به گزارش خبرنگار جامجم، اوایل پاییز سال گذشته زنی میانسال با حضور در شعبه ششم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران، شکایت کرد پرستار خانگی، مادرش را بیهوش کرده و بعد از سرقت از خانه فرارکرده است. پرونده با دستور قضایی به پلیس آگاهی تهران ارسال شد و شاکی در تحقیقات گفت: از مادر بیمار و سالخوردهام نمیتوانستم نگهداری کنم. در سایت دیوار آگهی استخدام پرستار دادم تا اینکه با زنی به نام مریم آشنا شدم و او پرستار مادرم شد. یک روز مادرم و پرستارش تلفنشان را پاسخ ندادند. با مشکوک شدن به ماجرا با کلید یدکی که داشتم به خانه مادرم رفتم که دیدم وسایل خانه بههم ریخته و مادرم را دست و پا بسته و بیهوش یافتم. دلار و طلاهایی به ارزش ۱۰۰ میلیون تومان هم از خانه سرقت شده بود. مادرم یک هفته در بیمارستان بود و وقتی به هوش آمد فهمیدم پرستار با آش مسموم این بلا را سرش آورده است. درادامه این تحقیقات خانوادههای دیگری هم به پلیس آگاهی آمدند و از همان پرستار خانگی شکایت کردند. معلوم شد او مادر، خواهر بیمار یا مادربزرگ سالخوردهشان را با چای، آبمیوه و غذای مسموم بیهوش کرده و دلار و بیشتر طلاها را به سرقت برده است. بعد از هفت ماه، رد متهم به دست آمد و بازداشت شد. مریم، متهم زن در بازجویی به بیهوش کردن زنان و سرقت مقرون به آزار از آنها اعتراف کرد. منافی، بازپرس شعبه ششم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران با تایید این خبر گفت: تحقیقات از متهم زن برای مشخص شدن دیگر جرایمش ادامه دارد.
روایت سرقت سریالی
مریم ۳۵ ساله که متاهل است هیچگاه فکر نمیکرد برای نجات شوهرش از زندان و پرداخت بدهیهای او گرفتار شود.
از ماجرای زندگیات بگو.
شوهرم در بازار مغازه داشت و تجارت پارچه میکرد اما شریکش پولها را برداشت و برد و او ماند با بدهی میلیاردی و بعد ورشکسته شد. به پیشنهاد دوست خلافکارش سرقت و زورگیری کرد تا بدهیاش را بدهد که بازداشت و زندانی شد.
چه شد به فکر سرقت با روش بیهوشی افتادی؟
یک روز به خانه یکی از اقوامم رفته بودم که فهمیدم پرستار خانهشان مادر بیمارش را با غذای مسموم بیهوش کرده و طلایش را برده که جرقه سرقت به ذهنم خورد.
بعد چه شد؟
چند روز بعد در سایت دیوار در جستوجوی آگهی استخدام پرستار خانگی بودم و حتی خودم هم آگهی استخدام به عنوان پرستار را دادم. به این شیوه سوژههایم را شناسایی و به خانههایشان میرفتم. بعد از مدتی کار در آنجا، خانوادهها به من اعتماد میکردند و میفهمیدم چقدر دلار و طلا دارند. در فرصت مناسب در چای، آبمیوه، آش یا غذای خورشتی بیماران داروی بیهوشی ریخته و آن را به خوردشان میدادم. بعد از بیهوش شدن، طلاها، دلارها و حتی طلاهای همراه بیماران را سرقت کرده و با بستن دست و پایشان با طناب فرار میکردم. با فروش برخی از اموال دزدی پول طلبکاران را دادم تا رضایتشان جلب شود اما این کافی نبود و باید سرقت بیشتری انجام میدادم.
چطور بازداشت شدی؟
دستبند یکی از مالباختگان بیمار را به یکی از دوستانم فروختم که او در یک مهمانی از آن استفاده کرد که دختر مالباخته در آنجا، آنرا شناخت و با لو رفتن ماجرا بازداشت شدم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد