مهرداد نظری در پاسخ به این سؤال که ایده حسنی از کجا شکل گرفت، میگوید: «سال72 برنامه نوروز72 را کار کردم، گروه کودک همان سال از من برای برنامه حسنی دعوت کرد، منتها متنها خیلی فانتزی و آموزشی بود. من به تهیهکننده برنامه (خانم آذین) گفتم که متنها برای اجرا خوب نیست و با اینکه کمسن و سال بودم، پیشنهاد دادم متنها را خودم بنویسم؛ برای ضبط رفتیم و رفتهرفته شخصیت حسنی شکل گرفت. من سعی میکردم به شخصیت حسنی نزدیک شوم بنابراین یکسری جملهها مانند سیخونکی به ذهنم میآمد و بیان میکردم. البته سیخونکی شاید در ادبیات محاورهای ما باشد. هدف ما این بود که به بچهها آموزش مستقیم ندهیم. یعنی حسنی با انجام بعضی شیطنتها به بچهها میآموخت کار بد انجام ندهند. کاراکتر حسنی آنقدر عاشق مدرسه و خانم شیردست بود که بچهها را بیاختیار و ناخودآگاه ترغیب و علاقهمند میکرد. از دوران کودکی دنیای بچهها را دوست داشتم. در دوران دانشجویی خوابگاه زندگی میکردم، آن زمان نقش بچهای فانتزی در ذهنم نشسته بود. با همین کاراکتری که از خود خلق کرده بودم در خیابان و کوچه با همه صحبت میکردم. در دانشکده در نمایشنامهای نقش بچه را بازی کردم که مورد استقبال قرار گرفت و میتوان گفت برای خلق شخصیت حسنی تمرین داشتم.»
مهرداد نظری از بازخوردهای این برنامه و مواجههاش با مردم کوچه و خیابان خاطرات زیادی دارد. او میگوید: «آن زمان که برنامه حسنی را کار میکردم به بازخوردها فکر نمیکردم ولی هنگامی که روانه آنتن شد، استقبال خیلی خوب دیدم. هنوز بعد از گذشت این همه سال، مردم خیلی به من محبت دارند و سراغ حسنی را میگیرند. البته در تلاش هستم که سری جدید حسنی را کار کنم. یادم میآید سال 73 مسیری را سوار تاکسی شدم تا به جامجم برسم.
خانمی در مسیر سوار تاکسی شد و بچه کوچکی در آغوش داشت و به من گفت: آقای نظری باورتان نمیشود فرزندم با اینکه کوچک است اما برنامه شما را میبیند. من بچه را بغل کردم و هنگامی که مادرش پیاده شد، بچه بغل مادر نمیرفت.کلی نوازشش کرد و بالاخره به آغوش مادرش برگشت.
در فکر شهرت نبودم
مهرداد نظری با آنکه حضور پررنگی در قاب تلویزیون نداشت ولی خیلی زود مشهور شد: «مردم من را با برنامه نوروز72 شناختند. سپس «پرواز57»، «ساعت خوش» و سپس برنامه حسنی به شهرت رسیدم. جوانان کنونی با یک ذهنیتی وارد این حرفه میشوند. آنموقع من به شهرت فکر نمیکردم. ناگهان روزی در خیابان دیدم همه من را میشناسند و محبت میکنند. تصور میکردم محبت مردم مقطعی است اما لطف خدا شامل حالم شد و لطف مردم همچنان ادامه دارد.»
حسنی قصه ما به یاد دوران کودکی خودش میافتد و از برنامههایی که آن زمان نگاه میکرده تعریف میکند: «در دوران کودکی سندباد، پینوکیو و محله برو بیا را نگاه میکردم اما این را هم بگویم که همه برنامهها را نصفهنیمه میدیدم. مسیر طولانی مدرسه تا منزل را با دوستانم مسابقه دو میدادم تا به برنامه کودک برسم اما نیمی از برنامهها پخش شده بود. آن موقع برنامهها تکرار نداشت.»
کار بدی نمیکردم!
مهرداد نظری بعد از برنامه «شادی و شور و خنده» و چند حضور کوتاه دیگر در بعضی برنامهها هیچ فعالیت هنری نداشته است. هر چه اصرار میکنم، نمیگوید کجا بوده و چه کار میکرده. چند بار تکرار میکند که کار بدی نمیکردم! «کارهای خوبی انجام میدادم. در فضای هنری فعالیت نمیکردم. من پزشکم. جراح قلب هستم(خنده)، باور کنید قلب خیلیها را جراحی میکنم. قلب چند هزار کودک را بهراحتی جراحی میکنم و سریع توی قلبشان میروم.»
حسنی از خانم شیردست، معلم کلاس اولش بیخبر نیست: «چندسالی معلم کلاس اول بود. اکنون بازنشسته شده؛ با او ارتباط تلفنی دارم. برنامه حسنی سبب شد تا خانم شیردست را پیدا کنم.»
منبع: ضمیمه قابکوچک روزنامه جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد