گفت‌وگو با ایمان عطارزاده، معاون هماهنگی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری

مقابل قهرمانان پوشالی بایستیم

به بهانه رونمایی تقریظ حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای بر کتاب «خاتون و قوماندان»

زنان،معلمان مکتب فاطمیون

شهید علیرضا توسلی ملقب به ابوحامد از شجاع‌‎ترین فرماندهان میدانی نبرد سوریه در سال‌های گذشته با سازماندهی رزمندگان افغانستانی از سراسر جهان به خیل مدافعان حرم اهل بیت‌(ع) پیوست. به همین دلیل او به‌عنوان فرمانده «لشکر فاطمیون»(لشکر مخصوص رزمندگان افغانستانی حاضر در نبرد سوریه) شناخته می‌شد.
کد خبر: ۱۴۰۷۳۲۸

فرماندهی که رشادت و ازخودگذشتگی‌هایش در جنگ‌های چریکی، زبانزد همه بود. فرماندهی که در نهایت روز شنبه ۹اسفند ۹۳، در جریان آزادسازی تپه «تل قرین» در حومه «درعا» به‌دست تروریست‌های «جبهه النصره» به شهادت رسید و پیکر پاکش در مشهد مقدس تشییع و به خاک سپرده شد. «خاتون و قوماندان» کتابی است که در آن با زندگی خانم ام‌البنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی، فرمانده برجسته و پرافتخار لشکر فاطمیون آشنا می‌شوید. این کتاب در ۳۳۶صفحه به قلم مریم قربان‌زاده نوشته و توسط نشر ستاره‌ها منتشر شده و تاکنون توانسته مخاطبان بسیاری را همراه خود کند. آمار گسترده‌ای که نشان از علاقه‌مندی مردم به آثار دفاع ‌مقدس و شهدای مدافع حرم دارد. قرار است روز جمعه ۲۲ اردیبهشت و همزمان با دهمین سالگرد تأسیس لشکر فاطمیون در مشهد مقدس، «چهاردهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» همراه با انتشار تقریظ حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای بر کتاب خاتون و قوماندان توسط مؤسسه‌ پژوهشی - فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شود. مراسمی که به‌صورت زنده از رسانه KHAMENEI.IR و شبکه‌های سیما پخش می‌شود. برای بررسی بیشتر این کتاب و اطلاع از زندگی این قهرمان با مریم قربان‌زاده، نویسنده کتاب و ایمان عطارزاده، معاون هماهنگی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری گفت‌و‌گو کردیم که مشروح آن در ادامه آمده‌ است.

گفت‌وگوی «جام‌جم» با مریم قربان‌زاده، نویسنده کتاب «خاتون و قوماندان»

عشقی که زندگی‌ساز شد

خاطرات افراد تا چه اندازه می‌تواند روایتگر تاریخ باشد؟ به ویترین کتابفروشی‌ها که نگاهی می‌اندازی پر است از کتاب‌های خاطرات و زندگی‌نامه‌ قهرمانان و مفاخر و مشاهیر ملی. در این کتاب‌ها اما کمتر اثری را می‌توان یافت که نشان‌دهنده نقش و حضور محوری زنان در مسیر زندگی یک قهرمان باشد.

کتاب «خاتون و قوماندان» از معدود کتاب‌هایی است که با نثری روان و نگاهی متفاوت از زندگی خانم ام‌البنین حسینی با شهید علیرضا توسلی(ملقب به ابوحامد) می‌گوید. به بهانه رونمایی از تفریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب که جمعه پیش رو ۲۲اردیبهشت در مشهد برگزار می‌شود؛ با مریم قربان‌زاده، نویسنده این کتاب گفت‌وگویی در جام‌جم داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

کتاب خاتون و قوماندان بر چه مبنایی نوشته شد و علت انتخاب قالب خاطره برای آن چه بود؟
شهدای مدافع حرم به زمانه ما نزدیک هستند و وابستگی سنی، جغرافیایی و زمانی ما با آنها زیاد است. بنابراین مردم دوست دارند درباره آنها بیشتر بدانند. من زمانی خدمت خانم حسینی رفتم که حدودا سه ماه از شهادت ابوحامد گذشته بود. آن زمان پای خانم حسینی شکسته بود و درگیر این مسأله هم بودند. به همین ‌دلیل حرف‌های‌مان بیشتر شکلی دوستانه و در حاشیه عیادت از ایشان بود. آنجا بحث این کتاب را این‌طور مطرح کردم که اجازه بدهید فعلا خاطرات شما را ثبت کنم تا بعدا که برای انتشار آن تصمیم بگیریم. ایشان هم موافقت کردند و کار تا یک جایی پیش رفت، اما باز به‌دلایلی که خوشایند هیچ‌کدام از ما هم نبود کار حدود دو سال به تعویق افتاد. بعد از این مدت بود که تصمیم گرفتیم ۱۰جلسه گفت‌وگوی ابتدایی انجام شده را تکمیل کنیم. خوشبختانه کتاب تکمیل و نوشته شد و برای انتشار هم به خاطر اصرار و شوقی که نشر «ستاره‌ها» داشت، به این نشر سپرده شد. خاتون و قوماندان را به‌شخصه در قالب خاطره نمی‌دانم و آن را روایت زندگی همسر شهید ابوحامد می‌دانم. نام خاطره بعضا تداعی‌کننده تک‌خاطره‌های مرسوم است اما خاتون و قوماندان زندگی‌نامه است. زندگی خانمی است که با یک مجاهد افغان زندگی می‌کند و... . حتی خیلی‌ها که این کتاب را می‌خوانند، می‌گویند ما از ابوحامد و فعالیت‌هایش چیزی نفهمیدیم! اما من همواره به این امر اعتقاد دارم که روایت مردانه را باید مردان بنویسند. هنوز هم من با یک آقا درباره روایت هایش از جنگ صحبتی نکردم، چون روحیه اش را ندارم. درباره لشکر فاطمیون فکر می‌کنم این، کار امثال من نیست. مأموریتی که برای خودم تعریف کردم، این نیست که وارد جنبه‌های نظامی جنگ‌ها بشوم. ساختار فکری من روایت تاریخ اجتماعی زنانه معاصر با تأکید بر بحران‌های کلان و تمدنی از جمله جنگ تحمیلی یا نبرد با داعش است.

جذاب‌ترین قسمت‌های این کتاب برای شما چیست؟
جذاب‌ترین قسمت این کتاب برای من شخصیت خود شهید توسلی است و سازگاری‌هایی که این زن و شوهر در مسیر زندگی با هم داشتند. همچنین فرهنگ و آداب و رسوم افغانستانی که گرچه خیلی با ما بیگانه نیست، اما به قدری متنوع و شیرینی است که واقعا از شنیدنش لذت می‌بردم. زندگی و کلا فرهنگ افغانستانی با تمام رنج‌ها و کاستی‌هایی که در طول تاریخ کشیده‌اند پر از رنگ و شادی است. فکر می‌کنم تلخ‌ترین اتفاق برای هر انسانی دوری از وطنش باشد و امروز افغانستانی‌های بسیاری در سراسر دنیا و به‌‌خصوص ایران زندگی می‌کنند. با این وجود آنها زندگی را سخت نمی‌گیرند و همیشه لبخند به لب دارند. کمااین‌که در کتاب را می‌خوانیم وقتی همسر شهید توسلی به افغانستان می‌رود تازه متوجه ساده زیستی و منش آرام و قانع آنها می‌شود. خلق و خوی افغانستانی‌ها در کنار زبان شیرین فارسی دری جزو نکات مهمی بود که سعی کردم آنها را در کتاب نشان دهم.

چگونه می‌توانیم از زندگی شخصیت‌ها و شهدای جهاد و مقاومت رمان زندگی‌نامه‌ای بنویسیم و در این عرصه تا چه اندازه می‌توانیم وارد عالم خیال شویم و دست به تخیل بزنیم؟
ما به‌عنوان نویسنده اجازه استفاده از تخیل به معنای خیالپردازی‌هایی که در عالم واقع وجود نداشته باشند را در روایت‌پردازی‌ها و زندگی‌نامه‌نویسی‌ها نداریم. نمی‌توانیم با تخیل خودمان ماجراها و حوادثی را رقم بزنیم که در عالم واقع وجود نداشته و بعد نامش را روایت مستند و زندگی‌نامه بگذاریم. ما به‌عنوان نویسنده حتما باید در قالب تاریخ‌ها و اتفاقات واقعی پیش برویم اما این به معنای بسته‌شدن دریچه خلاقیت نویسنده نیست. متاسفانه در این سال‌ها تاریخ شفاهی خیلی شبیه به گزارش‌نویسی شده و خیلی از ما به‌جای نویسندگی دست به قلم شدیم و گزارشی نوشته‌ایم بدون این‌که حتی نقطه‌ای جا‌به‌جا شود. در مقام یک گزارش‌نویس فقط یک نظم تاریخی و روزمره به روایت‌های راوی داده‌ایم و خودمان را از روایت کنار کشیده‌ایم! بنده در کتاب‌هایی که نوشته‌ام به‌شدت قائل به حفظ واقعیت و اتفاقات واقعی هستم که در زندگی راویان کتاب وجود داشته. یعنی هیچ نکته‌ای در هیچ‌کدام از کتاب‌هایم نیست که قضاوت یا فکر شخصی خودم باشد و در عین حال خلاقیت را هم حفظ کرده‌ام. به عبارتی سعی کرده ام آثارم به ادبیات و رمان فارسی نزدیک شود و طبق نظر استادان فن موفق به انجام این کار شده‌ام. یعنی آثارم فاصله کمی با رمان دارند و به توصیه خیلی از اساتید مطرح ادبیات بهتر است رمان بنویسم تا این‌که زندگی شخصی را رمان گونه بیان کنم. ما به این خلاقیت‌ها در عرصه ادبیات خیلی نیاز داریم و اینها راه‌های جذب مخاطب و جوان‌هاست؛ این‌که واقعیت‌ها را بگوییم و در عین حال خلاقیت و لحن خودمان را نادیده نگیریم. مثلا در «خاتون و قوماندان» سعی کردم لحن کتاب فارسی دری باشد که برای مخاطب افغانستانی هم ملموس شود.

متن کتاب بسیار روایی و صمیمی است. آیا می‌توان بخشی از این صمیمیت را به واژه‌ها، ادبیات و تعابیر افغانستانی راوی که در کتاب گنجانده شده، مرتبط دانست؟ و اصلا چگونه به این سادگی در نگارش رسیدید؟
به هر حال وجه تمایز زندگی یک خانواده افغانستانی با یک زندگی ایرانی همین‌ نکات است. حالا این نکات را چطور می‌توان به مخاطب رساند؟ مدام باید در کتاب یادآوری شود که این زندگی یک افغانستانی است، اینها مردمی از افغانستان هستند و زبان و پوشش و غذاهایشان متفاوت است. متاسفانه ما در آثار فرهنگی و هنری‌مان به اشتراک زبان فارسی خیلی کم بها داده‌ایم. زبان فارسی، زبانی نیست که فقط ما باید به فکر حفظ آن باشیم بلکه افغانستانی‌ها، تاجیک‌ها و دیگر شهرها و گروه‌هایی که فارسی صحبت می‌کنند، باید ارزش این زبان را درک کنند و در حفظ آن بکوشند. سادگی در بیان و روایت کتاب کار آسانی نیست. واقعیتش خودم هم فرمول خاصی برای ساده روایت کردن نداشتم. شاید به این دلیل باشد که به نگارش، نگاهی پروژه ای ندارم و کاری را برای نگارش انتخاب می‌کنم که دلم می‌خواهد. پیشنهادهای زیادی برای نگارش به من می شود، اما من کار سفارشی را که خودم نتوانم با آن ارتباط برقرار کنم، نمی‌پذیرم. هر کاری را قبول نمی‌کنم مگر این‌که علاقه و عشقی نسبت به موضوع آن داشته باشم. صداقتی که در نوشتن دارم تصنعی نیست و برای به وجود آوردن این حس در مخاطب هیچ‌وقت جمله یا مفهومی را پس و پیش نکردم و خدا را شاکرم که مخاطبانم این صمیمیت در کلام را از ویژگی‌های نثر من می‌دانند.

آوردن خاطره‌های دفترچه خاطرات و نامه‌های رد و بدل شده بین خانم حسینی و شهید توسلی، از نکات تامل‌برانگیز در این کتاب است. از تاریخ و ادبیات این نامه‌ها این‌طور به نظر می‌آید که بیشتر راهی برای پرکردن دوری و دلتنگی‌هایشان بوده‌است. چگونه به این نتیجه رسیدید که این نامه‌ها را در خلال روایت کتاب بگنجانید؟
ما نمی‌توانیم زندگی یک مجاهد را بدون خانواده روایت می‌کنیم. عنصر اصلی یک خانواده که باعث استواری و سرپا نگه داشتن یک خانواده می‌شود چیزی جز عشق و ایمان نیست. گنجاندن این نامه‌ها در کتاب کمکی بود به این‌که رابطه عاشقانه برگرفته از یک زندگی ایمانی نشان داده‌شود. از آنجا که به حفظ حیا در آثار هنری اعتقاد دارم، سعی کردم در این کتاب عشق توام با حیا را به مخاطب نشان دهم. فرهنگ افغانستان به شدت ماخوذ به حیاست و آسیب‌هایی که به عشق پاک شرقی ایرانی‌ها وارد شده، وارد فرهنگ آنان نشده‌است. یکی از ابزارهایی که به من به عنوان نویسنده به نشان دادن عشق پاک بین این دو نفر بدون پرده‌دری کمک می‌کرد، همین نامه‌ها بود. این نامه‌ها تاریخ‌های متفاوتی دارند و البته کمکی بود در جهت سندسازی و حفظ استناد کتاب. از آنجا که جابه‌جایی تاریخی نامه‌ها زیاد است شاید بعضی‌ها ایراد بگیرند که این نامه چه ارتباطی با محتوای کتاب دارد. شاید بعضا نامه‌ها با محتوای کتاب ارتباط نداشته‌باشد، اما بین خود این نامه‌ها ارتباطی وجود دارد.

فکر می‌کنید تلاش شما برای شناختن و شناساندن شخصیت شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) به ثمر نشسته است؟
همه نویسنده‌ها به نیت تاثیرگذاری در جامعه قلم به دست می‌گیرند و شروع به نگارش کتاب می‌کنند. در تمام کارهایم سعی می‌کنم گام به گام ادبیات پایداری و مقاومت را ارتقا ببخشم. این جزو وظایف و رسالت من است که اگر نتوانم آن را انجام دهم دیگر نویسنده نیستم و یک گزارشگرم. در مقام نویسنده سعی می‌کنم تعهدم را نسبت به ادبیات این مرز بوم انجام دهم. در مورد کتاب خاتون و قوماندان هم فکر می‌کنم توانسته اثرگذاری خوبی بر مخاطبانش داشته‌باشد. به‌خصوص این‌که عنایت رهبر انقلاب هم شامل آن شده و همین مهم در آینده باعث توجه بیشتر مردم به کتاب هم خواهدشد.

و در نهایت آثار درباره شهدا چگونه باید منتشر شود تا اثرگذار باشد؟
متاسفانه آثار و زندگی شهدا به نوعی به دام تکرار افتاده‌است. اگر یک مجموعه کتاب را در این حوزه به جوان امروزی بدهیم، نهایتا دو کتاب را بخواند و بقیه را کنار می‌گذارد. چون تفاوت شان صرفا در نام شهرها و اتفاقات کوچک است. این در حالی است که مردم نسبت به تکرار و تقلید، سریع واکنش نشان می‌دهند. بنابراین کار ما به عنوان نویسنده خیلی سخت است؛ چرا که هر اثر فرهنگی-هنری باید با دیگر آثار منتشر شده در این حوزه متفاوت باشد و ویژگی‌های خاص به خود را داشته‌باشد. این نحوه نگارش یک نویسنده است که باعث می‌شود یک موضوع واحد واجد ویژگی‌های خاص به خود باشد. اگر ما نویسنده‌ها به این باور برسیم که نویسنده هستیم نه گزارش‌نویس، شاید تنوعی بیشتری به مضمون و نگارش آثارمان بدهیم.

ام البنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی(ابوحامد)

دل سوخته‌ام هدیه به حضرت زینب(س)
شهید توسلی از شاگردان امام خمینی(ره) بود و از همان زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود در فعالیت‌های انقلابی حضور داشت. او همیشه از نبوغ خود در راستای دفاع از اسلام و انقلاب استفاده می‌کرد و به جوانان هم توصیه می‌کرد راه اسلام و انقلاب را دنبال کنند. شهید توسلی سال۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد. در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و یکی از برادرانش هم توسط کمونیست‌ها شهید شد. او سال۱۳۶۳ به ایران مهاجرت کرد. مهاجرت او به ایران همزمان با اوایل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. بنابراین با روحیه‌ شهادت‌طلبانه‌ای که داشت، مدتی در نبرد با متجاوزان بعثی در کنار رزمندگان ایرانی بود. پس از پایان جنگ تحمیلی هم برای جنگ با ارتش کفر راهی افغانستان شد و همراه با سایر جهادگران در برابر حملات بیگانگان از افغانستان دفاع کرد. با برقراری آرامش نسبی در افغانستان، شهید توسلی نیز لباس رزم را تن در آورد اما با خودش عهد بست که هر زمان نیاز باشد دوباره برای دفاع از دین، لباس رزم بر تن کند و بار دیگر به ایران برگشت. پس از شدت گرفتن تهاجم علیه حرم آل‌ا... در سوریه، شهید توسلی بار دیگر با همرزمان قدیمی خود عازم سوریه شد. پس از حدود دو سال حضور در میدان نبرد، مصلحت خدا بر این قرار گرفت که شهادت نصیبش شود.

یادم هست پیش از شهادت‌ یک بار به او زنگ زدم و گفتم شهادت نصیبت می‌شود. ابوحامد خندید و گفت: ما کجا و شهادت کجا! دعا کنید. روز شهادت نیز ابوحامد دو ساعت قبل از آن تماسی با من داشت و گفت قرار است به مأموریت برود و مشخص نیست کی تمام می‌شود. ایشان دیگر از آن مأموریت برنگشت. زمانی که با او صحبت کردم، دگرگون شدم و سپردمش به خدا. از بی‌بی مدد خواستم و گفتم هر چه صلاح خدا باشد. یک حال عجیبی در من ایجاد شد. اهمیت ندادم و کارهای منزل را انجام دادم. چند روزی گذشت و من موفق به تماس و ارتباط با او نشدم. شهادت ایشان را از طریق سایت‌های اینترنتی متوجه شدم. حال خاصی به من دست داد. گفتم: «انالله و انا الیه راجعون»، خدا را شکر کردم که در نهایت با تحمل مشقت‌ها و سختی‌ها به آرزویش رسید. دلم می‌خواست محل شهادت همسرم را از نزدیک زیارت کنم اما می‌دانم که امکانش نیست. دیدن محل شهادت ابوحامد جزو حسرت‌هایم شده، من دل سوخته‌ام را هدیه کردم به بی‌بی حضرت زینب(س)‌.

ابوحامد صادقانه، با عشق به اهل بیت(ع) جهاد کرد و دوستدار آرمان‌های اسلام در آن سوی مرزها بود. معتقد بود انجام تکلیف مرز نمی‌شناسد و او را محصور نکرد. ایشان فرد دغدغه‌مندی بود که همیشه نسبت به فلسطین و لبنان نگرانی داشت و از مشکلات آنها رنج می‌برد. می‌گفت اگر روزی در قلب آمریکا و هر جای دیگر دنیا، اسلام در خطر باشد، بنابر تکلیف حضور پیدا خواهم کرد و برای جهاد و دفاع از اسلام حاضرم سر و جان بدهم. شهدا وظیفه سنگینی به دوش ما گذاشته‌اند. ما باید به‌عنوان رهروان شهدا اهداف‌شان را پیگیری کنیم. در این مسیر تلاش کرده و کوتاهی نکنیم. نباید اجازه دهیم که با شهادت شهدا کار تمام شود. حضور و مجاهدت در این میدان مبارزه باید ادامه داشته باشد. من به رزمندگان تیپ فاطمیون می‌گویم که هرگز روحیه‌تان را از دست ندهید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها