هواپیماربایان تروریست قرار دهد. در دو صحنه گذرای فیلم به نام ایران اشاره می‌شود و این که یکی از ماموران (که داستان فیلم قرار است هویت این مامور را کشف کند) دوبار از تلفن اداره جاسوسی با تهران تماس گرفته و با مردی که به زبان روسی حرف می‌زند، صحبت می‌کند. این صحنه‌ها هیچ ارتباطی با خط کلی داستان فیلم نداشته و آشکار است که به شکلی تحمیلی و با هدفی خاص به آن اضافه شده‌است.

روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها