نگاهی دوباره به فیلم سینمایی «بازمانده» که اقتباسی است از رمان «بازگشت به حیفا»

خاورمیانه را به تقلید از چشمان شرقی تو ساخته‌اند

فیلم سینمایی «بازمانده» به کارگردانی مرحوم سیف‌ا... ‌داد براساس رمان «بازگشت به حیفا» اثر نویسنده شهید فلسطینی «غسان‌کنفانی» ساخته شده و شباهت‌ها و تفاوت‌های قابل تأملی با آن دارد.
فیلم سینمایی «بازمانده» به کارگردانی مرحوم سیف‌ا... ‌داد براساس رمان «بازگشت به حیفا» اثر نویسنده شهید فلسطینی «غسان‌کنفانی» ساخته شده و شباهت‌ها و تفاوت‌های قابل تأملی با آن دارد.
کد خبر: ۱۴۰۵۳۱۶
نویسنده سعیده ملایی - مترجم

فرزند به‌جا مانده‌ای که یهودی شد
رمان بازگشت به حیفا، داستان زوج فلسطینی به نام سعید و صفیه است که ۲۰ ‌سال پس از مهاجرت اجباری ۱۹۴۸ و اشغال فلسطین، به حیفا بازگشته و در جست‌وجوی فرزند گمشده خود «خلدون» هستند که در زمان فرارشان، پنج ‌ماهه بوده است. صهیونیست‌ها پس از فرار سعید و صفیه، خانه و خلدون را به خانواده مهاجر یهودی هدیه می‌دهند. وقتی سعید و صفیه پس از ۲۰ سال به حیفا بازمی‌گردند، خلدون جوان را می‌یابند که نامش به «دوف» عبری تغییر داده شده و در ارتش اسرائیل خدمت می‌کند. خلدون کاملا یهودی شده و نشانه‌ای از عربیت در وجود او نیست. در این نقطه از داستان، صفیه و سعید احساس می‌کنند تیری بر قلب‌های‌شان نشسته و تمام خاطرات خانه و فرزند خود را از ذهن می‌گذرانند.
تراژدی واقعی سعید و صفیه از آنجا شروع می‌شود که فرزند ژنتیکی‌شان را در مقابل خود می‌بینند که هویت خونی او بر اثر سلطه محیط اشغال شده از بین رفته و در‌حالی‌که خون فلسطینی در رگ‌هایش جاری است، در کسوت سرباز به دشمن اسرائیلی خدمت می‌کند. این اتفاق سبب می‌شود سعید و صفیه زخمی عمیق را احساس کنند و سؤالات عمیقی در ذهن آنها پیرامون هویت و وطن شکل بگیرد.
نویسنده به عدم مهاجرت از وطن و ضرورت چسبیدن به خاک آن به هر قیمتی، اشاره می‌کند. سؤال‌های تلویحی نویسنده وجدان عربی در قبال قضیه‌ فلسطین را خطاب قرار می‌دهد؛ «ای آن‌که رفته‌ای چرا نماندی؟»، «چرا گریختی؟»، «چرا خانه‌ و فرزندت را جا گذاشتی؟»، «آیا برای بازگشت دیر نشده؟»، «آیا فرزندی که در دامن دشمن حتی به جبر روزگار انداختی، با وجود اشتراکات خونی، هویت تو را حمل خواهد کرد؟!»، «آیا برای تعریف هویت و وطن چیزی فراتر از خون و جغرافیا می‌بایست باشد؟ آن چیست؟!»

بازگشت «ادیسه‌وار» زوج فلسطینی
بین واژه «بازگشت» و آرمان فلسطین رابطه‌ای بدیهی وجود دارد؛ ایده بازگشت نشان‌دهنده رؤیای فلسطینی‌های دیاسپورا است که وابستگی فیزیکی مستقیم خود به وطن را از دست داده‌اند. همچنین یادآور کهن‌الگوی یونان باستان بازگشت ادیسه به سرزمینش اتیکا است؛ صفیه و سعید بعد از ۲۰ سال به خانه اشغال شده باز‌می‌گردند. مسافرت ادیسه هم ۲۰ سال، ۱۰ سال در جنگ تروا و ۱۰ سال در تقلا و کوشش خستگی‌ناپذیر برای برگشت به خانه طول کشید. سعید و صفیه تجلی اسطوره‌ ادیسه هستند و شهر «حیفا» و خانه‌ زوج فلسطینی در جایگاه پنه‌لوپه قرار گرفته‌اند. پنه‌لوپه همسر ادیسه در فراق او، همه‌ خواستگارانش را به بهانه‌هایی از‌جمله دوختن لباس عروس می‌فریفت تا با این تأخیر، زمان بیشتری را برای بازگشت همسرش بخرد. خانه‌ سعید و صفیه با وجود گذشت ۲۰ ‌سال با این‌که خانواده یهودی در آن ساکن شده‌اند بی‌تغییر باقی مانده و حیفا نیز در نقشه جغرافیا همان حیفاست اما نام‌های عربی آن تغییر کرده و عبری و یهودی شده ‌است. اما چرا خلدون، پنه‌لوپه‌وار و بدون تغییر در انتظار مسافران خود نمانده؟! خاطرات گذشته از حیفا و واقعیت کنونی شهر، فضایی تداخلی در ذهن سعید شکل می‌دهد. نگاه او اکنون پس از غیبت ۲۰ ساله از حیفا به تعریف هتروتوپیای فوکو شبیه است. او یک حیفای جدید در ذهنش می‌سازد و آن را بازسازی می‌کند تا در برابر هویت تحمیل‌شده‌ یهودی مقاومت کند. مقاومت او یک مقاومت ذهنی و تا حدودی منفعلانه است که مفهوم وطن و هویت را به چالش می‌کشد و وطن را مافوق ابعاد فیزیکی و جغرافیایی آن توصیف می‌کند. به این ترتیب بازگشت سعید و صفیه بازگشتی استعاری و روانی است و مفهوم وطن بیش از آن‌که جغرافیایی باشد، در تعامل با چیستی انسان‌ها تعریف می‌شود.

سیف‌ا... داد و استعاره‌ پنهان از موسی‌(ع)
سیف‌ا... ‌داد سال ۱۳۷۳، فیلم سینمایی بازمانده را با تأثیر از بازگشت به حیفا ساخت. فیلم بازمانده شباهت زیادی به بازگشت به حیفا ندارد و به‌طور کامل بازنویسی شده ‌است. اما خط اصلی روایت رها شدن اجباری نوزاد در شهر جنگ‌زده و افتادن او به دست خانواده صهیونیست از مهاجران یهودی ــ اروپایی بین فیلم و رمان مشترک است. در فیلم سیف‌ا... ‌داد، مادر سعید قهرمان قصه‌ است و سعید برخلاف رمان، دکتر است و نه معلم و اسم همسرش لطیفه است و نه صفیه و نام نوزاد به‌جای خلدون، فرحان گذاشته شده‌ است. مادر سعید زاییده تخیل فیلمنامه‌نویس ایرانی است. فیلم بازمانده نقطه ورود به داستان را از اثر غسان کنفانیوام گرفته ‌است. فیلم بن‌مایه اصلی رمان، جا ماندن فرزند در شهر و افتادن او به دست صهیونیست‌ها را دنبال می‌کند. خلدون نامش به فرحان تغییر کرده و خانواده یهودی پس از گرفتن فرحان نام او را به موشه که عبری نام موسی است تغییر می‌دهند. داستان با استحضار ماجرای حضرت موسی(ع) شکل می‌گیرد و استعاره‌ای پنهان از داستان حضرت موسی(ع) است.

«صفیه» زنی کنشگر
نام صفیه از ریشه صفی به معنای برگزیده شدن گرفته شده‌ است. غسان کنفانی در رمانش این نام را برای همسر سعید برگزیده بود، صفیه‌ غسان‌ کنفانی زنی است که دائما افسوس گذشته را می‌خورد و اشک می‌ریزد اما سیف‌ا... ‌داد، شخصیت زنان داستان را از حالت مظلوم و قربانی خارج کرده و کنشگر ساخته است.
بنا به مطالعات فقه‌اللغه، اخترتک در این آیه معنای اصتفیتک از ریشه صفی را می‌دهد. این امر نشان می‌دهد که کارگردان برای نوشتن هرنکته و صحنه از فیلمنامه خود، نگاهی به آیات قرآن داشته و نام‌ها را نیز موشکافانه در راستای بینامتنیت قرآنی برگزیده ‌است.
سیف‌ا... ‌داد می‌خواهد به ما بگوید درون هر مسلمانی اعم از زن و مرد و پیر و جوان و حتی نوزاد شیرخواره، موسایی وجود دارد. در مبارزه با صهیونیست‌ها، موسای درونت را زنده کن! و نقاب از چهره‌ آنها بردار. این مفهوم طلایی در رمان فلسطینی به قلم کنفانی وجود ندارد.
ناگفته نماند که قهرمان فیلم بازمانده برخلاف رمان، سعید نیست بلکه مادر اوست. نگاه کارگردان به مقوله زن قدسی و محترم است و چنان منسجم و خوب ساخته و پرداخته شده که در دو ساعت تماشای فیلم قلب‌مان برای صفیه می‌تپد. این مادربزرگ با آن نگاه‌هایی که در تمام فیلم اشک‌آلود و نافذ است تجسمی از خاورمیانه کهن و پرالتهاب است که نگران فرزندان اسیرش در دست فرعونیان زمان است که نقاب موسی بر چهره زده‌اند و یادآور شعر آقای عباس‌حسین‌نژاد: خاورمیانه را به تقلید از چشمان شرقی تو ساخته‌اند، پر‌التهاب، اندوهگین، خسته و زیبا... .

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها