آنطورکه همسر شیلر به جامجم میگوید، در حالیکه او برای کسب درآمد در کشوری غریب به سر میبرد، در مریوان، یکی از مردان همسایه که از اراذل و اوباش منطقه بود، خواب شومی برای همسرش دیده بود. روز حادثه، شیلر و فرزندانش در خانه خواب بودند که مرد شیطانصفت به در خانه آنها آمد و به شیلر گفت حال همسرش بد شده است و به کمک نیاز دارد، اما زن جوان به او گفت موضوع را به اورژانس خبر دهد.
مرد شیطانصفت، اما دستبردار نبود و میخواست هرطور شده نیت پلید خود را عملیکند. او دوباره به در خانه شیلر رفت و درخواستش را تکرارکرد. شیلر به دلیل حس انساندوستی همراه با پسرش به سمت خانه این مرد رفت. به محض ورود زن جوان به خانه، مرد شیطانصفت پسر شیلر را هل داد و بعد هم در را قفل کرد.
شیلر دنبال همسر این مرد میگشت، اما خبری از او نبود و تازه متوجه شد مرد شیطانصفت چه نقشهای دارد. زن جوان به سمت پنجره رفت و با داد و فریاد درخواست کمک کرد، اما مرد همسایه با تهدید سلاح به او گفت سروصدا نکند.
همسایهها با شنیدن صدای درخواستکمک بیرون آمدند، اما مرد شیطانصفت، سلاح، اسپری فلفل و شوکر داشت و آنها جرات نمیکردند به او نزدیک شوند. شیلرکه لب پنجره ایستاده بود ناگهان خودش را جلوی چشم دو فرزندش به پایین پرتاب کرد. بعد از مدتی، آمبولانس آمد و پیکر نیمهجان او را به بیمارستان کوثر سنندج انتقال داد. او سه روز در بیمارستان بستری بود و در نهایت جان خود را از دست داد. آنطور که لیلا آژیر، مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری کردستان میگوید، مرد متجاوز هنگام فرار از پشتبام به منزل همسایه دیگر رفته و علاوه بر اینکه دو خانم را بهگروگان گرفت از سه جهت نیز به ماموران تیراندازی کرد.
با فوت شیلر، بسیاری از مردم به دادگستری این شهرستان رفتند و از مجریان قانون خواستند تا مرد شرور را به سزای عمل خود برسانند. با انتشار خبر آن در سطح کشور، حجتالاسلام حسینی، رئیس دادگستری کردستان از دستگیری فرد متهم با قرار بازداشت موقت خبر داد و به رئیس دادگستری و دادستان عمومی و انقلاب شهرستان مریوان دستور داد موضوع را با سرعت و دقت پیگیریکنند و ابعاد مختلف حادثه را مورد بررسی ویژه قرار دهند.
سخنگوی قوه قضاییه نیز چند روز پیش در خصوص پرونده زن مریوانیگفت: «فردی اقدام به گروگانگیریکرده و قصد تعرض به این خانم را داشته است. این زن از طبقه دوم ساختمان به پایین پرت شده و پس از انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحات فوت شد. ماموران انتظامی با نظر قضایی به منزلیکه فرد گروگانگیر در آن مخفی شده بود رفتند و گروگانگیر را دستگیرکردند. وی اکنون در زندان است و به این پرونده با قاطعیت رسیدگی میشود.»
زندگیام ویران شده است
با گذشت حدود یک ماه از فوت زن مریوانی، با همسر شیلر گفتگو کردیم تا از حال و روز خود و فرزندانش بعد از حادثه بگوید.
قبل از این حادثه، زندگیتان روال عادی داشت. از حال و روز الانتان بگویید.
چه بگویم. روزگارم سیاه شده و خانهخراب شدهام. ما ۲۰ سال زندگی آرامی داشتیم و عاشقانه زندگیکردیم. با دار و ندار هم ساختیم و هیچ کس به اندازه ما وابسته هم نبود. با این اوضاع، مگر روحیهای برای آدم میماند. یکدفعه همه چیز به هم ریخت و گرفتار مصیبت شدیم. با بازشدن مدارس، اگر فرزندانم بچههای مردم را همراه مادرانشان ببینند، حتما میگویند من با چهکسی به مدرسه بروم.
حال بچهها چطور است؟
هنوز خانه شلوغ است و بعضی از فامیلها میآیند و سر میزنند، گاهی هم میمانند. مادربزرگشان هم گاهی نزد بچههایم میماند. هنوز متوجه عمق این فاجعه نشدهاند و نمیدانند چه اتفاقی افتاده است. سرشانکه خلوت شود، دیگر مادری نباشد که برایشان مادری کرده و غذا درست کند، تازه شوکه میشوند. تا وقتی خودم نپرسم، از مادرشان حرفی نمیزنند، اما بیقرار هستند. مرد شرور، بیوجدان و بیخانواده بود که این بلا را سر ما آورد. هرچه به او بگویم کم است. او از اراذل و اوباش است و پروندههای زیادی دارد.
همسر او را دیدهاید؟
نه، خدا نکند چشممان به چشم هم بیفتد.
خود متهم را چطور؟
نه ندیدهام، اصلا اجازه نمیدهند. فکر نکنم این اجازه را بدهند.
پرونده در چه مرحلهای است؟
هیچ خبری ندارم و اصلا جوابم را نمیدهند. تمام اهل محل ناراحت هستند و غصه میخورند. همسرم هیچ کس را ناراحت نکرد که کسی راضی به مرگ او باشد. کاریکه آن مرد انجام داد به پرونده نیاز ندارد و کلانتری گزارش آن را نوشته است. او باید ظرف یک هفته، ۱۰ روز اعدام میشد، اما هیچ اتفاقی نیفتاده است.
شیلر، اسطوره مریوانیها شد
یکی از اهالی محل درباره اتفاقات پس از این حادثه به جامجم میگوید: «آنها از خانواده محترمی بودند. شیلر اهل نماز، روزه و عاشق زندگیاش بود. یکی از خانمهاییکه آن شب توسط مرد متجاوزگر به گروگان گرفته شده و ترسیده بود، میگوید هنوز هم کابوس میبیند. آنطورکه شنیدهام، شب حادثه، مردی از اهالی به مرد شیطانصفت گفته بود همه محل الان فهمیدهاند تو چهکار کردهای و بیا مخفیات کنم، اما پس از تماس همسایهها، پلیس سر صحنه میآید و آن مرد هم متجاوز را تحویل پلیس میدهد. بعد از این اتفاق، شیلر تبدیل به اسطورهای شد که برای حفظ آبروی خانوادهاش، خود را فدا کرد. با فوت شیلر، زنان زیادی جرات حرفزدن پیدا کردند. تا قبل از آن زنان توانایی ابراز عقیده را نداشتند، اما من حتی خانمهای ۸۰سالهای را دیدم که برای اعتراض به خیابان آمده بودند. زنان میگفتند ما همه شیلر هستیم و نمیگذاریم خون او پایمال شود. آنها فریاد میکشیدند دادستان بیا پایین... دادستان بیا پایین. دادستان هم با شنیدن این اعتراضات آمد و گفت خانمها به شما قول میدهم تقاص خون این خانم را از مرد متعرض به او پس بگیرم.»
روزنامه جام جم