«جاافتادن» یا جذب مخاطب و ایجاد حس مؤانست و تحریک همذاتپندازی مخاطب، فرآیندی تدریجی و زمانبر است؛ برای مثال، بسیاری از مردم، ممکن است اولین قسمتهای خندوانه -که از خرداد۱۳۹۳ روی آنتن شبکه نسیم رفت- را به خاطر نداشته باشند چون الزاما همگی، از اولین قسمت نبودکه همراه رامبد جوان و خندوانه شدند بلکه چندین ماه زمان برد تا این برنامه -که در بسیاری مقاطع پرمخاطبترین برنامه تلویزیون بود- بتواند تعداد قابل توجهی را تماشاگر وفادار خود کند. حتی بسیاری ممکن است از یاد برده باشند که ماههای آغازین پخش، اغلب مردم حتی با «شبکه نسیم» آشنا نبودند و هنوز همه خانهها به گیرنده دیجیتالی مجهز نشده بودند.
این روزها، برنامه طنز اجتماعی شبکه دو، «سیدخندان» -که پخش آن از ایام نوروز شروع شد- از همان اولین قسمتها، آماج حملاتی بود که به سمت محمدرضا شهبازی و برنامهاش، سیدخندان روانه میشد. اینکه یک برنامه طنز، از اولین قسمت زیر ذرهبین باشد، چند پیام به همراه دارد:
۱- قاعدتا عاملی فرامتنی، ورای خود آن برنامه، محرک و برانگیزاننده این هجمهها باید باشد و در این مورد، اولین عامل، «مؤلف» برنامه یعنی مجری آن، محمدرضا شهبازی است. چرایی و چگونگی خصومتداشتن برخی با مجری سیدخندان، ریشه در سالها فعالیت فرهنگی-سیاسی وی علیه بعضی طیفهای سیاسی دارد که در این مجال نمیگنجد، اما شکی نیست که در چنین مصادیقی مثل شهبازی، مجری حتی اگر دست هم از پا خطا نکند، باز بهانه برای تاختن به او پیدا میکنند. شخصی که در جبهه فرهنگی انقلاب، از طنزنویسهای باسابقه است اما طنزهای او زاویه دارد و معمولا اصطلاحا گرد حرف نمیزند.
۲- رویکرد نویسندگی متنهای طنز برنامه، انتقادی است و از آنجا که موضع مطالب، طبیعتا موافق گفتمان جبهه فرهنگی انقلاب و علیه ضدانقلاب است، ناگهان میبینیم کسانی که هشتگ «من بیناموس هستم» را داغ میکردند، ناگهان غیرتشان به جوش آمده که چرا دریک قسمت، فلان خاطره واقعی روایت شده در حالی که اگر همین نکته، در یک برنامه یا فیلم متعلق به یکی از همفکرانشان اتفاق میافتاد، آن را تحسین میکردند.
۳- اگر تخریبها و تخطئههای علیه سیدخندان را از منظر جریانی ببینیم نه مورد به مورد، دیگر سردرگم نمیشویم و برایمان مشخص خواهد بود که اتفاقا شبهروشنفکران، دست روی مثالی گذاشتهاند که فارغ از برخی ظرافتهای برنامهسازی -که شاید در سیدخندان گاهی رعایت نمیشود- اما به نظر میرسد انگار دارد گفتمانسازیاش را رواج داده و برای مخاطبین، جهانزیست مد نظرش را تدریجا ذائقهسازی میکند. در واقع، عدهای میخواهند اشک سیدخندان را درآورند تا انتقام جریان شبهروشنفکری را از حزباللهیها و انقلابیون گرفته باشند. آنان سیدخندان را نماد استقلالطلبی و گفتمانسازی جریان انقلابی میدانند، در حالی که پیش از آن، معمولا شجاعت تولید کامل یک برنامه طنز را نداشتهاند؛ یعنی تاکنون سابقه نداشته که در شبکهها و برنامههای اصلی سیمای ملی، از ایده و نوشتن تا اجرا و طنازی، توسط خود جبهه فرهنگی انقلاب انجام شده و برونسپاری به اغیار و افراد غیرمعتقد به این گفتمان نشده باشد. پس شبهروشنفکران، این برنامه را قیامی علیه خود و آغازی بر پایان تمامیتخواهیشان در عرصه طنز میدانند و طبیعی است که نگذارند اصطلاحا «مذهبیها در طنزپردازی پیشرو و پررو شوند». آنها با حزباللهیها به شرطی حاضرند مدارا کنند که به آنها سهم و باج بدهند.
۴- در مسیر کلیشهزداییهای مبارک محتوایی، از جنس سیدخندان، باید توجه کافی مبذول داشته شود که از مسیر فرمهای تکراری، محتوای خلاقانه و منحصر به فرد منتقل نمیشود؛ یعنی مثلا با چیدمانی (میزانسنی) شبیه خندوانه، محتوایی بکر و ویژه سیدخندان منتقل نمیشود. نباید اسیر فرمهایی تکراری شد آنهم علیالخصوص وقتی که شعار برنامه، بدیعبودن است. اگر بخواهیم تعارفها را کنار گذاشته و لب کلام را بگوییم، واقعیت این است که سیدخندان اگر خودش باشد، قادر خواهد بود در انتهای فصل اول، مخاطبینش را همراه و وابسته کند و در غیر اینصورت، شبیه نسخهای کمترجذاب و بدلی از برخی برنامههای طنز به نظر خواهد رسید.
۵- سوادرسانهای حکم میکند که مخاطبین، از سیدخندان، توقع «خندوانه» و «دورهمی» نداشته باشند و بدانند با گروه و طنزنویسانی طرفند که متعلق به منظومه فکری و ارزشی متفاوت هستند و با شاخصهای ارزیابی دیگری هم خود را محک میزنند. پس از سیدخندان، فقط توقع سیدخندانبودن داشته باشیم و کاش خود سیدخندان نیز از خود همین را بخواهد؛ نه فراتر، نه کمتر.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با علی کاظمی، از ورودش به بازیگری تا نقشهای مورد علاقهاش
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»: