به گزارش جام جم آنلاین، بحرین پیش از اسلام جزو قلمرو امپراتوری ایران بود و بعد از تسلط خلفای اموی و عباسی این منطقه به تصرف اعراب درآمد. از اوایل قرن هفتم هجری بود که بار دیگر بحرین ضمیمه خاک ایران شد. در قرون بعد با توجه به ضعف حاکمیت مرکزی در ایران و قدرت گرفتن بیگانگان در منطقه و همچنین وقوع جنگ جهانی اول حاکمیت ایران بر مناطق جنوبی کشور تضعیف شد. این ضعف درست از همزمان با رنسانس در اروپا آغاز شد. با شروع رنسانس و قدرت و استعمار غرب - که در ایران هم صفویه به قدرت میرسید - به مدت یک قرن به استعمار پرتغال درمی آید. نهایتا توسط شاه عباس صفوی بازپس گرفته میشود. اما این وضع پایدار نیست و در پایان صفوی دوباره از طرف انگلیس و هلند مورد حمله قرار میگیرد، که البته توسط نادر شاه افشار رانده میشوند. این وضع در دوره ی کوتاه زندیه هم ادامه مییابد. اما دیگر با شروع قاجاریه که آغاز صریح استعمار در ایران هم هست این منطقه تقریبا از دست رفته تلقی میشود. پادشاه اول قاجار آغا محمدخان آن را 75 سال به حاکمی ایرانی اجاره میدهد. ایران هنوز کمی در انجا قدرت دارد تااینکه در زمان هجوم وهابیون به عربستان، مقارن اواخر فتحعلیشاه و اواخر جنگهای منتهی به شکست ایران وروس، نفوذ انگلیس در بحرین قطعی تر میشود.
شیخ محمد خلیفه آخرین حاکم ایرانی بحرین
در سال 1275 قمری بود که حکومت بحرین که آن زمان زیر نظر شیخ محمد بن خلیفه حاکم ایرانی بر این منطقه بود مورد تهدید قرار گرفت و او بلافاصله نماینده خود را به بوشهر فرستاد تا دولت ایران را در جریان ماوقع قرار دهد اما پاسخ روشنی دریافت نکرد و به همین واسطه انگلیسیها فرصت پیدا کردند و در همین سال با شیخ بحرین پیمانی را منعقد کردند. حکومت مرکزی ایران با این قول و قرارها احساس خطر کرد و تلاشهایی برای اعاده حاکمیت ایران بر این منطقه شروع شد. از جمله این اقدمات صدور فرمان حکمرانی برای مراد میرزا حسام السلطنه فاتح هرات در سال 1276 قمری بود. شیخ بحرین که اکنون حاکمیت خود را در معرض خطر میدید با نمایندگان ایران برخورد منعطفانهای را در پیش گرفت و حتی آمادگی خود را برای اطاعت از دولت ایران اعلام کرد و حتی قول داد که بیرق شیر و خورشید را در بحرین به اهتزار درآورد. متعاقب آن شیخ محمد نامهای برای ناصرالدین شاه نوشت و در آن تاکید کرد: اظهر من الشمس است که جزایر بحرین از عهد سلاطین سلف الیالآن از خاک املاک دولت علّیه بوده است و ایضاً مشایخ و اهالی آنجا در تحت اداره و حمایت دولت علّیه، مرفهالحال مشغول به خدمتگزاری دولت علّیه بودهاند. در این ایام قلیل که قصوری ظاهر شد از طرف ما بندگان نبوده بلکه از بابت عدم توجه اولیای دولت علّیه به این طرف بوده است.
انگلیسیها که تا پیش از این بحرین را لقمه آمادگی برای بسط نفوذ خود در منطقه میدیدند سریعا واکنش نشان دادند و از شیخ بحرین خواستند که پرچم انگلیس را در این منطقه برافرازد اما شیخ محمد این درخواست را رد و بر وابستگی خود به دولت ایران تاکید کرد. با توجه به واگذاری بحرین به حسام السلطنه او با توجه به جدیتی که داشت برای استقرار حاکمیت ایران در این منطقه کوشید و حتی سپاه به آن نقطه گیسل کرد و برای دلگرمی شیخ بحرین و خانواده اش مقرری تعیین کرد اما با توجه به تغییر ماموریت حسام السلطنه به خراسان و اعزام بهرام میرزا مویدالدوله به عنوان جانشین او شرایط آنگونه که انتظار میرفت مطابق میل حاکمیت مرکزی ایران پیش نرفت و این مساله با تشدید تحرکات انگلیسیها در خلیج فارس همزمان شد. از جمله اینکه چند کشتی شیخ بحرین که قصد تصرف قطیف را داشت از سوی انگلیسیها توقیف شد و از هر جهت شیخ محمد تحت فشار قرار گرفت و در نهایت مجبور شد که در سال 1277 قمری همان قول و قرارهای قبلی با انگلیسیها را تجدید کند. در ایران با نگرانی تحولات بحرین دنبال میشد و تلاشهای حکومت قاجار بعد از چند بار پیغام و پسغام به شیخ بحرین و انگلیسیها به ثمر نرسید. از این رو ناصرالدین شاه به فکر اقدام عملی افتاد و در اولین گام تدارک تشکیل نیروی دریایی را دید اما متاسفانه نتیجهای در پی نداشت. اقدام دیگر او تلاش برای مداخله دادن فرانسه به عنوان رقیب انگلیسیها در خلیج فارس بود که این کار هم به فرجامی نرسید. در طول دوران حکومت قاجاریه تلاش حکومت ایران در مواجهه با انگلیس برای حل مسالمت آمیز ماجرای بحرین و اثبات حاکمیت قطعی کشورمان بر این منطقه بود اما در با کارشکنیهای انگلیسیها و همچنین تعلل شیخ بحرین و برادرش علی به خلیفه این تلاش به سرانجام نرسید.
ادامه تلاش دیپلماتیک ایران در دوره پهلوی اول
این روند در دوره پهلوی اول هم ادامه پیدا کرد. ایران در دوره پهلوی اول، سیاست فعال تری را به نسبت قاجارها در خصوص مسائل خلیج فارس و تجدید حاکمیت ایران بر جزایر و بنادر آن در پیش گرفت و در این زمینه تیمورتاش بیش از دیگر دولتمردان نقش بیشتری داشت. اقدامات وی در جهت اعاده حاکمیت قطعی ایران در خلیج فارس در 1306 (1927 میلادی) آغاز شد و نهایتا به یک دوره مذاکرات فعال دیپلماتیک بین ایران و انگلیس منجر شد که تا سال 1932 ادامه یافت.
اعمال سیاست تثبیت حاکمیت قانونی ایران بر لنگرگاههای ورودی دریایی و رودخانهای ازجمله نخستین اقدامات دولت ایران برای اعاده حقوق بینالمللی از دست رفته خود بود. در سومین سال سلطنت پهلوی، طی دستورالعملی از سوی هیات وزیران به کلیه مقامات ایرانی در بنادر و جزایر خلیج فارس ابلاغ شد که از این پس هیچ کشتی خارجی بدون کسب مجوز، حق پهلوگیری در بنادر خلیج فارس را ندارد. این اقدام اگرچه در بدو امر با مخالفت وزارت امور خارجه انگلستان روبهرو شد، اما انگلیسیها چارهای جز پذیرش مذاکرات مستقیم با ایران نداشتند.
شرایط جدید، ایران را در موقعیت برتر قرار میداد و تیمورتاش با استفاده از این فرصت، ابتکارعمل را در دست گرفت و از همین رو، نهم اردیبهشت 1307 به سفیر بریتانیا اطمینان داد که گرچه نمیتواند در این مورد ضمانت کتبی ارائه کند، قول میدهد اقدامی در جهت تغییر وضع موجود انجام دهد.
در همین روزگاران، پیمان جده میان مقامات انگلیسی با عبدالعزیز بن سعود منعقد شد که طی آن انگلستان، تلویحا استقلال بحرین را به رسمیت میشناخت. در اعتراض به این اقدام، دولت ایران یادداشت اعتراضی به جامعه ملل و دولت بریتانیا تقدیم و مدارک تاریخی خود را دال بر حاکمیت بلاانقطاع ایران بر بحرین به مقامات کنسولی بریتانیا عرضه داشت. مقامات انگلیسی ادعای ایران را رد کرده، حاکمیت ایران را بر بحرین بین سالهای (1031 تا 1117 قمری) مورد تأیید قرار داده و پس از آن تاریخ، بحرین را سرزمینی عربی و متعلق به شیوخ آن ذکر کردند.
ایران برای اعاده حاکمیت تاریخیاش بر بحرین مصمم بود تا از تمامی ابزارهای لازم بهرهبرداری کند. همه سیاستمداران ایرانی و در رأس آنان، تیمورتاش تلاش میکردند تا با اتخاذ روشهای دیپلماتیک و اعمال فشار بر انگلستان، شرایط را به نفع ایران تغییر دهند. با این وصف این اقدامات به نتیجه کافی نرسید و موضوع بحران همچنان مثل یک کلاف سردرگم باقی ماند.
انفعال پهلوی دوم درباره بحرین
در دوره پهلوی دوم عمده تلاشهای دیپلماتیک مصروف مساله جزایر سه گانه شد. تقریبا از سال 1968 میلادی بود که مشخص شد محمدرضا پهلوی از ادعاهای سابق ایران مبنی بر مالکیت بحرین دست کشیده و در عین حال مصمم است که هر چه زودتر تکلیف جزایر سه گانه را مشخص کند. برابر با برخی از اسناد و مدارک، اگرچه نمایندگان سیاست خارجی ایران در دیدارهایی که با مقامات انگلیسی داشتند درباره حل مساله بحرین و حفظ حاکمیت بر جزایر سه گانه سخن میگفتند اما در عین حال وزارت خارجه انگلیس در این جلسات بر این نکته تاکید میکرد که اگر شاه با جدایی بیدردسر بحرین موافقت کند دست او را برای ماجرای جزایر سه گانه باز خواهند گذاشت.
در سال 1347 بود که محمدرضا شاه مذاکره برای همه پرسری برای استقلال بحرین را محتمل دانست. این موضوع در سفری که او به هند داشت اعلام شد و او پذیرفت که درباره تعیین تکیلیف بحرین از نظر جامعه بینالملل و همچنین انگلیس تمکین کند و بر جدایی استان چهارم از ایران رضایت دهد. او در یک مصاحبه مطبوعات در دهلی نو در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام کرد که اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ایران] نباشند ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید. وی گفت چنانچه سیاست بینالمللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را میپذیرد. شاه تأکید کرد که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. وی در پاسخ به این سوأل که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد: من نمیخواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیلهای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود. وی در ادامه پاسخ به سؤال فوق اشاره کرد که بحرین 150 سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد و اکنون خودش در حال ترک خلیج فارس است، ولی انگلیس نمیتواند آنچه را که از ایران بازستانده بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال، ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود، بنابراین چنین حالت و دورهای یک وضعیت غیر امنیتی ایجاد خواهد کرد.
این تصمیم البته در داخل با واکنشهای زیادی مواجه شد. در همین زمینه اسدالله علم از نزدیکان شاه در یاداشت روزانه خود در 21 فروردین 1349 مینویسد: پس از مسابقه فوتبال... در استادیوم امجدیه (ورزشگاه شهید شیرودی فعلی)، 30000 تماشاچی بلند شدند و با هم سرود ملی را خواندند و جشن و سرور تا سحر ادامه پیدا کرد. شاه شانس آورد که کسی از فرصت استفاده نکرد تا در مورد بحرین تظاهرات کند. موضوع اخیر به کلی از یادها رفته است.
در آن موقع سیاست رسانهای پهلوی درباره موضوع جدایی بحرین سکوت خبری بود. در نهایت در پی برگزاری همه پرسی فرمایشی، شورای امنیت سازمان ملل متحد، طی قطعنامه شماره 278، به تاریخ 21 اردیبهشت 1349ش / 11 مه 1970م، استقلال بحرین را به رسمیت شناخت. این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و چهار رای منفی (از کل 101 نماینده حاضر ) به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء (60 رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری میشدند.
به این ترتیب، استان چهاردهم ایران برای همیشه از مام میهن جدا شد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد