به یاد میآوریم دورانی را که ادبیات و فرهنگ و هنر، با زندگی مردم این دیار عجین بود و میدانیم که چقدر محفلها و بحثهای هنری، ادبی، فرهنگی و... از نان شب هم واجبتر بود.
شهریار، مجموعهای که - بدون اینکه مدعی زدن حرف گنده و موضوع روشنفکرانه یا هنرمندانه، سیاسی، اجتماعی یا حتی دادن پند عاقلانهای باشد- تنها سعی در بهتصویرکشیدن تاریخ زندگی هنرمند بزرگی دارد به نام شهریار که چه بخواهیم و چه نخواهیم، بخشی از تاریخ ماست.
انتخاب خوب و بجای بازیگران، بهخصوص بازیگر دوران خردسالی استاد شهریار (شایان پارسایی) با آن بیان شیرین و بازی بچگانه و جذابش و بازیگر جوانی استاد (اردشیر رستمی) با آن نابلدیاش در بازی و خضوع و خاکی بودناش در برابر مقوله بازیگری که تأثیر بسزایی در باور افتادهحالی و خاکی بودن استاد شهریار در آن دوران دارد.
همچنین بازیگر دوران بزرگسالی و کهنسالی استاد (سیروس گرجستانی) با آنکه هنوز آن قسمتها را ندیدهایم اما میدانیم که بازیگر منعطف و توانایی است، نبودن بازیگران چهره با آن تیپها و تکیهکلامها و فرم بازی یکنواخت همیشگیشان، استفاده مداوم و بجا از شعر و شعرخوانی و قصهخوانی و قصهگویی و نامهنگاری، منطبق با آنچه شغل قهرمان اصلی داستان است. به کار بردن آداب و رسوم و مثلهای معروف آن زمان مثل شاهنامهخوانی، مشاعره، معرکهگیری، لنگ انداختن و... ، پرهیز از بزرگنمایی و غلو، دیالوگهای روان و بامعنی، داستان صمیمی و روراست و... همه از ویژگیهای اثر کمال تبریزی است.
جالب است در میان حرف و حدیثهای بسیار از حقیقت داشتن داستان سریال «شهریار»، کارگردانش در آن زمان واکنش نشان داد و روی این موضوع تأکید کرد که من شهریار را زمینی دیدهام؛ او مثل همه خطا میکند و یک قهرمان معمولی قصه است که باید همه ابعاد زندگیاش دیده شود. مجموعه شهریار تا اینجا مورد حملات کوچک و بزرگ زیادی قرار گرفته است اما تبریزی بدون اعتنا، از کنار همه این واکنشهای مثبت و منفی میگذرد.