خاموشـی ‌ماه‌منیر

دیالوگ آقاجون (علی نصیریان) در استقبال از فریماه فرجامی و مهمانان دیگر در «لامینور» با این مضمون که: «باورم نمیشه شماها رو من دارم می‌بینم. گفتم دیدار می‌افته به قیامت» اگرچه حرف دل مخاطبان هم درباره غیبت محسوس فرجامی بر پرده سینماست اما نیمه خالی این رفع دلتنگی با حضوری کوتاه و چهره شکسته‌ای است که فاصله بسیاری با حسن جمال این بازیگر مهم سینمای ایران در نخستین فیلمش «گفت هر سه نفرشان» در سال ۵۹ و دوران اوج کارنامه‌اش دارد.
دیالوگ آقاجون (علی نصیریان) در استقبال از فریماه فرجامی و مهمانان دیگر در «لامینور» با این مضمون که: «باورم نمیشه شماها رو من دارم می‌بینم. گفتم دیدار می‌افته به قیامت» اگرچه حرف دل مخاطبان هم درباره غیبت محسوس فرجامی بر پرده سینماست اما نیمه خالی این رفع دلتنگی با حضوری کوتاه و چهره شکسته‌ای است که فاصله بسیاری با حسن جمال این بازیگر مهم سینمای ایران در نخستین فیلمش «گفت هر سه نفرشان» در سال ۵۹ و دوران اوج کارنامه‌اش دارد.
کد خبر: ۱۴۱۴۴۶۴
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ وهنر

دیالوگ فرجامی خطاب به نصیریان یعنی «گریه نکن باباجون. دلم براتون خیلی تنگ شده بود» هم می‌تواند در برداشتی فرامتنی، حاوی مکنونات قلبی این بازیگر درباره دلتنگی برای سینما، بازیگری و مخاطبان باشد. اما ادامه خانه‌نشینی، انزوا و حال و روز نامناسب فرجامی بر این حضور دلگرم‌کننده چربید و لامینور به پرده آخر هنرمندی او تبدیل شد. خبر ناراحت‌کننده سکته مغزی و به کما رفتن فرجامی هم در هفته گذشته با خبر تلخ درگذشت او در شامگاه جمعه ۹ تیر در ۷۱سالگی کامل شد تا تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران یکی از بهترین بازیگران خود را از دست بدهد. هرچند به‌دلیل دوری طولانی‌مدت فرجامی از بازیگری که ماحصل بی‌رحمی ذاتی سینما و جفای به خود بود، چنین وداع تلخی دور از انتظار نبود و مرگ هنری‌اش در دهه ۹۰ پیش‌درآمدی برای این پایان به نظر می‌رسید.

کارنامه تلویزیونی
فریماه فرجامی با وجود این‌که استایل سینمایی داشت اما مثل برخی ستاره‌های سینما متفرعنانه خودش را از حضور در تلویزیون محروم نکرد و درعوض طیف بیشتری از مخاطبان که به تئاتر و سینما نمی‌رفتند، با چهره و هنر بازیگری او آشنا شدند. هرچند حضور مستمر و پیوسته فرجامی، با وجود نقش‌های مختلف و حتی برخورداری از سطحی از کیفیت و استاندارد، ارزش و اعتبار کارنامه سینمایی و تئاتری‌اش را نداشت. بااین‌حال نقش‌آفرینی او در سریال «پهلوانان نمی‌میرند» به کارگردانی حسن فتحی و در نقش اعظم‌السادات، همسر پهلوان‌جواد یکی از نقاط اوج کارنامه تلویزیونی فرجامی است و در میان کاراکترهای پرتعداد داستان، هرگاه که فرصت بازی به او می‌رسید، می‌درخشید. یکی از لحظات خیلی خوب بازی او، سکانسی است که رخت سیاه همسرش را به تن و تسبیح پهلوان جواد را به دست دارد و احساس غمگنانه‌اش را با یک رباعی از ابوسعید ابوالخیر بروز می‌دهد: «گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار. گفتم: جگرم، گفت: پُرآهش می‌دار. گفتم: که دلم، گفت: چه در دل داری؟ گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار.» فارغ از امتیاز بازی همدلی‌برانگیز و انتقال احساسات از سوی فرجامی، سهم صدای زهره شکوفنده (صداپیشه نقش) هم در موفقیت این سکانس و کاراکتر محفوظ است. شکوفنده به جز این در سریال «روشن‌تر از خاموشی» و فیلم‌های «سرب» و «مادر» هم به جای فرجامی صحبت کرده بود.
تله‌تئاتر تراژدی کسری، (مجید جعفری)، بخش ۴ جراحی (مسعود فروتن)، خانه سبز (بیژن بیرنگ و مسعود رسام) به‌عنوان بازیگر مهمان، راه سوم (قاسم جعفری)، ولایت عشق (مهدی فخیم‌زاده)، فرمان (مسعود رشیدی) و روشن‌تر از خاموشی (حسن فتحی) از جمله آثار تلویزیونی فریماه فرجامی است.

درخشش روی صحنه
فریماه فرجامی که ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد، دانش‌آموخته هنرهای دراماتیک بود. در نیمه دهه ۵۰ در مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای عالی فرهنگ و هنر و فصلنامه فرهنگ و زندگی به‌عنوان ویراستار، محقق و پژوهشگر مشغول به کار شد و همان زمان با گویندگی نمایش‌های رادیویی و بازی در نمایش تلویزیونی «آدمک مومی» فعالیت هنری خود را آغاز کرد. ترکیب عشق و علاقه فرجامی به تئاتر و هنر بازیگری او، درخشش این بازیگر را بر صحنه نمایش رقم زد و او را مهیای نقش‌های مهم در سینما کرد. نکته مهم و قابل اشاره درباره فرجامی این‌که حتی پس از تثبیت جایگاه و موفقیت در عرصه تصویر و حضور در کارهای سینمایی و تلویزیونی هم تئاتر را از یاد نبرد و برای محک توان بازیگری خود از هر فرصتی جهت حضور در نمایش بهره می‌برد. چنین رویه‌ای خوشایند مخاطبان هنرهای نمایشی و شیفتگان فرجامی هم بود که می‌توانستند بازیگر محبوب خود را رودررو و نفس‌به‌نفس روی صحنه تئاتر ببینند.
فرجامی بیشتر از همه با مجید جعفری در تئاتر همکاری کرد و در نمایش‌های این کارگردان روی صحنه رفت. عنکبوت، تراژدی کسری، آن شب که تورو زندانی بود و بیا تا گل برافشانیم ازجمله این آثار بود. بازی در شب بیست‌ویکم به قلم محمود استادمحمد، فیزیکدان‌ها نوشته فریدریش دورنمات و کارگردانی رضا کرم‌رضایی، همه پسران من به قلم آرتور میلر و کارگردانی اکبر زنجان‌پور و دادگاه نورنبرگ نوشته محمد اسکندری و به کارگردانی منیژه محامدی از دیگر نمایش‌هایی است که فرجامی در آنها ایفای نقش کرد. یکی از موفق‌ترین نمایش‌های کارنامه فرجامی «پیروزی در شیکاگو» نوشته والتر وایدلی و به کارگردانی داوود رشیدی بود که بنا به روایتی از آن به‌عنوان نخستین نمایش حرفه‌ای پس از انقلاب نام می‌برند. فرجامی همراه مهدی هاشمی نقش‌های اصلی این نمایش پرمخاطب و پرفروش را در سالن اصلی تئاترشهر بازی می‌کردند. فرجامی و هاشمی در آن سال‌ها، اوایل دهه ۷۰ در اوج شهرت و محبوبیت بودند و نقش مهمی در جذب تماشاگران برای تماشای این نمایش داشتند، به‌ویژه فرجامی که مخاطبان به‌تازگی از او نقش درخشان آفاق در فیلم «نرگس» را دیده بودند. نمایشی که فارغ از درخشش ستاره‌هایش، از امتیاز حضور بازیگران نام‌آشنایی چون داوود رشیدی، سیروس ابراهیم‌زاده، منوچهر حامدی، کاظم هژیرآزاد، محمود جعفری، افسانه چهره‌آزاد، مریم معترف، محمود بصیری، حمید مهرآرا، سیامک اطلسی، نیره فراهانی، سوسن مقصودلو و... هنر آهنگسازی بابک بیات و حضور علیرضا عصار به‌عنوان نوازنده پیانو و حضور مرتضی ممیز به‌عنوان طراح دکور، لباس و آفیش، بهره می‌برد.

یک شمایل سینمایی
نخستین حضور و بازی سینمایی فریماه فرجامی در فیلم «گفت هر سه نفرشان» ساخته غلامعلی عرفان و محصول سال ۵۹ در نقش زنی زیبا و لهستانی به قدری پخته و مناسب بود که نشانی از خامی‌ها و واهمه‌های کم و بیش مرسوم اولین بازی جلوی دوربین نداشت. در بازی دومش در سینما (خط قرمز به کارگردانی مسعود کیمیایی) و در نقش زنی به نام لاله که ندانسته همسر یک ساواکی می‌شود، هم حضور مسلط و درخشانی دارد و به‌خوبی حس و حال پی بردن به این واقعیت تلخ را منتقل می‌کند به‌ویژه بعد از این‌که می‌فهمد شوهرش، رأی به قتل برادر انقلابی‌اش داده است، فرجامی به بهترین شکل، حس بازخواست و انتقام را جایگزین آگاهی تازه حاصل شده و ترس زندگی با یک مامور امنیتی حکومت پهلوی می‌کند. با این حال از سر بدشانسی، این دو قدم اول و محکم فرجامی در سینما به علت توقیف فیلم‌های گفت هرسه نفرشان و خط قرمز، آن‌طور که باید، دیده نشد و فرجامی باید برگ برنده دیگری برای تثبیت جایگاهش به ‌عنوان بازیگری تازه‌نفس رو می‌کرد. بازی در نقش زن جوان و معتادی به نام سوسن مکاشی در «تیغ و ابریشم» (مسعود کیمیایی) همان فرصتی بود که فرجامی برای اثبات توانایی‌اش می‌خواست، هرچند تیغ ممیزی بر ابریشم نقش‌آفرینی فرجامی کشیده و از کمیت بازی‌اش کاسته شد اما همین اندک هم نام فرجامی را بیشتر بر سر زبان‌ها انداخت و نوید ظهور ستاره‌ای تازه را می‌داد. البته از آنجا که سینمای دهه۶۰ در جهت جلوگیری از تکرار وضعیت سینمای قبل از انقلاب و فیلمفارسی، میلی به ظهور و رشد ستاره‌ها نداشت، چنین موقعیتی از بازیگری که به لحاظ چهره و هنر بازیگری، استعداد ستاره شدن را داشت، هم دریغ شد. با این حال فرجامی سعی کرد با انتخاب‌های خوب و همکاری با بزرگان فیلمسازی به نقش‌های خوب و ماندگار جان ببخشد. دراین میان حتی حضور کوتاهش در فیلم پرستاره «اجاره‌نشین‌ها» (داریوش مهرجویی) و به نقش مهندس افجه‌ای هم جذاب و مثال‌زدنی است و همکاری‌اش با عزت‌ا... انتظامی (عباس آقا) و مواجهه منتهی به جیغش با اکبر عبدی منفجر شده (آقای قندی) در یادها می‌ماند.
فرجامی از سال ۶۰ تا ۷۰ حضوری غبطه‌برانگیز و چه بسا دست نیافتنی در سینما دارد و در نقش‌های خوبی از کارگردانان بزرگ و صاحب‌نام بازی می‌کند. به جز دو فیلمی که با مسعود کیمیایی و یک فیلمی که با داریوش مهرجویی کار کرد، فیلم‌های بعدی او تا ابتدای دهه۷۰ از این قرار است: بی‌پناه (علیرضا داوودنژاد)، سرب (مسعود کیمیایی)، مادر (علی حاتمی)، پرده آخر (واروژ کریم مسیحی)، نرگس (رخشان بنی‌اعتماد). حضورش در نقش مونس و همراه همسرش دانیال (امین تارخ) که نقش زوجی یهودی گریزان از صهیونیست‌ها را بازی می‌کنند، از نقاط عطف کارنامه فرجامی است که دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن در هفتمین جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان می‌آورد. بازی‌اش در دو نقش ماه‌منیر و جوانی مادر در فیلم «مادر» هم درخشان است و زیبایی و وقار نقش‌آفرینی‌اش بر امتیازهای شاهکار حاتمی می‌افزاید. دیکته بغض‌آلود و اشکبار او به غلامرضا (اکبر عبدی) با جمله «مادر جان دارد» پاس گلی است به دیالوگ جانسوز عبدی: «مادر مرد از بس که جان ندارد.»
شاه‌نقش فرجامی در سینما اما فروغ‌الزمان فیلم «پرده آخر» است؛ زنی که خواهر و برادر همسر مرحومش سعی دارند با توطئه و طرح نقشه‌ای او را مجنون کنند تا میراث خاندان رفیع‌الملک را که به او رسیده از چنگش درآورند. فرجامی به‌ویژه با آن لباس سبز (هنر طراح صحنه و لباس فیلم، حسن فارسی) همچون نگینی یشمی در فیلم می‌درخشد و مخاطب را تا پایان با خود و داستان همراه می‌کند. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از نهمین جشنواره فیلم فجر، پاداش این نقش‌آفرینی دیدنی است. از دیگر نقاط اوج کارنامه فرجامی، نقش آفاق در «نرگس» است و این بازیگر نقشی سخت، پیچیده و عشقی غریب را چنان درخشان بازی می‌کند و به قلب تماشاگر چنگ می‌زند که زخمش هنوز تازه است. فرجامی برای این بازی هم در دهمین جشنواره فیلم فجر تقدیر شد، چه بسا اگر بازی خوب جمیله شیخی در «مسافران» نبود، فرجامی از عنوان قهرمانی‌اش دفاع می‌کرد و برای دومین سال پیاپی سیمرغ نقش اول زن را به خانه می‌برد. اما هرقدر دهه ۶۰ برای فرجامی در سینما خوش‌یمن بود، سال‌های بعدی نشان چندانی از دوران اوج کارنامه‌اش ندارد. باوجود جذابیت و استاندارد بازی‌های فرجامی، او دیگر نه در فیلم کارگردانان بزرگ و درجه یک بازی کرد و نه بخت حضور در نقشی مهم و ماندگار نصیبش شد. مرور نام فیلم‌های راز گل سرخ، تماس شیطانی، بانی چاو، عشق گمشده، جوانمرد، زهرعسل و نیم، این موضوع را تایید می‌کند. در این میان تا حدودی بازی‌اش در ساغر(سیروس الوند) در نقش پرتو تابان و آب و آتش(فریدون جیرانی) در نقش سیمین درخشان دیده و با تحسین مواجه شد. گرچه یکی از آخرین کار‌های خوب کارنامه فرجامی، بازی‌اش در فیلمی از جیرانی بود اما از قضا مصاحبه کوتاه و تلویزیونی‌اش در برنامه «هفت»(در دورانی که جیرانی مجری آن بود) با اعتراض تند برخی سینماگران از جمله امین تارخ مواجه شد؛ گفت‌وگویی که فرجامی را در دوران بیماری، وضعیتی نامناسب و با چهره‌ای دگرگون و متفاوت از سیمایش در دوران محبوبیت نشان می‌داد. البته جیرانی در برنامه بعدی هفت، جوابیه‌ای قرائت کرد و توضیحاتی درباره آن مصاحبه داد و گفت: «آبروی هر چیزی من‌جمله بازیگری زمانی حفظ می‌شود که بازیگران در شرایط خوبی باشند و در واقع اگر در شرایط بدی بودند آن واقعیت را منکر نشویم. چراکه انکار چنین واقعیتی فقط به ضرر بازیگران تمام می‌شود که روزهای شکننده‌ای را سپری می‌کنند. باید شرایط خوب را ایجاد کنیم و برای ایجاد این شرایط باید اطلاع‌رسانی کنیم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها