امروزه تقریبا محرز شده که آموزش و پرورش به طور کلی و آموزش زنان به طور خاص بهعنوان نیمی از نیروی جامعه، زیربنای توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جوامع است؛ یعنی سرمایهگذاری در آموزش زنان نهتنها شکاف جنسیتی را کاهش میدهد، بلکه موجب ارتقای سطح بهرهوری، تولید بیشتر و درآمد بالاتر میشود. به این صورت که آموزش زنان از عوامل موثر توانمندسازی زنان، کاهش نابرابریهای اجتماعی و کاهش آسیبپذیریهای ایشان است و عامل مفیدی در توسعه انسانی، حفظ محیطزیست، سلامت اجتماعی، بهداشت روانی و فردی به شمار میآید. زنان با وجود محدودیتهای گوناگون توانستهاند گامهای بلندی در مسیر ارتقای وضعیت مادی و معنوی خود بردارند. خودباوری زنان و نقش تربیتی و تأثیری که بر فرزندان و همسرانشان میتوانند باقی بگذارند، همچنین پایداری و علاقه زنان و دختران به حضور در صحنههای اجتماعی، جزو عوامل مثبت و اثربخش است و پذیرش استقلال نسبی زن را به عنوان یک شهروند آزاد میطلبد.
بررسی قوانین موجود نشان میدهد که زنان ایران، مشکل اساسی از لحاظ قانونی ندارند اما عوامل اقتصادی، فرهنگی و سنتی، در قالب قوانین نانوشته، مانع مشارکت کامل زنان در روند توسعه و استفاده از مزایای توسعهاند. به عنوان نمونه، در حالی که در بسیاری از کشورها حتی کشورهای توسعهیافته، سازمانهایی با صرف هزینههای بسیار میکوشند راه را برای حضور هر چه بیشتر زنان و دختران - به ویژه در سطوح عالی مدیریتی و آموزشی- بگشایند؛ در کشور ما بهرغم درخشش زنان در آموزش عالی گاه ملاحظه میشود که اموری همچون افزایش شمار دانشجویان دختر، موجب ابراز نگرانیهایی شده است. با وجود آنچه گفته شد، وضعیت مشارکت اقتصادی زنان هنوز نامطلوب بوده و این درحالی است که تحول اقتصاد به سمت رشد تولید امروز مساله اساسی کشور محسوب میشود. دادههای فصلی مرکز آمار نشان میدهد در چهار سال گذشته یعنی از بهار ۹۸ تا زمستان۱۴۰۱ نرخ مشارکت اقتصادی زنان (جمعیت ۱۵ساله و بیشتر) اگرچه با نوسانات محسوسی مواجه بوده، اما بهطورکلی مسیری نزولی را طی کرده است. از محاسبه نسبت تعداد افرادی که مایل به کار (جمعیت فعال) هستند به کل جمعیت بالای ۱۵ سال، نرخ مشارکت حاصل میشود. این شاخص در بازه چهارساله ۴.۳ واحد درصد کاهش یافته و از ۱۷.۶ به ۱۳.۳ درصد در زمستان سال گذشته رسیده است. درواقع مشاهده میشود پس از شیوع پاندمی کرونا در اواخر سال ۹۸، این شاخص بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته و به وضوح افت کرده است.
نکته جالب اینکه نتایج نشان میدهد، نرخ مشارکت اقتصادی بین زنان نسبت به مردان و در نقاط شهری نسبت به نقاط روستایی کمتر بوده است؛ وضعیتی که نشان میدهد با توجه به فرصتهای بیشتر آموزشی در شهرها به نسبت روستاها، بین مولفههای دانشآموختگی و مشارکت اقتصادی الزاما همپیوندی وجود ندارد. حال باید پرسید چرا با وجود رشد چشمگیر حضور زنان در عرصه آموزش به خصوص آموزش عالی، وضعیت مشارکت اقتصادی زنان تعریفی ندارد؟ برخی میگویند رشد آموزشی زنان بیشتر کمی بوده یا برنامهریزی درستی برای آن صورت نگرفته است.
بنیان جامعه، خانواده است و خانوادههای آموزشدیده، جامعهای آموزشدیده را در پی دارند. از سوی دیگر اگر آموزش را یکی از ارکان توسعه بدانیم، بدون در نظرگرفتن زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، دستیافتن به توسعه و آموزش عمومی میسر نخواهد بود. چرا که زنان معلمان واقعی جامعه هستند. بنابراین زنان اثر بهسزایی را بر پروژههای توسعه کشور دارند. حتی اگر نقش زنان به روشنی در طراحی و اجرای برنامهها در نظر گرفته نشود، آنها نقش تعیینکنندهای دارند. به طور کلی مشارکت زنان در آموزش عالی یک واقعیت چند وجهی و دارای پیامدهای گوناگون است. این افزایش مشارکت را که بیشتر بر ابعاد کمی استوار است، باید با عنایت به کیفیت و محتوا، هدایت و برنامهریزی کرد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد