حلقه گمشده هنر انقلاب در گفتگو با نقاش بسیجی، علی بحرینی

ما با رنگ روضه می‌خوانیم

امسال اربعین به دعوت عتبات عالیات به زیارت مشرف شدم، شماری از هنرمندان کشور‌های اسلامی نیز «دعوت گرفته‌بودند». جالب بود که اکثر این هنرمندان می‌گفتند «صفحه» شما را (اینترنتی) دنبال می‌کنیم و کار‌هایی را که با الهام یا بازآفرینی از کار‌های من انجام داده بودند در گوشی‌هاشان نشانم می‌دادند. وقتی دیدم این همه بازخوردش خوب است و این همه بازتاب داشته، برایم جالب بود. یکی از خوبی‌های اینستاگرام همین است که در سراسر دنیا با این‌چنین کار‌هایی (نقاشی‌های دینی) تعامل ایجاد می‌شود. در هنر دینی اتفاقا دنبال همین هستیم؛ یعنی کار گروهی با دیگر هنرمندان. این دعوت گرچه کاستی‌هایی داشت، اما خود این برنامه بود که ارزش داشت.
کد خبر: ۱۳۸۸۶۸۴
نویسنده علی مظاهری - گروه فرهنگ و هنر

علی بحرینی و نقاشی‌های آیینی او همیشه هم این‌چنین دیده نمی‌شود که از کرانه‌های خلیج همیشه فارس در گوش این مخلص از چنین آرزویی گفت: وقتی از تولید محتوا سخن می‌گوییم یعنی به دست مردم جامعه برسد و نشر پیدا کند؛ زیرا نهایت بازخورد کار همین است. وقتی کار معنوی و ارزشی انجام می‌شود بایسته‌تر است که بازخوردش در جامعه دیده شود. این اتفاق‌ها و دعوت‌ها گاه و بی‌گاه شکرخدا هست، اما در مقابل نیاز جامعه بسیار اندک است. مثلا همین تازگی برای نخستین‌بار تولیت آستان شاهچراغ احمدبن‌موسی (ع) دعوت کرد همراه با چند نفر از استادان درباره شهدای شاهچراغ کار تولید کردیم. یا چندی پیش باز هم برای بار نخست بود که آستان پاک امام‌رضا (ع) دعوت کردند و کار‌هایی همراه دیگر هنرمندان درباره شهید سلیمانی انجام دادیم. این نقاش آیینی از این‌که رویکرد جام‌جم بیش از پیش به سمت فرهنگی رفته ابراز امتنان کرد و «درد دل» همه‌مان را این‌چنین باز گفت: می‌دانید که عمده جنگی که ما درگیرش هستیم فرهنگی است. حدود ۳۰۰۰تلویزیون و رادیوی خارجی علیه ما مشغول تولید و پخش برنامه‌اند در این میان همچنان کمترین بها را به مسأله فرهنگ می‌دهیم! اگر ما به تبیین فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلامی‌مان می‌پرداختیم شاید چالش‌هایی که جامعه ما اکنون با آن‌ها درگیر است درمیان نبود یا به چنین جایی نمی‌رسید. الان به اینجا رسیدیم که شعار‌های ساختارشکنانه از مردم و جوان‌هایی می‌شنویم که انتظار داشتیم به سوی فرهنگ تعالی الهی گام بردارند! این نشان می‌دهد که ما از نظر فرهنگی بسیار کم کار کردیم، باید برگردیم. باید برای مهد‌های‌کودک و دبستان‌ها به فراخور سن و سال و فهم آن‌ها به تولید محتوا بپردازیم چنانچه به این مهم دست بزنیم قطعا تاثیرگذار است.

با دکتر محمد خزایی، دوست دانشورم، هنر انقلاب را بررسی می‌کردیم، واقعا شکی نیست آثار هنری که با انقلاب و در حوزه هنری پدید آمد از جهاتی برتر از آثار دیگر انقلاب‌های جهان بود، اما پس از دفاع‌مقدس این جریان پراکنده شد و... شما هم بررسی و دیدگاه‌تان را در این‌باره می‌گویید؟

اگر هنر انقلاب ما همپای جنگ با آن درخشانی خودنمایی کرد برای این بود که پشتش اعتقاد بود؛ اعتقادی که امام راحل به نسل آن روز تزریق کرد؛ ما به این می‌گوییم «حلقه گمشده هنر ما» که باید برگردیم به همان جایگاه و دیدگاه. شما از حوزه هنری گفتی، حوزه هنری در اول انقلاب خیلی خوب ظاهر شد. بهترین سرود‌های زمان انقلاب از حوزه هنری می‌آمد و مردم به آن‌ها باور داشتند. متاسفانه حوزه از آن فضا بیرون آمد، در حالی که پس از دفاع‌مقدس می‌توانست خیلی ایفای نقش کند و به فراخور زمان به تولید محتوا بپردازد. متاسفانه الان حوزه هنری به‌عنوان یک نهاد اجرایی عمل می‌کند که روشن هم نیست چه وظایفی دارد. باید برای خود بازتعریف کنند آن اهدافی که لازمه ادامه انقلاب و برای نسل آینده است؛ نسل گذشته که با خیلی از مفاهیم اسلام و انقلاب آشنا بود پس چرا ما نسل جدید را رها کردیم! نه‌فقط حوزه هنری بلکه در دانشگاه‌ها و صداسیما که به فرمایش شما دانشگاه است و می‌تواند دانشگاه باشد، یا وزارت ارشاد و دیگر ارگان‌های الی ماشاءا... فرهنگی که داریم، این‌ها باید کار می‌کردند، اما بسیار کم‌کاری شد ه‌است. نهاد‌های هنری و فرهنگی باید برنامه‌های آینده‌شان را به نظرم برای نسل آینده، تنظیم و تبیین کنند. ما «ام‌القرا» اسلام (ناب محمدی) هستیم. باید خیلی کار‌ها انجام می‌دادیم. باید جوانان کشور‌های اسلامی را ما تغذیه فکری کنیم و می‌کردیم، هرجا ندای آزادی‌خواهی بلند است ما باید از این ام‌القرای اسلامی تغذیه فکری‌شان کنیم و باید این کار اتفاق بیفتد مگر نه این‌که ما انقلاب اسلامی هستیم. باید هرجا ندای اسلام هست ما به ارائه فرهنگ اصیل اسلام (ناب محمدی) بپردازیم. این کم‌کاری‌ها اتفاق افتاده و الان است که بازخوردشان را متاسفانه کف خیابان می‌بینیم. مشکل ما در حال حاضر فرهنگی است باید برگردیم و اهداف و آرمان‌های انقلاب را بازبینی و بازخوانی کنیم.

برگردیم به عشق مشترک‌مان هنر‌های تجسمی به ویژه نقاشی؛ هنر‌هایی که به‌شدت مظلوم واقع شدند. در حالی که شما تصور کنید فقط چند لحظه تمام نشان‌ها را از رایانه‌ها و خیابان‌ها و ساز‌ها بردارند ببینید بدون نشانگان گرافیکی جهان ما از هم می‌پاشد؟

این مظلوم‌ترین که فرمودید کاملا درست است به‌ویژه که پرمخاطب‌ترین است، هر کجا بروید نیازی به زبان و تفسیر و برگردان و ترجمه ندارد به‌سادگی همه دنیا می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند، اما متاسفانه در کشور ما مظلوم واقع شد ه‌است.

اگر درباره سبک و روش شما هم‌سخنی کنیم، فضا خشک و تخصصی می‌شود که پسند مخاطبان نیست. بپردازیم به موضوع‌های مذهبی آثارتان، چون معنا در کار موضوعیت محوری می‌یابد، این پرداختن به فقط بخشی از تاریخ اسلام یا یک موضوع روشن آیا متن را یک‌برگی و قطعی نمی‌کند؟

نه! من به دنبال این نیستم که یک موضوع خاصی را مثلا از اسلام بزرگ‌نمایی کنم. وقتی موضوعی را دست می‌گیرم، می‌کوشم که آن موضوع را به شیوه پیاپی و سلسله‌ای به جایی برسانم، سپس سراغ فضا و موضوعی دیگر بروم. اکنون پروژه‌ای که دست گرفتم مجموعه «رستاخیز» است راجع به عاشورا که در فصل اجرا شده و می‌شود. فصل نخست ۱۰کار در قطع بزرگ ۲در۳متر بود. فصل ۲ با بوم‌های یک در یک متر به‌دلیل دشواری ترابری و جابه‌جایی کار‌ها این فصل جدید در حال انجام است. فصل ۳ رستاخیز درباره اسارت اهل‌بیت (ع) خواهد بود؛

و کار‌های که در برنامه‌تان هست و گرم انجام‌شان هستید همچنین برنامه‌ای که جدی به انجامش می‌اندیشید؟
نگاهی دارم به ظهور و موعود (مهدویت) که در کنار انجام کار‌های رستاخیز به طراحی و اتود زدن این مجموعه هم می‌پردازم، زیرا جهان کنونی ما تشنه منجی و نجات‌بخش است. ما واقعا آثار مهدوی کم داریم. به امید خدا اگر روزی‌ام باشد در ادامه اگر عمری باشد دوست دارم مجموعه‌ای درباره پیامبر (ص) کار کنم، زیرا درباره پیامبر رحمت ما نیز خیلی کم کار شد ه‌است. همچنین مجموعه کاملی درباره ائمه (ع). پیشتر مجموعه «مهر و ماه» را درباره حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) کار کردم؛ کار‌هایی که کاملا از ذوق و دل برآمد ه‌است. هر کاری که انجام می‌شود برپایه احادیث و روایات مختلف است که پس از بررسی در بهترین قالب کار اجرا می‌شود.

ودشمنان خدا واسلام ناب محمدی چقدر هم دارند درباره پیامبر اعظم شبهه‌افکنی می‌کنند مثلا درخصوص ازدواج‌های‌شان چه دروغ‌ها و ناراستی‌ها رواج می‌دهند. باوجود بی‌توجهی ارگان‌های دولتی و فرهنگی، وظیفه هنرمندان را در‌این‌باره چه می‌دانید؟
این روشنگری‌ها اولا وظیفه هنرمندان ماست که کم‌لطفی کرده‌اند و البته تقصیر چندانی هم ندارند. ببینید! هیچ نهاد و موسسه و شخص خاصی (در کشور اسلامی) از این کار‌ها حمایت خاصی نمی‌کند. به‌خاطر همین است که می‌گویم هنرمندان ما اقبال نمی‌کنند. گرچه رسالت ما فرهنگی است، اما آیا فلان نهاد و اداره مرتبط با برنامه‌های فرهنگی آمده بگوید شما که چنین کار‌هایی می‌کنید یکی از تابلوهای‌تان را می‌خریم یا مجموعه‌تان را به شکل کتاب می‌خواهیم منتشر کنیم یا ...، چون این نهاد‌های مرتبط، کار خودشان را انجام نمی‌دهند هنرمندان ما هم به سمت کار مذهبی نمی‌آیند. یک کار انتزاعی انجام می‌دهند و سریع در بازار به فروش می‌رسانند. ما با تولید این همه کار دینی و مذهب‌محور حتی یک کار هم فروخته نشده و برای نگهداری‌شان هم حتی جا نیست؛ زیرا نگهداری کار هنری چندان ساده نیست. وقتی اتفاقی که باید نمی‌افتد و نهاد‌های فرهنگی و هنری ما هیچ بهایی به این کار‌های مذهبی نمی‌دهند. جالب است! ما از سوی هنرمندان غیردینی متهم می‌شویم که هنرمند حکومتی هستیم و از آن جامعه طرد شده‌ایم و از سوی دیگر دولت (اسلامی ما) و نهاد‌های فرهنگی هیچ رویکرد و توجهی به این کار‌های دینی ندارند! با این‌که می‌توانند این‌ها را ترویج و انعکاس بدهند و نمایشگاه برگزار کنند، هیچ اتفاقی نیفتاد ه‌است. هیچ مسئولی نمی‌پرسد شما در چه کارید و چه حالید که خودجوش دارید کار مذهبی می‌کنید. درحالی‌که نظام اسلامی برای تبلیغ دین و فرهنگ ما در دیگر کشور‌ها و جوامع به چنین تولید محتوا و آثاری نیاز دارد. آن‌ها هرگز چنین کار‌هایی نمی‌کنند و انتظار هم دارند که هنرمندان بیشتری به تولید محتوای مذهبی اقبال نشان دهند. می‌دانید شمار هنرمندانی که کار دینی تولید می‌کنند از تعداد انگشت‌های یک دست هم کمتر است و این‌ها نیز صرفا کار‌هایی که تولید می‌کنند به‌خاطر باور و علاقه‌ای است که به اهل بیت (ع) دارند و برخاسته از باورشان است. ما چنین مشکلاتی داریم، گرانی به کنار که تهیه بوم و رنگ و ابزار چه دشواری‌هایی دارد. در کنار این‌ها کار تولید کنی و فقط انبار شود که انگیزه‌کش است. به همین علت در کشور کار‌های ارزشی کم تولید می‌شود. زمانی هم در حوزه هنری تولید‌هایی بود و آن هنرمندان هم که پراکنده شدند و سال‌هاست از حوزه هنری کار چشمگیری بیرون نیامد ه‌است. ما هیچ چشم‌انداز امیدبخشی هم نداریم که در آینده از سوی نهادی یا جایی، کاری صورت بگیرد. می‌دانید که در حراج‌های آثار هنری در تهران کار مذهبی و دینی کمی شرکت داده می‌شود. چرا نهادی مثل ارشاد یا سازمان تبلیغات نمی‌آیند به برگزاری بازار حراج آثار دینی بپردازند. ما که آثار خوبی داریم اگر چنین حراجی راه می‌افتاد و روتین می‌شد حتی از کشور‌های خارجی خریدار‌ها به آن رو می‌آوردند.

به هر روی در موقعیت پسامدرن هستیم. محور‌های هنر پسامدرن فراتر رفتن از بیان صرفا حسی و همچنین از تک‌صدایی و قطعیت متن فرارفتن است، آیا به نظر شما در کار‌های مذهبی که یک موضوع خاص معمولا محور قرار می‌گیرد باعث یک‌برگی‌شدن کار و تک‌صدا بودن متن نمی‌شود یا این‌که با کار دینی هم می‌شود معانی مختلف را فراروی بیننده گشود؟
پرسش بجا و خوبی است که به‌موقع طرح شد. ما هنوز روی خیلی از مفاهیم و داده‌های دین‌مان کار چندانی نکردیم. به مسیحیت بنگرید، با این‌که داده‌های دین‌شان چندان مستند هم نیست، اما چقدر کار کرده‌اند. هزاران تابلو درباره مسیح آفریده شده و من می‌خواهم به اینجا برسم که جامعه غرب از کار‌های رئال و مذهبی و... اشباع شد ه‌است که دارند کار انتزاعی انجام می‌دهند، ولی ما برای نسل جوان‌مان درباره تاریخ اسلام و وقایع و رخداد‌های مهم اصلا کار رسا و گویا (رئال) نداریم که معرف آن تاریخ و معنا‌ها باشد. ما باید این‌ها را می‌داشتیم تا با گذار به تولید کار‌های مدرن و انتزاعی و پسامدرن می‌رسیدیم. ما هنوز در گام‌های نخستیم و زیربنای کارمان استوار و محکم نیست. الان باید تجسم آن واقعیت‌ها را می‌داشتیم تا در ادامه به معانی می‌پرداختیم. احساس می‌کنم ما هنوز هنر دینی نداریم و‌...، چون باید نخست به تبیین بپردازیم، یعنی در مرحله تبیین تاریخ اسلام باشیم و آن را باید خیلی محکم کار کنیم و ارائه بدهیم. شکرخدا چندسالی است که کار‌های خوبی انجام گرفته و اگر تاچندسال آینده به همین روال تولید داشته باشیم، می‌توانیم پله‌های بعدی را طی کنیم.

از ویژگی‌هایی که اتفاقا کار‌های پسامدرن دارد این است که معنایش فوری مخاطب را دربرمی‌گیرد و کار‌های مذهبی نیز همین ویژگی را دارد، اما با این فرق که کار‌های مذهبی در مخاطبش پالایش روحی ایجاد می‌کند و شور دیگری در او برمی‌انگیزد و نگاه دیگری به او می‌دهد. چگونه می‌شود به جنسی از بیان برسیم که در عین حال که شفاف و تاثیرگذار و رساست، بیننده را بدون هیچ پیچیدگی خاصی درگیر تابلو کند، همچنان تمام نشود تا نیازی به بازدیدن و ارجاع و رجوع مکرر به اثر نداشته باشد و هربار که اثر را می‌نگرد نگاهش غنی‌تر شود؟
ما باید تولید را بالا ببریم، در این صورت است که سلیقه‌های مختلف را وسط می‌آوریم و همین تولید کار‌های زیاد باعث شکل‌گرفتن کار‌های بعدی می‌شود.

در مجموعه رستاخیز هیچ چهره‌ای در کار‌ها نیست؛ نه اولیا، نه اشقیا و موضوع‌ها با فضاسازی به ایجاد بینش و احساس و دریافت در مخاطب می‌انجامد و ذهنش را درگیر می‌سازد، مثلا انبوه لشکریان با غباری نشان داده شده‌اند و از جزئیات اضافی پرهیز شده تا دریافت بیننده و ادراک و احساس مخاطب اثر را کامل کند؟
معتقدم باید از هنرمندان حمایت شود تا کار تولید کنند، قطعا وقتی این اتفاق بیفتد کار‌های بیشتر و بهتری تولید و همین به فرهنگ تبدیل می‌شود، فرهنگی که کشور را فرامی‌گیرد. تنها دلیلی که می‌دانم ما را به نتیجه می‌رساند بهادادن به کار‌های ارزشی است.

وقتی شما نقاش واقعه کربلا هستید آیا در اثرتان فقط راوی خشک واقعیت تاریخی هستید یا برداشت فراتر و گویش خاص و زاویه نگاه ویژه و منظر تازه‌ای را با نقش‌ها پی می‌ریزید؟
تاریخ کربلا نیاز ندارد که ما فقط راوی باشیم. هنرمندی که اثر کربلایی خلق می‌کند باید در فکر معنویت باشد و ایثار را در نظر بگیرد. به عبارتی اثر ارزشی نشانگان و المان‌های خاصی دارد، یعنی شخصیت‌هایی که در کار می‌آورید باید هرکدام‌شان شأنی داشته باشد. مثلا امام‌حسین (ع) را که در برابر لشکر دشمن کار می‌کنید باید دارای شاخصه‌هایی ویژه باشند و برتری ایشان را باید با رنگ به مخاطب نشان داد. حتی اگر مظلوم واقع شده‌اند باید برتری (جاودان) ایشان را نقش بزنید که متاسفانه در برخی کار‌هایی که اخیرا هم تولید شده به این محتوا‌ها و ظرافت‌ها دقت نمی‌شود. حتی در آثار دینی و آیینی مثلا لباس‌ها هم باید شخصیت داشته باشند و برازنده معصوم باشد. نمی‌توانیم هر رنگ و لباسی را برای معصوم در نظر بگیریم. خیلی از نماد‌ها و المان‌ها هست (شما بهتر می‌دانید با این اشاره‌ها به نقاشی قهوه‌خانه و ...) که باید مخاطب حتی غیرمسلمان که کار را می‌بیند، دریابد این شخصیت برحق است و این موضوع با رنگ‌ها، فضاساز‌ها و ترکیب‌بندی باید نشان داده شود.

متن معمولا چیز‌هایی می‌گوید و ارجاعاتی دارد که در خودش نیست، یعنی سرشت متن به گونه‌ای است که به امور و مفاهیمی ارجاع می‌دهد که در خود متن غایب است و با این پرداختن به فرامتن است که مخاطب به برداشت‌هایی رهنمون می‌شود که حتی پدیدآورنده و نقاش از آن‌ها بی‌خبر بوده و خود نقاش می‌شود مخاطب اثر؟
من همیشه این را گفته‌ام (تجربه کرده‌ام) که تا کار تمام می‌شود خود نقاش به مخاطب اثرش تبدیل می‌شود.

با پیشینه‌ای که در نقاشی داریم (و آن‌همه تغذیه بصری سایر فرهنگ‌ها و ملل از چین تا روم) به استناد سنت نبوی (ص) هم جواز لازم را دارد هم مشکل شرعی ندارد، پس چرا بالا تا پایین جامعه ما این‌همه دچار «فقر بصری» است آن‌هم در عصر اطلاعات؟
ما شمایل‌نگاری نداریم، همین. کاری که ما انجام می‌دهیم مثل روضه است. ما داریم با رنگ روضه می‌خوانیم. دقیقا هیچ تفاوتی ندارد با آن روضه‌ای که یک روحانی روی منبر می‌خواند. ما داریم با زبان خودمان روضه می‌خوانیم.

پس از انقلاب دوره دیگری در هنر ما شکل گرفت، اما چه شد که ادامه نیافت، در جایی انگار منجمد شد. حالا این فقر بصری گسترده جامعه‌مان را چگونه از میان ببریم و جبران کنیم؟
در ایران فضا برای هنر و گسترش آن متفاوت است. اگر زمان‌هایی در هنر به شکوهمندی رسیدیم به دلیل حمایت دولت یا حکومت بوده. ویژگی ما به گونه‌ای نیست که حمایت از هنر از طریق جامعه و مردم ما باشد و مردم به شکل خودجوش کمک‌کار هنر و هنرمندان باشند.

حمایت حکومت‌ها همانند دوران بایسنقرمیرزا یا آل‌جلایر یا ساسانیان و ... که نقش‌های ایوان‌مدائن تا چندقرن تماشایی بوده و بُحتری شاعر مثلا گفته در تماشای نقاشی‌های ایوان‌مدائن انگار شیهه اسبان را می‌شنیدم و چکاچاک شمشیر‌های رزمندگان را؟
بله، به‌ویژه کار‌هایی که با سیستم و موضوعاتی خاص است، می‌طلبد که حمایت دولتی و حکومتی پشتوانه خلق‌شان باشد؛ مثلا زمانی که حوزه هنری به حمایت از هنرمندان پرداخت دیدیم که چه کار‌های خوبی اتفاق افتاد، اما وقتی آن همگرایی و برنامه به‌هم‌خورد دیدید که نتوانستیم کار مفهومی خوبی ببینیم. اگر ما اکنون هم می‌خواهیم برای دنیا حرف گفتنی داشته باشیم باید خیلی بیشتر از آن زمان به حمایت از هنرمندانی بپردازیم که در این راستا کار می‌کنند، اما متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاده و ما دچار یک گسست فرهنگی و هنری به‌ویژه در زمینه هنر‌های تجسمی انقلاب شدیم.

اندوه‌بار است می‌بینی چهره‌ای که آثار و مجموعه‌هایش ستوده شده، چشم به غرب دوخته و متاسفانه با پنهان‌شدن در پس فقر بصری جامعه بی‌پروا به بازنگاری و برداشت ناروا از آثار معاصر غرب می‌پردازد و....
بله، برخی با برداشت مستقیم از فلان کار اثر فلان هنرمند خارجی و با توجه به فقر بصری خاصی که در ایران موج می‌زند، به نوعی ما مخاطبان را با چنین کار ناروا و غیرهنرمندانه‌ای رنگ کرده‌اند! این متاسفانه در کار بسیاری هست درحالی‌که باید به خودمان بپردازیم، از خودمان الهام بگیریم و نقش بپذیریم. متاسفانه برداشت‌های ضعیفی هم صورت گرفته، که بگذریم.

برگردیم به روضه‌خوانی‌های شما با رنگ، به نظرتان چه معیار‌هایی به این روضه‌خوانی هنرورانه ارزش می‌دهد؟ آیا فقط شورش احساس است یا همگرا با تاکید قرآن و اهل بیت (ع) در راستای خردورزی و معرفت است؟
این را باید مخاطب پاسخ بدهد، با دریافتی که از آثار دارد و داوریش درباره رسایی و گیرایی و گویایی کار‌هایی که می‌بیند. اما اگر اقبالی هم هست همانا از لطف سیدالشهداست که ما را قابل دانسته‌اند تا بتوانیم آثاری هرچند خیلی ناچیز برای‌شان خلق بکنیم. من واقعا احساس می‌کنم برای اهل بیت (ع) کاری نکرده‌ایم. قرار بود انقلاب ما فرهنگی باشد و در همه زمینه‌ها با دو بال «عاشورا و مهدویت» به پیش برود. ولی ما واقعا می‌دانیم برای اهل بیت (ع) کم کار شد، نه برای عاشورا کار آن‌چنانی صورت گرفته، نه برای مهدویت. این دو کار مهم، واقعا زمین مانده با این‌که می‌توانستیم خیلی کار‌ها بکنیم. من در آثارم سعی کرده‌ام همان‌گونه که برخی روضه‌خوان‌ها با صدای خوب، آگاهی و معرفت می‌خوانند و اشک می‌گیرند؛ کوشیدم آن تصویر و برداشت را به مخاطبان هدیه بدهم. همچنین احساسم و باورم را در کار‌ها بیاورم و اثر دیدنی، معنوی و روشنگر باشد. امیدوارم موفق بوده باشم.

البته مجموعه نقاشی‌های رستاخیز در میان آثار دینی، ویژه و خاص به شمار می‌آید و واقعا متفاوت به چشم می‌آیند؟
خودم پای بیشتر کار‌های رستاخیز به عنوان یک مخاطب بسیار گریه کردم. یعنی حس می‌کردم در آن واقعه حضور دارم و همین که مرا به عنوان مخاطب این گونه درگیر تابلو کرده و دگرگون ساخته برایم خیلی جالب بوده است.

امام حسین (ع) خیلی خوشنام و بلندآوازه‌اند، نیکنام و جاودان هستند، زیرا همه چیزشان خدایی و برای خداست. اگر شناخت ما از امام‌حسین (ع) کاستی ندارد، چرا حسینی نیستیم یا به عبارت دیگر برای حسینی‌شدن و حسینی‌ترشدن از طریق نقاشی چه پیشنهادی دارید؟

ما فرهنگ‌مان را متاسفانه به درستی معرفی نکرده‌ایم. بسیاری جا‌ها کم کاری شده‌است. این کم‌کاری‌ها در همه حوزه‌های فرهنگی و هنری اگر رخ نمی‌داد، این اتفاق‌ها نمی‌افتاد. ما امام‌حسین (ع) را با عاشورا و اربعین می‌شناسیم، ولی این اصلا منصفانه نیست! ما رافت امام‌حسین (ع) در زندگی‌شان، عدالت‌شان در برخورد‌ها با اصحاب و مردم را باید فرهنگ می‌کردیم، ما باید این‌ها را فرهنگ‌سازی می‌کردیم، اما نکرده‌ایم و فقط عزاداری می‌کنیم. حتی پیاده‌روی اربعین - این حرکت نمادین- که می‌رویم آن همه موکب می‌بینیم، اما در فضای فرهنگی هیچ کاری صورت نگرفته، چرا اهدای کتاب و پوستر‌های دینی و... نداریم. شما می‌بینید سراسر عراق در ایام عزاداری کلا «تمثال» است. در حالی که این واقعا وهن اهل بیت (ع) است. این که روش نشان دادن عشق و معرفت نیست راه‌های شایسته‌تری برای اثبات عشق هست. همیشه افسوس می‌خورم، مسیحی‌ها یک حضرت عیسی دارند و این همه اثر هنری تولید کرده‌اند. ما اهل بیت (ع) داریم (با آن کمالات بی‌نظیر و بی‌انت‌ها و...) که اگر تمام نقاشان دنیا درباره‌شان کار بکنند همچنان کار‌های زمین مانده زیادی هست که باید انجام شود. خیلی تاریخ ما غنی و سرشار است. گنجینه‌ای داریم که هیچ استفاده‌ای از آن نکرده‌ایم و متاسفانه غربی‌ها واقعا کار کرده‌اند.

وقتی نگاه برنامه‌ریزان کشور از فرهنگ و ایرانیت و اسلامیت خالی است، همین می‌شود؟
وقتی تمام جهان با ما سر جنگ فرهنگی دارند، می‌آییم بودجه فرهنگی کشوری را که می‌خواهد ام‌القرای اسلام باشد (که هست) به اندازه ۲درصد می‌بندیم! واقعا باید خون گریست... این چه برخوردی است! ما اصلا هنر را نادیده گرفته‌ایم، فرهنگ را بی‌ارزش قلمداد کرده‌ایم. البته نه فقط در این دولت، از قبل همین طور بوده‌است. ما بودجه فرهنگی نداریم آن هم در جایی که خط مقدم ما و جنگ اصلی در جبهه فرهنگ است.

وقتی امام حسین (ع) جواب داد

روز‌های اول کار‌های مذهبی‌ام بود. آن موقع‌ها در یکی از نهاد‌های فرهنگی شاغل بودم و همان‌جا هم کار‌های هنری انجام می‌دادم. یکی‌دوتا تابلو اجرا و با خودم فکر می‌کردم آیا واقعا این نوع کار‌ها مورد توجه امام حسین (ع) هست یا نه؟ کاش امام حسین (ع) یک‌جوری به من می‌رساند که ادامه این روند کاری خوب هست یا نه. یکی از روز‌ها که دقیقا این افکار در ذهنم بود برای اجرای کاری به اتاق مجاور رفتم، بعد از نیم ساعتی که برگشتم دیدم پیرمردی دارد ذکری زمزمه می‌کند و اشک می‌ریزد آن هم روبه‌روی سه پایه نقاشی‌ای که رویش تابلو وداع حضرت سید الشهدا (ع) با حضرت سکینه (س) قرار داشت. وقتی من را دید گفت این کار شماست؟ گفتم در خدمتم. کلی دعا و سپس عذرخواهی کرد که به اتاقم آمده. گفت در باز بود و این تابلو را دیدم.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها