نور، صدا، مقاومت
روایت سینمای عرب از زندگی در دل جنگ

نور، صدا، مقاومت

نگاهی به دورافتادگی فیلمسازان از آگاهی‌بخشی عمومی

غیبت سینمای ایران در بزنگاه‌های تاریخی

‌می‌توان گفت پدیده سینما در ایران برخلاف سایر ممالک به‌عنوان یک هنر مردمی در کوچه و بازار و محافل عمومی شکل نگرفت، بلکه توسط دستگاه حکومتی مظفرالدین شاه و عوامل این دستگاه به این سرزمین وارد شد. به همین دلیل از همان ابتدا، ماجرا‌ها و محتوای آن بیشتر با منش و تفکر همان طبقه خاص واردکننده مرتبط بود و کمتر ارتباطی با زندگی مردم و قاطبه ملت پیدا می‌کرد.
کد خبر: ۱۳۸۵۳۳۳
نویسنده سعید مستغاثی - مستندساز و کارشناس سینما
لورا مالوی، نظریه‌پرداز مشهور سینما، ماجرای ورود سینما به ایران را قابل تامل دانسته و می‌گوید: «به‌جز ژاپن، ایران تنها کشوری است که سینما توسط دستگاه سلطنت وارد آن می‌شود و گسترش می‌یابد، برخلاف کشور‌های صنعتی غرب، سینما در ایران به‌عنوان یک هنر مردمی و عامه‌پسند در کافه‌های زیر زمینی و چادر‌ها شکل نگرفت...»

شاید از همین رو بود که در نخستین حرکت مردمی پس از ورود آن به کشور یعنی جنبش مشروطه، نه‌تن‌ها در کنار آن نبود بلکه در مقابلش قرار گرفت. یک مهاجر روس با نام روسی خان از نخستین بانیان سالن‌های سینما در ایران خود از عوامل استبداد محمدعلی شاهی، علیه مشروطه‌خواهان بود و حتی هنگام به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی و آغاز استبداد صغیر برای سرکوب آزادیخواهان در کنار کلنل هموطنش قرار گرفت و روی خون و اجساد مشروطه‌خواهان، سالن سینمایش را برپا کرد. از همین رو بود که با پیروزی مشروطیت و فرار محمدعلی‌شاه، انقلابیون و سایر مردم، عکاسخانه و سالن سینمایش را به آتش کشیدند.

روزگار رضاخانی

در روز‌هایی که رژیم رضاخانی به‌اصطلاح تسمه از گرده مردم می‌کشید و خون ملت را در شیشه کرده بود، سینمای ایران با اولین فیلم ناطق خود یعنی «دختر لر» یا «ایران دیروز و ایران امروز» در کنار رضاخان و رو در روی ملت قرار گرفت و رضاخان را بسان خورشیدی نمایش داد که آینده این سرزمین را روشن می‌نماید.

در روزگار اشغال ایران

وقتی در سوم شهریور ۱۳۲۰، ارتش متفقین به خاک ایران هجوم آورده و آن را اشغال کرد، چهار سال بود که سینمای ایران در خاموشی فرو‌رفته بود و فعالیتی نداشت. متفقین همچون خاک ایران، سالن‌های سینما را نیز اشغال کردند و فیلم‌ها و محصولات خود را به نمایش درآوردند. گرچه از سال ۱۳۱۶، سالن‌های سینمای ایران در تیول تولیدات فرنگی قرار گرفته بود، اما با اشغال ایران توسط متفقین، آمار نمایش فیلم‌های خارجی در سینما‌های ایران بسیار افزون گشت و طی دوران اشغال، سالانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ فیلم خارجی در سینمای ایران نمایش داده شد که بیشتر آمریکایی، بعد اروپایی و بالاخره روسی بودند. یعنی تقریبا هر روز یک فیلم خارجی برپرده سینما‌ها می‌رفت. از سال ۱۳۲۱، سفارت و شورای فرهنگ بریتانیا در تهران به نمایش فیلم در سینما‌ها اقدام کردند. کپی اخبار «بریتیش مووی تون» توسط گلچین و ابوالقاسم طاهری در انگلستان به فارسی دوبله شده و در سینما‌های ایران به نمایش درمی‌آمد. موسسه بریتیش مووی تون، با علامت اختصاری بی ام تی (BMT) تعدادی ریو‌های ارتشی را تجهیز کرد تا این فیلم‌ها را به دیگر شهر‌های ایران برده و در قالب سینما‌های سیار برای مردم نمایش دهند. روستا‌ها نیز از قلم نیفتادند و تعدادی واحد سیار نمایش فیلم نیز توسط سفارت به روستا‌ها اعزام شدند تا اندیشه ایرانیان روستایی را نیز در تسخیر خود درآورند.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

عباس شباویز (یکی از تهیه‌کنندگان سینمای قبل از انقلاب و از اصلی‌ترین عوامل تولید سینمای به‌اصطلاح موج نو) درباره سینمای ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در مصاحبه‌ای با نگارنده گفت: «کودتای ۲۸مرداد در این مرحله خیلی موثر بود، سینمای ملی ما زیر سلطه قرار گرفت، چراکه مملکت ما از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زیر سلطه غرب قرار گرفت. طبیعی بود که سینما هم به‌عنوان عضوی از خانواده فرهنگ نمی‌توانست بی‌نصیب باشد. توجه داشته باشید که در هرم سینما چه برای ورود فیلم خارجی و چه تولید فیلم داخلی، چه کسانی تکیه زده بودند: برادران رشیدیان که جاسوسان انگلیس و نوکران امپریالیسم انگلیس و واردکننده تمام محصولات کمپانی آرتورانگ لندن بودند و از آن طریق رخنه در وادی‌های دیگر. آن‌ها فیلم‌های خارجی را وارد کرده، دوبله می‌کردند و در سالن‌های سینما به نمایش می‌گذاردند. رشیدیان‌ها به اتفاق دکتر بوشهری‌پور (شوهر سوم اشرف‌پهلوی)، قره‌گوزلو و مهرداد پهلبد (که همگی وابستگان به دربار بودند) این چهار نفر در نوک هرم واردات فیلم‌های خارجی و تولید فیلم‌های داخلی نشسته بودند.»

بعد از کودتای ۲۸مرداد، علی‌رغم برقراری خفقان و استبداد و فشار شدید بر مردم، اما سینمای فیلمفارسی که از چند سال قبل و توسط همان عوامل وابسته همچون برادران رشیدیان و اسماعیل کوشان (از گروه بهرام شاهرخ، عنصر مرموز MI ۶) پا گرفته بود، با فضای مبتذل‌تر و رقص و آواز و دلقک‌بازی‌های سخیف، اوج پیدا کرد.
خیل این‌گونه آثار درحالی‌که حکومت کودتا امکان نفس‌کشیدن به هنر مستقل نمی‌داد و هنرمندان غیروابسته یا در گوشه زندان‌ها بودند یا در عزلت، پرده‌های سینما‌ها را تسخیر کرد و سعی داشت که مردم را از واقعیات جامعه دور سازد.

ازجمله این مبتذلیات به قول عباس شباویز، پناه بردن به مهوشیسم بود. او می‌گوید: «.. مهوشیسم یک دهه (پس از کودتا) بر سینمای ایران حکومت کرد، یک دهه گنج قارونیسم حکومت کرد و یک دهه هم قیصریسم. در این سه دهه به‌خصوص بعد از کودتای ۲۸مرداد که همه چیز زیر سلطه دقیق، فشار و هدایت ساواک بود، فیلمسازان، پیشکسوتان و پیشگامان سینمای ما اگرچه حرکت‌هایی را به‌طور مقطعی انجام دادند، اما ناگزیر بودند در مسیری که در آن هرم یادشده برای‌شان ترسیم شده بود حرکت کنند ....»

سال‌های پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

در سال‌های پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و زندان و سپس تبعید امام خمینی، سینمای ایران رو به قارونیسم آورد که فیلم‌هایی همچون «گنج قارون» و «آقای قرن‌بیستم» و «قهرمان قهرمانان» ازجمله آثار شاخص این دوره بودند. قصد سازندگان فیلم‌های دوره فوق این بود که مردم را به شرایط موجود راضی گردانده و آن‌ها را از قیام و انقلاب و امام دور نگه‌دارند.

عباس شباویز که خود در فیلم گنج قارون بازی کرده درباره فیلم یادشده گفت: «.. در دهه دوم (۱۳۴۰) «گنج قارونیسم» حکومت کرد که من هم در این فیلم بازی کردم، اما سینمایی بود که از نظر محتوا غلط بود و مردم را به نشستن و یک لقمه نان و پیاز و آبگوشت خوردن تشویق و ترغیب می‌کرد و هر نوع حرکت را به فراموشی می‌سپرد و در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی هم همین تفکر از طرق دیگر تبلیغ و ترویج می‌شد ....»

سال‌های رویش انقلاب و نهضت امام

سال ۱۳۴۸، نقطه‌عطفی در نهضت امام‌خمینی محسوب شد. در این سال امام با مطرح کردن حکومت اسلامی، به نوعی آینده نهضت را مشخص کرده و همه نیرو‌های انقلابی و مردم را به سوی آن فراخواندند، اما در مقابل طرح این استراتژی، سینمای ایران رو به موج نو و به‌اصطلاح قیصریسم آورد.

سینمای موج‌نو، سینمایی بود که از دفتر فرح و شرکت سینمای متعلق به اشرف (فیتیسی) و وزارت فرهنگ و هنر مهرداد پهلبد (شوهر دوم شمس‌پهلوی) و «تل‌فیلم» قطبی (پسردایی فرح) و کانون پرورش فکری لیلی امیر ارجمند (یار غار فرح) سربرآورد و مانند دیگر پروژه‌های دفتر فرح، قرار بود هرگونه انتقاد و اعتراض و انقلاب را در کانال کنترل‌شده شبه‌روشنفکری قرار دهد.

از همین روی تحت عنوان سینمای معترض تعدادی فیلم‌های شبه‌روشنفکری تولید شدند که از یک سوی بیش از فیلمفارسی‌ها، هویت و ارزش‌های ملی و دینی را تخطئه کرده و از سوی دیگر، نهضت و انقلاب مردم را سانسور می‌کردند.

فیلم‌هایی همچون «چریکه تارا»، «گوزن‌ها» و «سفر سنگ» و... در همین دایره قرار می‌گرفتند. فیلم‌هایی که همان تئوری غیرمردمی، شبه‌روشنفکری و ضد نهضت امام یعنی چریک تنهای پیشتاز را به تصویر می‌کشیدند و طرفه آن‌که سرمایه این آثار یا از وزارت فرهنگ پهلبد تامین شد یا از طریق مهدی میثاقیه بهایی.

نکته قابل تامل این‌که فیلم چریکه تارا در اوج نهضت مردم مسلمان در سال ۱۳۵۷ تولید شد و براساس اسناد ساواک، بهرام بیضایی طی نامه‌ای به فرح، از وی درخواست می‌کند که برای ساخت فیلم، وسایل و ابزارآلات نظامی در اختیارش بگذارند و فرح هم نامه را به ارتشبد ازهاری (رئیس ستاد بزرگ ارتشداران) فرستاده و به او دستور می‌دهد وسایل مورد نیاز فیلم بیضایی را تامین کند. این درحالی‌بود که در همان زمان ازهاری به‌عنوان رئیس ستاد ارتش و بعدا دولت نظامی، مشغول سرکوب مردم و نهضت امام بود.

سینمای پس‌از انقلاب

ضمن ادای احترام به همه سینماگران و فیلمسازان و دست‌اندرکاران متعهد و انقلابی این سینما که در سخت‌ترین شرایط سعی کردند دین خود را به این مردم و سرزمین و انقلاب ادا کنند، ولی یک سؤال همچنان باقی است که به جز جرقه‌ها و تک ستاره‌ها، کدام جریان سینمای ایران در بزنگاه‌های تاریخی این ۱۰۰سال، در کنار مردم ایران بوده است؟

روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها