شوق دیدار، من را زودتر از همه به خیابان کشور دوست میرساند. بار اولم نیست این توفیق را پیدا کرده ام، اما وجودم سراسر شوق است. کمی صبر میکنم تا چند نفری برسند. اما باز زودتر از همه وارد میشوم. کمی در حیاط قدم میزنم. یاد حاج قاسم هنوز در گوشه گوشهی اینجا زنده است. درهای بازرسی را یکی پس از دیگری طی میکنم تا به همان حیاط خاطره انگیز ورودی منزل آقا میرسم. من و شیخ رضا اولین نفرات هستیم که وارد اتاق میشویم.
من، چون سرمایی ام، زودتر سرما را احساس میکنم. کمی لرز کرده ام. میروم و کنار شوفاژ مینشینم. گرمای چندانی ندارد. مدیران سازمان تبلیغات آرام آرام وارد میشوند و همه دور هم نشسته اند و کارهایشان را دنبال میکنند. ساعت نزدیک اذان میشود. حاج آقای قمی که وارد میشوند، همه بلند میشوند و خوشحال که بالاخره این دیدار رقم خورد.
محافظین درخواست میکنند همهی آقایان یک طرف بایستند. تذکر هم میدهند که ماسکها را بر صورت داشته باشید. چند دقیقهای از اذان گذشته است. یک دفعه درب باز میشود و حضرت آقا وارد میشوند. صدای صلوات سالن را پر میکند. شوق غیر قابل وصفی در وجودمان پر میشود. حضرت آقا با چشم همه را یک به یک میبینند و سلامی میکنند و به طرف سجاده شان میروند و ما هم برای اینکه جا نمانیم پشت سرشان وارد اتاق میشویم.
نماز بسیار دلنشین است. من صف دوم ایستاده ام. نماز که تمام میشود سریع همه مقابل حضرت آقا مینشینند. آقا بار دیگر همه را با چشم میبینند و سلامی میکنند. سپس رو به آقای قمی میکنند و میفرمایند، جلسه، جلسهی شماست. هر طور صلاح میدانید بفرمایید.
آقای قمی شروع به صحبت میکنند. از اینکه کار را جدی گرفتیم و محکم پای دغدغه مان ایستاده ایم. از اینکه عرصه بانوان و نوجوانان را جدی گرفتیم. دختران حاج قاسم و پسران نوآوین را مثال زدند و بعد اهمیت کار مسجد و هیئت و زحمات مدیران کل و.. را گفتند و در آخر هم از فعالیتهای حوزه هنری نکاتی بیان کردند. حضرت آقا سوال کردند آقای دادمان هم در جلسه هستند؟ آقای دادمان دست بلند کردند. آقا فرمودند شما هم پنج دقیقهای بفرمایید. آقای دادمان گفتند میخواهیم از صحبتهای شما بیشتر بهره ببریم. آقا لبخندی زدند و گفتند بالاخره این وقت برای شماست. اگر میخواهید استفاده کنید. آقای دادمان هم پنج دقیقهای از مسیر حوزه هنری نکاتی گفتند.
در این مهمانی فرمانده، دلم باز هوای گوشه کرده است. گوشهای که از شرمساری کارهای نکرده مان جلوی چشم فرمانده نباشیم. اما دلم میخواهد آن جلو بشینم و تا میتوانم چشمم را از روی فرمانده پر کنم. مثل دفعه قبل که آمدم و جلوی میز عسلی آقا نشستم و علیرضا و عمادرضا در آغوشم بودند. همان جلسهای که عمادرضا شیطنتش گل کرده بود و دمپایی حضرت آقا را از زیر میز میکشید و حضرت آقا دستور دادند بیستکویتی برای عمادرضا بیاورند که مشغول باشد. اما این بار به خاطر کرونا جلوتر نمیشد رفت.
هنوز کمی سردم است. حضرت آقا هم لباس گرم پوشیده اند. دفتر حضرت آقا، مثل همیشه خودش جلوتر در عمل به حل مشکلات کشور است و صرفه جویی در مصرف گاز در این روزهای سرد از دفتر عالیترین مسئول نظام و رهبر همهی شیعیان جهان شروع کرده است.
تعداد دوربینها به نظر کمی زیاد میآید. دوربینها از زمان ورود مان همه چیز را ثبت کرده اند. از همه زوایا جلسه را فیلمبرداری میکنند.
حضرت آقا صحبت هایشان را شروع میکنند. در ابتدا میفرمایند گزارشهای شما خوب بود البته این گزارشها و بیشترش را ما توسط بزرگوارانی و دفتر خبر داریم. سپس به کلمه کلیدی گزارش حاج آقای قمی اشاره کردند که: کلمه محوری گزارش شما جدی گرفتن بود. این خیلی خوب است که جدی گرفتید. ما خیلی از مشکلات مان این است که کار را میفهمیم، اما جدی نمیگیریم. جدی گرفتن کار نکته بسیار با اهمیتی است.
سپس با اشاره به آیه:
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا
فرمودند: خشیت با خوف تفاوت دارد. خشیت طبق بسیاری تفاسیر یعنی ملاحظه کردن. مثلا میگوئیم ملاحظه فلان شخص را کردم. در اینجا یعنی کسی که تبلیغ دین میکند باید مراقب باشد و ملاحظه کند که حرف خدا زمین نماند و فقط ملاحظه خدا را در تعارضها بکند. البته این به این معنا نیست که اقتضائات تبلیغ را نادیده بگیرد. مثلا با زبان قوم صحبت کردن. وقتی با جوان و نوجوان صحبت میکنید با زبان خودش صحبت کنید. وقتی با جاهل با زبان خودش.
اقتضائات را جدی بگیرید..
همچنین ایشان فرمودند: مسئله بعدی مسئله تولید فکر است. امروز بازار پر رونقی است برای فکر نو. نه فقط در داخل کشور که ده برابر آن در خارج از کشور است. مثلا همین سلام فرمانده را ببینید که در بسیاری کشورها پخش شد.
فرمودند: من وقتی نگاه میکنم ما به اندازه چهل سال جلو نرفته ایم. چهل سال مدت کمی نیست. آمد بخواهیم به حق عمل کنیم باید کار را مضاعف کنیم. گفتید آقایان خیلی کار میکنند. خوب است، هر چه میتوانید کار کنید. هم #فکر کنید و هم کار کنید. چون ماده فکری باید فرآوری شود تا قابل عرضه شود. سپس مثال زدند زمانی که در در دولت بودم از الجزایر برایمان خرما آوردند. سوغات آوردن مرسوم بود. من نگاه کردم دیدم بسته بندی خرما بسیار خوب بود. خرماها بسیار زیبا کنار هم چیده شده بودند. فرمودند آن را بردم هیأت دولت و گفتم بهترین خرما برای ماست و این هدیه مصداق زیره به کرمان بردن است، اما ما خوب بسته بندی نمیکنیم و معرفی نمیکنیم..
سپس حضرت آقا فرمودند: خب گفتم زیاد کار کنید. خب این کارها را چه کسی بکند؟! نیروی انسانی مسئله بسیار مهمی است. حالا آقای قمی گفتند حدود ۲۰۰ مدیر جوان در مجموعه آوردید. اینها خوب است، اما کافی است؟! نسبت به نیاز کشور بسیار کم است.
ما نیاز به اشخاص داریم. مثلا همین دانشگاه سوره قرار بود نیروی انسانی برای حوزه هنری تربیت بکند. قرار بود متصل به حوزه هنری باشد. الان هست؟ گزارشهای ما این را نشان نمیدهد. الان دانشگاهی است مثل دیگر دانشگاههای آموزش عالی. ما نمیخواستیم دانشگاهی به دانشگاههای کشور اضافه کنیم..
سپس فرمودند: قدیمیهای موثر را هم حفظ کنید. بعضی از اینها اگر نبودند الان در این موقعیت نبودید.
همچنین فرمودند: مراقب نیروهای خودتان هم باشید. من قبلاً زیاد مجله میخواندم. معمولا هم موقع خواب میخواندم. یادم هست داشتم مجله میخواندم نوشتهای از مرحوم حسینی بود. آنقدر خوب بود که من از جایم بلند شدم و آمدم سجده کردم که چنین عزیزانی داریم. یادم هست آن موقع بسیار نگران بودم هیبت این قدیمیهای هنر این جوانان را نگیرد و از دست شان ندهیم. متاسفانه بعضی را از دست دادیم. اما خیلیها هم ماندند که شما میشناسید و الان هم هستند..
سپس فرمودند کارهای مهم را برون سپاری نکنید. ما این تجربه تلخ را خیلی داشتیم که وقتی کار مهمی برون سپاری شود ناخالصی پیدا میکند و آن چیزی نمیشود که شما دنبال آن هستید. البته این به این معنا نیست که ظرفیتهای مردمی را نادیده بگیرید..
سپس فرمودند: یکی از وظایف تبلیغاتی ما فقط نشاط و سرزندگی و شادابی مردم است. حالا انشاالله اوضاع اقتصادی بهتر شود، اما همین جشنها مثل جشن غدیر خیلی خوب است. فضای کشور را عوض کرد. مردم خوب و صمیمی کنار هم قرار گرفتند. اینها را باید ادامه داد..
چند توصیه هم داشتند:
اول فرمودند دچار جناح گرایی نشوید مراقب باشید به دام جناح گرایی نیفتید.
دوم مراقب باشید به کارهای صرفا ویترینی دچار نشوید. اینکه برای کارها از ویترین استفاده کنیم اشکالی ندارد. مثلا کتاب که چاپ میکنیم در ویترین میگذاریم. منظورم کارهای صرفا شکلی است. اینها را مواظب باشید.
سوم کار خنثی نکنید. گاهی آثار خنثی در مجموعههای مومن دیده میشود. گاهی هم منحرف. مثلا کتاب شعر خنثی است. این را انجام ندهید.
در آخر فرمودند: من با شما خیلی حرف دارم. حالا الان وقت نیست. یک وقتی آقای قمی بیایید که مفصل صحبت کنیم. سوالات خوبی هم آقای قمی در آخر صحبت هایشان داشتند، اینها را خودتان بنشینید و فکر کنید و جواب دهید، حتی شما باید به ما مشاوره دهید و بگویید چه کنیم؟! این به اندازه این جلسه کفایت میکند. انشاالله که در این مسیر موفق باشید.
موقع نوشتن فرمایشات حضرت آقا دلم میخواست کاش چشمان دیگری داشته که فقط حضرت آقا را میدیدند و نیاز نبود برای نوشتن گاهی چشم به کاغذ بدوزم.
جلسه که تمام میشود هر کسی چیزی میگوید. مدیر دهه هفتادی انگشتر طلب میکند. آقا میفرمایند میگویم بدهند. پیشکسوت انقلاب دیده مان برای همه طلب میکند. همه خوشحال میشوند که دیگر نیاز نیست هر نفر انگشتری طلب کنند. آقا میایستند. کسی میگوید آقا عکس دسته جمعی بگیریم. همه جمع میشوند و میشود یک عکس.
هنوز عطر حاج قاسم در اتاق هست؛ و چقدر جای حاج قاسم خالی است.
دیگر سردم نیست. گرمای جلسه آنقدر زیاد هم که گرم شده ام. آقا بسیار خوشحال هستند. باز همه را میبینند و آرام به طرف درب خروج حرکت میکنند. بقیه هم خیلی خوشحالند. نکات حضرت آقا آنقدر دقیق و معنا دار بود که حالا حالاها باید روی آن بحث کنیم.
پایان جلسه شیخ رضا روضه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواندند. با همین ابیات بالا. راستش را بخواهید فکر میکنم چرا ما یادمان میرود روضه فراق معشوق و فرمانده را بخوانیم. ما را چه شده که به این هجران عادت کرده ایم.
جلسه با دیگر جلسات مدیران ارشد سازمان تبلیغات متفاوت بود. نشاط و شادابی زیادی در بین رفقا بود. همین جوانان دهه شصتی که در این چهار سال شب و روز نداشتند و حالا قرار بود خدمت رهبرشان، مولا و فرمانده شان برسند. حاج آقای قمی نکات دوستان را با دقت میشنیدند که به گزارش اضافه کنند. هر کسی نظرش را میگفت و حاج آقا جمع بندی میکردند. جلسه با روضه شیخ رضا به پایان رسید.
حجتالاسلام حامد تقدیری، رییس مدارس صدرا
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با علی کاظمی، از ورودش به بازیگری تا نقشهای مورد علاقهاش
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»: