از همان ابتدا که لیست فیلمهای بخش مسابقه اعلام شد و انبوهی از آثار سینماگران شناختهشده و معروف که بعضا سالها بود خبری از آنها نمیرسید، به چشم آمد، این حکایت در اذهان شکلگرفت که هفتادوششمین دوره این جشنواره پس از سالها سرازیری و سقوط از اهداف اولیه و ثانویه، دیگر نشانی از سینمای هنری ندارد. طرفه آنکه فیلم افتتاحیه جشنواره با نام «ژان دوباری» از همان روز نخست، آن گمانهزنی را به واقعیت نزدیک کرد. فیلمی درباره معشوقه لویی پانزدهم که با سروصدای فراوان، حکایت از بازگشت جانی دپ پس از چند سال غیبت اجباری داشت، ولی آنچنان ملالآور و کسالتبار بود که برخی منتقدین به طعنه، آن را بهجای فیلم افتتاحیه، فیلم افتضاحیه خواندند.
نوار اعتبار کن را دارت ویدر قیچی کرد؟!
اگرچه این موضوع سقوط جشنواره کن، به یکباره و ناگهانی اتفاق نیفتاده، شاید از همان دورهای که دارت ویدر به همراه سربازان امپراتوری برای قسمت سوم یا درواقع بخش ششم مجموعه فیلمهای «جنگهای ستارهای» یعنی «انتقام سیث» به روی فرشقرمز رفتند یا وقتی شرک و فیونا و گربه چکمهپوش و خر حراف انیمیشن پرغوغای دریم ورکس، پلکان سالن دو بوسی کن را طی کردند یا زمانی که همین روبرتو رودریگز (که پس از سالها دوباره سر و کلهاش در همان شکل و شمایل در کن پیدا شده) با کلاه کابوی در کنار عوامل فیلم «شهر گناه» روی فرشقرمز مانور دادند، فیلمی که یک ماه بود در سینماهای جهان نمایش داشت. درحالیکه براساس قوانین و قواعد جشنواره کن، حتی نمیبایست در جشنوارهای دیگر به نمایش درمیآمد.
شاید از همان زمان که این جشنواره برای فیلمهای آمریکایی حق وتو قائل شد تا بتوانند با دور زدن قواعد آن، در جشنواره به نمایش درآیند و هنرپیشههایشان را به سواحل کن بکشانند تا فرشقرمز 11روزه این جشنواره پررونقتر شده و بازارهای جنبی و درواقع اصلی آن در کنار سواحل کوت آزور دریای مدیترانه، علاقه بیشتری برای ارائه محصولاتشان داشته باشند.
این سیر لوس کردن فیلمهای آمریکایی به آنجا رسید که چند سال بعد، گروهی از اراذل و اوباش هالیوود مانند سیلوستر استالون و آرنولد شوارتزنگر و بروس ویلیس و هریسون فورد و میکی رورک و ... برای تبلیغ فیلم «بیمصرفها» با نفربر زرهی در کوچهها و خیابانهای کن رژه رفته و این جشنواره و فیلمها و مخاطبانش را به مضحکه گرفتند.
اگرچه در یک آمار رسمی هم متوجه میشویم در طول 75 دوره قبلی جشنواره کن، تعداد فیلمهای آمریکایی که نخل طلای این جشنواره را دریافت کردهاند، با فاصله قابلتوجه از کشورهای دیگر و ازجمله خود فرانسه که این جشنواره را برگزار میکند، با 19 بار، بیشترین سهم را در کسب نخل طلای جشنواره کن داشتهاند و پس از آن ایتالیا و فرانسه هرکدام با 12 بار در رتبههای بعدی قرار دارند.
نخل طلای ویژه برای گاوچرانها و بیمصرفها
اما مهمترین چرخش این جشنواره از دوره گذشته و در پشتک و وارو زدن برای تبلیغاتیترین تولیدات هالیوود آغاز شد، وقتی که ناگهان در یک اقدام حیرتانگیز، به نمایش فیلم «تاپگان: ماوریک» اقدام کرد (فیلمی که گاوچرانهای آمریکایی یا همان کابویها را سوار بر هواپیماهای جنگی در حال حمله تروریستی به کشوری دیگر نشان میداد) و جایزه نخل طلای ویژه خود را بهوسیله تیری فرمو (دبیر جشنواره) به تام کروز اهدا کرد درحالیکه جنگندههای فرانسوی از بالای سرش رژه میرفتند و ویلیام و کیت میدلتون (شاه و ملکه آینده بریتانیا) مهمان ویژه مراسم بودند.
امسال نیز در میان حیرت حاضرین، با نمایش قسمت پنجم از مجموعه فیلمهای ایدئولوژیک ایندیانا جونز (که تقریبا از سوی اغلب منتقدان ضعیفترین قسمت این سری فیلمها قلمداد گردیده) جایزه نخل طلای ویژه را به هریسون فورد اعطا کردند، درحالیکه خودش بیش از سایرین در مقابل دوربین حاضرین تعجب کرده و حیرتزده شده بود.
این درحالیاست که جشنواره امسال کن مملو از فیلمسازان و بازیگران مهم سینما بود؛ از مارتین اسکورسیزی و رابرت دونیرو و لئوناردو دیکاپریو گرفته تا نانی مورتی و نوری بیلگه جیلان و کاستا گاوراس و کاترین دونوو (که تصویرش هم بهعنوان نماد جشنواره امسال روی پوستر آن نقش بسته بود) و لیو اولمن (بازیگر بسیاری از آثار اینگمار برگمان) و ویم وندرس و کن لوچ و ایزابلا روسلینی و وس اندرسن و تام هنکس و راجر کورمن و جین فاندا و کویینتین تارانتینو و آکی کوریسماکی و پیتر داکتر و ژولیت بینوش و ... که هریک برای دریافت نخل طلای ویژه کن بر کسی مانند هریسون فورد و بازیهایش در مجموعه ایندیانا جونز یا جنگهای ستارهای یا بیمصرفها ارجحیت داشت و درواقع اعطای نخل طلای ویژه جشنواره کن به هریسون فورد، یک دهنکجی آشکار به این جماعت بود.
شرمندگیهای تاریخی جشنواره کن
این همان نخل طلایی است که یکی از هنریترین فیلمسازان تاریخ سینما یعنی اینگمار برگمان هم هرگز آن را دریافت نکرد و هنگامی که مدیران جشنواره کن خواستند به مناسبت پنجاهمین سالگرد برگزاری جشنواره، آن شرمندگی تاریخی را بهنوعی جبران کرده و جایزه ویژهای تحت عنوان «نخل طلای نخل طلاها» به برگمان بدهند، او نپذیرفت و عطایشان را به لقایشان بخشید و البته آن شرمندگی تاریخی تنها به برگمان محدود نیست و از فیلمسازان برجستهای مانند روبر برسون، ژان رنوار، یاساجیرو ازو، کارل تئودور درایر، ساتیا جیترای، کنجی میزوگوچی، چارلز چاپلین، رنه کلر، ژان پییر ملویل، فرانسوا تروفو، ژان کوکتو، آندری تارکوفسکی، کریستف کیسلوفسکی و ... خیلیهای دیگر نیز در بین نخل طلاییها و حتی دیگر جوایز جشنواره کن اثری دیده نمیشود.
تخس کردن کودکانه جوایز اصلی جشنواره
اما امسال هم براساس قوانین مندرآوردی که برخلاف همه قواعد و ویژگیها و حتی عقلانیت سینمایی، چند سالی است بر جشنواره کن حکمفرما شده، هفت جایزه اصلی در میان هفت فیلم جشنواره بهاصطلاح تخس شد. این همان داوری فلهای و کیلویی یا از گونه بچهبازی است که بخواهند به گونهای همه را راضی نگه دارند.
درحالیکه زمانی این ایراد ساختاری و فنی به جشنواره فیلم فجر گرفته میشد که مثلا چگونه امکان دارد فیلمی در رشتههای فیلمنامه و کارگردانی حتی نامزد دریافت جایزه نشده ولی جایزه بهترین فیلم را ببرد! مگر دارا بودن بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی از معیارهای اصلی انتخاب بهترین فیلم نیست؟!
حالا هم چند دورهای است که این نحوه داوری کودکانه، برای جشنواره کن بهصورت یک قانون درآمده! و فیلمی که مثلا جایزه بهترین فیلمنامه یا بهترین کارگردانی را گرفته دیگر نباید انتظار دریافت نخل طلای بهترین فیلم را داشته باشد!
اما نخل طلای کن اینبار پس از چند سال فترت به فرانسویها و فیلم تکراری آنها (کپی از فیلم شاهدی برای محاکمه ساخته بیلی وایلدر در 1957) به نام «آناتومی یک سقوط» به کارگردانی ژوستین تریه توسط جین فاندا اهدا شد. یک فیلم دادگاهی که به نظر منتقدین حاضر در جشنواره، محاکمه نهاد خانواده بود.
این هم یکی دیگر از عناصر اسکاری شدن جشنواره کن بود که برخلاف روال عادی این جشنواره که جوایز برندهها، اغلب توسط خود هیات داوران اهدا میشود، اینبار برای اهدای جوایز اصلی، یک بازیگر یا کارگردان معروف هالیوودی روی صحنه رفت.
بازیگران هالیوودی برای کن ضدهالیوودی
نخل طلای بهترین فیلم را جین فاندا اعطا کرد و برای اهدای جایزه بزرگ هیات داوران، کویینتین تارانتینو درحالیکه راجر کورمن 97 ساله (از اساتید سینمای هراس و تعلیق و سازنده آثاری همچون پاندول و سردابه) را همراهی میکرد، روی سن رفتند و جایزه را به فیلم هلوکاستی «منطقه مورد علاقه» از جاناتان گلیزر دادند. فیلمی درباره رودلف هس (رئیس زندان مخوف آشویتس) که کنار محل کورههای آدمسوزی، خانه و زندگیش را بنا میکند!
جایزه ویژه داوران را اولاندو بلوم (بازیگر مجموعه فیلمهای اربابحلقهها) به فیلم آکی کوریسماکی یعنی «برگهای افتاده» اهدا کرد که درباره یک آشنایی نامعمول دو نفر انسان تنها بود. جایزه بهترین کارگردانی را پیتر داکتر (از انیمیشنسازان برجسته) به فیلم «مصائب دودین فان» داد و جایزه فیلمنامه را بدون هیچ تناسب یا منطقی، جان سی رایلی (بازیگر دستچندم هالیوودی) به فیلم ژاپنی «هیولا» از هیروکازو کورهئیدا، فیلمساز قبلا نخل طلا گرفته (برای فیلم دلهدزدان فروشگاه) اعطا کرد! فیلمی که در یک فضای سادیستی، یک پسربچه را تا مرز هیولا بودن پیش میبرد.
برای جوایز بهترین بازیگر مرد و زن هم به تقلید از مراسم اسکار، برندگان سال گذشته روی صحنه رفتند. تا به بازیگران فیلم درباره علفهای خشک (نوری بلگه جیلان) و روزهای کامل (ویم وندرس) جایزه بدهند.
اما در این میان سر بسیاری از فیلمهای مطرح بیکلاه ماند؛ مانند فیلم «استرویید سیتی» وس اندرسن با یک دوجین بازیگر مشهور یا «بلوط پیر» کن لوچ یا «فردای روشن» نانی مورتی یا «ربودهشده» مارکو بلوکیو یا «می دسامبر» تاد هینز و ... .
اما در مقابل چهار جایزه به نام «نخل سگی» هم به سگهایی که در فیلمها بازی کرده بودند اهدا کردند که سگ فیلم آناتومی یک سقوط جایزه اصلی را گرفت و سگ فیلم «برگهای افتاده» کوریسماکی، جایزه ویژه هیات داوران را دریافت کرد!
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد