این روزها همه از گفتوگو حرف میزنند؛ گفتوگوی صحیح اما شرایطی دارد و ظرفیتهایی میطلبد و همه بهدنبال طراحی سازوکارهایی هستند که گفتوگو را ممکن کند. اگر با خودمان تعارف نداریم و اگر بهدنبال اوهام نیستیم، یکی از در دسترسترین میزهای همیشه آماده گفتوگو، ادبیات است.
در ادبیات همیشه میتوان سخن گفت و اتفاقا بهدلیل ظرفیت استعاری ادبیات، این میز خیلی جنجالی هم نیست و استادیومی نمیشود. در میز ادبیات، گفتوگو بین طیفهای فرهیخته صورت میگیرد و حرفها در فضایی که باید، طرح میشود. ادبیات میدانی است که بهراحتی، ظرفیت آزادی را فراهم میکند.
ممکن است برخی آزادیها در حوزههای اجتماعی تالی فاسد داشته باشند اما ادبیات با ویژگیهای درونی خودش، ساختاری دارد که عملا آزادی بیان را دارد بدون اینکه نیاز باشد از جایی مجوز بگیرد. سعدی در شعر با استفاده از ظرفیتهای هنری کلمات، مقتدرترین امیران دوران خودش را نقد میکند و البته نقد بهنحوی است که عوام متوجه نمیشوند و خواص ملتفت میشوند.
این نوع آزادی بیان از امتیازات خاص ادبیات است. اگر در جامعهای گفتمانهای مختلف بتوانند ادبیات خودشان را تولید کنند بهترین و عالیترین سطح گفتوگو میان نخبگان طیفهای مختلف جامعه همیشه در جریان است و حاکمیت هم میتواند در قالب اندیشکدهها و مراکز رصد و پژوهش، خودش حرفها را بشنود و تحلیل و ارزیابی کند و بهترینهایشان را برگزیند و گفتمان رایج در میدانهای اصلی اجتماع را با توجه به آنها اصلاح کند. چالش این آزادی شگفت اما این است که برخی از خود ادبیاتیها تحمل صدای مخالف را در این زمینه ندارند.
احتمالا آنها معنای ادبیات را بهدرستی نفهمیدهاند اما بر روشها و ابزارهایش مسلط شدهاند. درست است که طبیعی نیست اگر حاکمیت توان خودش را صرف ترویج گفتمان مخالف خودش در ادبیات و هنر کند اما طبیعی هم نیست که همه توان بخش فرهنگی حاکمیت، صرف رصد گفتمانهای مخالف در ادبیات و هنر شود.
حاکمیت باید گفتمان خود را داشته باشد و با همه توان هم بکوشد ظرفیتهایی ایجاد کند که گفتمانش زایا و پاینده و در حال خودارزیابی و رشد باشد اما گاهی بخش فرهنگی حاکمیت با کارشناسیهای غلط بر رصد منتقد و مخالف و درگیری با آن متمرکز میشود و این آغاز همه آسیبها و بحرانهاست.
بارها با کسانی که در جلسات ادبی با حرارت به من گفتهاند که در فلان رمان در قالب یک استعاره ادبی حرفهایی زده شده است و نویسنده با این تمهید به گفتمان مورد علاقه ما فحش داده است، گفتهام اگر نویسنده که نخبه یک طیف از اجتماع است در قالب اثر هنریاش هم نتواند حرفش را با پوشش استعاره بزند دیگر کجا حرفش را بزند.
قاعده زندگی جمعی این است که همه اجزای جامعه زندهاند و باید حرفشان را بزنند. درست است که بخشی از اجتماع همیشه بخش مسلط است و طبیعتا عرصههای عمومیتر را به خود اختصاص میدهند اما دیگران نباید خفه شوند و باید بتوانند حرف بزنند.
وقتی جلوی یک استعاره در یک کتاب هزار نسخهای بایستیم، معنا از ساحت ادبیات تنزل میکند و بهصورتی بیادبانه و بیآداب و ترتیب در خیابان یا هر جای دیگر در برابر ما رخ نمایان میکند.
آن دسته از ادبیاتیهایی که بحثها و دعواهای ادبی را با ترجمه کردن به زبان اهل سیاست یا با اقسام یارکشیها به فضاهای عمومی میبرند، بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و با تضعیف ادبیات چه بخواهند یا نخواهند جزو آفرینندگان و مروجان بیادبی هستند!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد