گفت‌وگوی «جام‌جم» با نادر فلاح، کارگردان نمایش «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد»

دهخدا، فردوسی معاصر ماست

این روز‌ها نادر فلاح در حال اجرای نمایش «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد» است که آن را از ۲۶ فروردین در تالار مولوی روی صحنه برده است. البته فقط کارگردانی این اثر با اوست و در آن، این بازیگر نام‌آشنا بازی نمی‌کند.
این روز‌ها نادر فلاح در حال اجرای نمایش «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد» است که آن را از ۲۶ فروردین در تالار مولوی روی صحنه برده است. البته فقط کارگردانی این اثر با اوست و در آن، این بازیگر نام‌آشنا بازی نمی‌کند.
کد خبر: ۱۴۰۹۷۹۰
نویسنده رضاآشفته - گروه فرهنگ

به باور فلاح، گروه بازیگران این نمایش جمعی از بازیگران جوان و آینده‌دار تئاتر هستند که امیدوار است به زودی با آنها یک گروه تئاتری تشکیل دهد.نمایش «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد» بر اساس نمایشنامه «در آستانه» نوشته دکتر امیرحسین طاهری، نویسنده سیرجانی و هم‌استانی فلاح (کرمان) طراحی شده و داستان آن هم درباره برش و برهه‌هایی از زندگی علی‌اکبر دهخداست. نادر فلاح تاکنون کارگردانی نمایش‌های «مختلف‌الاضلاع» در سال ۹۳، «دو به دل» در سال ۸۹ و «افق در آوای پرندگان زرد» در سال ۹۰ را در کارنامه هنری‌اش دارد. او فعالیت‌‌های نمایشی خود را از سال ۶۸ در کرمان با بازی در نمایش‌های دو به دل، شاه بازی خیال بازی، پرده راز، همای و همایون و آخرین برومند آغاز کرد.دریافت جایزه کارگردان برگزیده از جشنواره تئاتر استان کرمان و جشنواره منطقه‌ای زاهدان از جمله جوایز تئاتری اوست.از نمونه آثار بازیگری‌اش در سینما می‌توان به نوبت لیلی، پذیرایی ساده، مجوز خروج، سدمعبر، دریاچه ماهی، لانتوری، خانه دختر، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین و لایه‌های دروغ اشاره کرد.با نادر فلاح درباره کارگردانی «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد» گفت‌وگو کرده‌ایم:

چطور شد امسال بر خلاف سال گذشته تئاتر را به جای بازی با کارگردانی آغاز کردید؟
تحصیلات تکمیلی من کارگردانی تئاتر است و یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و علاقه‌مندی‌های من همیشه کارگردانی بوده و هر زمان که مجالی پیش بیاید حتما کارگردانی یک اثر را در برنامه‌هایم قرار می‌دهم و نمایشنامه‌های دکتر امیرحسین طاهری را هم بارها خوانده‌ام و پیش از این هم تمرین‌های یک اثر دیگر از ایشان را تمرین کردم، ولی به اجرا نرسید که امسال خوشبختانه مجال کارکردن روی این نمایشنامه برایم مهیا شد.

امسال تهیه‌کنندگی را هم با نمایش کابوس‌های آنکه نمی‌میرد تجربه و با یک گروه نسبتا بزرگ کار کردید؛ این تجربه برایتان چقدر سودمند بوده است؟
پیدا کردن تهیه‌کننده برای تئاتر کمی دشوار است و از طرفی ممکن است فردی که سرمایه تهیه یک اثر را تامین می‌کند، انتخاب‌ها و ایده‌هایی متفاوت داشته باشد که همین کار را برای کارگردان کمی پیچیده می‌کند. این کار هم در ابتدا سرمایه‌گذارهایی داشت که بعد از مدتی به توافق نرسیدیم و به اجبار خودم تهیه‌کنندگی کار را به عهده گرفتم و راضی‌ام چون کار راحت‌تر و با دغدغه کمتری
پیش رفت.

کارکردن با جوان‌ها سخت است. تمرین‌ها چگونه پیش رفته است؟
به هر حال یکی از مسائل بزرگ کار گروهی چالش برای هماهنگی بین آدم‌هایی است که سلایق و اخلاق و رفتار متفاوتی دارند؛ حالا چه بازیگران حرفه‌ای باشند، چه جوان‌های تازه‌کار. البته در گروه من ترکیبی از بازیگران باتجربه و تحصیلکرده در کنار تعدادی جوان تازه‌کار حضور دارند. یکی از شگفتی‌های کار پرداختن به علی‌اکبر دهخداست که کمتر سراغی از او در ادبیات و هنر داریم.

چطور این گزینش شخصیت صورت گرفته است؟
من خودم هم متاسفانه خیلی کم از علی‌اکبر دهخدا و زندگی پرماجرایی که داشت می‌دانستم و این ذکاوت آقای طاهری بود که این شخصیت را برای درام خودشان انتخاب کردند. من هنگام مواجهه با فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی علی‌اکبر دهخدا، تازه متوجه شدم که چه شخصیت بزرگ و تاثیرگذاری داشته‌اند تا جایی که بعضی افراد از ایشان به عنوان فردوسی معاصر یاد می‌کنند.

آشنایی‌تان با رضا مهدی‌زاده طراح کار چگونه بوده است؟
من متاسفانه پیش از این با آقای مهدی‌زاده عزیز کار نکرده بودم و آشنایی زیادی هم از ایشان نداشتم جز تماشای هنرشان در طراحی صحنه تئاتر سقراط و در این کار با سرکار خانم آلما گشتاسپ - که خودشان طراح حرفه‌ای لباس در سینما و تئاتر هستند- آشنا شدم و افتخار همکاری با ایشان را پیدا کردم. خانم گشتاسپ، آقای مهدی‌زاده را به بنده معرفی کردند و ایشان هم در نهایت همدلی و همراهی به بنده کمک کردند و حضورشان در این اثر فراتر از یک طراح صحنه حرفه‌ای بود و در بسیاری از موارد به بنده مشاوره‌های موثر و مفیدی دادند و کمک‌های خیلی مهمی در روند اجرای این کار داشتند و بسیار از ایشان و ‌خانم آلما گشتاسپ متشکرم که به عنوان دو شخصیت هنری کاملا حرفه‌ای با یک گروه نیمه‌حرفه‌ای نهایت همراهی و همکاری را داشتند.

این طراحی شلوغ و کاربردی برای ارائه میزانسن و فضا چقدر در تعامل کارگردان و طراح صورت گرفته است؟
هم من به‌عنوان کارگردان میزانسن‌هایم را کاملا با طراحی صحنه تطبیق دادم و هم جناب مهدی‌زاده کاملا در جریان روند کارگردانی بنده بودند و در نهایت با تعامل کامل این کار به سرانجام رسید.

طراحی لباس بیشتر برای دوره قاجار است تا سال‌های ۳۲ که تقریبا پایتخت، روزگار مدرن‌شدن را دارد سپری می‌کند و داستان بین مشروطه و کودتای ۳۲ است. چرا به لحاظ زمانی تغییری احساس نمی‌شود؟
فضا در ذهن دهخدا اتفاق می‌افتد که بیشترین مشکلات و درگیری‌ها را در زمان محمدعلی‌شاه و اوایل پهلوی دوم داشته و این تداخل آدم‌ها از دو زمانه بر اساس منطق تصاویر مغشوش ذهن شخصیت اصلی قصه است.

البته منظور لباس بانوان است تا مردان؟
البته منطق رئالیسم تاریخی به صورت کامل در طراحی لباس مد نظر نبوده و نشانه‌های زمانی مبنای طراحی لباس بوده و زنان زمان پهلوی دوم شامل مادر و عذرا لباس‌شان با زنان زمان محمدعلی‌شاه ( ایرانه‌خانم و ‌محصله‌های مدرسه دوشیزگان ) متفاوت است.

گستره تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی درک فلسفی از این موقعیت چقدر کار را برای شما و گروه و درآمدن صحنه‌ها و خرده‌نمایش‌ها سخت کرده است؟
البته شباهت‌های فراوان و رویدادهای مدام تکرارشونده در این گستره تاریخی و از طرفی ذهنی‌بودن اثر کار را برای ما راحت کرد و توانستیم از مسیر پر پیچ و خم تاریخ بیش از صد ساله عبور کنیم.

به نظر می‌رسد موسیقی می‌توانست مکمل فضا باشد، اما انگار رنگ باخته است؟
طراح و نوازنده موسیقی گروه جوان هستند و تجربه کمی دارند و از طرفی تقریبا هیچ تجربه‌ای در زمینه موسیقی تئاتر نداشتند ولی من از کار ایشان راضی هستم و عقیده دارم که باید فرصت کسب تجربه را در اختیار جوانان قرار بدهم‌ تا نسلی نو برای تئاتر به یادگار بگذاریم.

کارگردانی هنر پیچیده‌ای است؛ اگر بگویند در کار اخیرتان از پس آن برآمده‌اید چه احساسی دارید؟
خیلی خوشحال می‌شوم اگر افراد صاحب نظر و کارشناسان این هنر پیچیده تایید کنند که توانسته‌ام دست‌کم چند جنبه اساسی کارگردانی تئاتر را به خوبی اجرا کنم و با اراده و امید بیشتری به کارگردانی ادامه خواهم داد.

از میان کارگردانی و بازیگری کدام یک اولویت شماست و چرا؟
قطعا کارگردانی؛ چون به قول فرمایش شما پیچیده‌تر و موثرتر از بازیگری است و نیاز به علم و دانش و خلاقیت گسترده‌تری دارد.
کارگردان تقریبا باید ذوق و قریحه و دانش کافی نسبت به همه شکل‌های هنری داشته باشد تا بتواند در اثرش وحدت زیبایی‌شناسانه را به تصویر بکشد.

رودررویی با مخاطب دانشجو
مخاطبان تالار مولوی اکثرا جوان و هنرجویان تئاتر هستند .مواجهه خیلی جذابی است؛ البته طیف خیلی متنوعی به تماشای نمایش می‌آیند و برای من ملاقات با تماشاگر متنوع بسیار جذاب است . البته مجال گفت‌وگو با تماشاگر زیاد پیش نمی‌آید ولی اغلب از روی سکوتی که در طول اجرا وجود دارد و همین طور پیام‌هایی که بعدها دریافت می‌کنیم، می‌توانیم نظر تماشاگرها را هم بدانیم و این شکل مواجهه ما با تماشاگرهاست که تا این زمان خیلی مثبت بوده و به نقطه‌ضعف‌های‌مان هم اشاره کرده‌اند.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها