به گزارش
جامجم آنلاین، سیاست خارجی پادشاهان صفوی، توسعه روابط خارجی ایران بود. روابط ایران و عثمانی در این دوران از جایگاه ویژهای برخوردار بود و یکی از علتهای مهم این سیاست، پیوندهای دینی و مذهبی بود و سیاست مذهبی و دینی صفویه که اساس سیاست و تصمیمگیریهای خارجی این سلسله پادشاهی بود. به این علت روابط دو کشور دچار تنش و تضاد و توام با جنگ و جدل بود به طوری که این جدال در جنگهای متعدد همانند جنگ چالدران و همچنین اختلاف دو کشور در منطقه بینالنهرین نماد پیدا میکند.
با ظهور شاه اسماعیل صفوی، سرحدات باختری ایران نیز در محدوده دوران باستان احیا شد. شاه اسماعیل در ۹۱۴ قمری به خوزستان لشکرکشی کرد و موفق شد قلمرو حکومت علوی مشعشعیان را بههویزه محدود ساخته و شوشتر و دزفول را به قلمرو دولت صفوی ملحق کند. شاه اسماعیل در همان سال به عراق عرب نیز لشکر میکشد و ضمن تسخیر بغداد، سرتاسر عراق عرب را در زمره قلمرو دولت ایران درآورد. شاه اسماعیل سال پیشتر نیز ایالات دیاربکر و ارزنجان را متصرف شده بود. بدینگونه شاه اسماعیل سرتاسر عراق عرب و مناطق کردنشین را تسخیر کرد و سرحدات ایران را به نزدیکی سوریه و آناتولی رساند.
قدرت گیری همزمان صفویان با نگاه شیعی و همچنین عثمانیها که خود را رهبر جهان اسلام میدانستند رویارویی این دو قدرت بزرگ را اجتناب ناپذیر میکرد. اسماعیل اول بعد از قدرت یابی عمدتا درگیر مسائل داخلی و همچنین تحولات مرتب با مرزهای شرقی ایران و منازعه با اوزبکان بود و به خاطر چندان تمایلی نداشت که جبهه دیگری را برای خود باز کند. از همین رو بایزید دوم از در دوستی در آمد.
این مناسبات میان این دو امپراتوری به صورت کجدار و مریز و البته با در نظر گرفتن مصالح دو طرف ادامه پیدا کرد، اما در سال ۹۱۶ و بعد از پیروزی شاه اسماعیل بر شیبک خان ازبک و فرستادن پوست سر او به نزد سلطان عثمانی، بایزید خشمگینانه برای اسماعیل نامه نوشت و تهید کرد که به ایران حمله خواهد کرد. تصمیمی که البته با کودتای فرزندش سلیم و برکناری او عملی نشد.
سلطان جدید بر تخت نشسته البته در مقایسه با سایر مدعیان در ابتدای امر از اقبال کمتری برخوردار بود، اما سلیم اول توانست به پشتیبانی ینه چریها قدرت را در دست بگیرد. او البته با قتل افراد ذکور خاندان عثمانی با بحران مشروعیت مواجه شد و برای رفع این معضل با شاه اسماعیل وارد جنگ شد. بهانههای نیل به این مقصود هم با تشدید فعالیتهای علویان آناطولی که به شاه صفوی وابسته بودند و شورش نور علی خلیفه حاصل شد. علاوه بر این اسماعیل اول نهان و آشکار از کسانی مثل سلطان احمد برادر سلطان سلیم که مدعی سلطنت بود حمایت میکرد. این عوامل عزم سلطان عثمانی را برای حمله به ایران جزم کرد و او در ابتدای کار دستور قتلعام علویان آناطولی را داد و پس از آن برای اینکه به اقدام نظامی خود علیه شاه صفوی جنبه مشروعیت ببخشد، دست به دامان علمای سنی شد. سلطان سلیم اول در جنگ با ایران از مفتیان عثمانی فتوای کفر شاه اسماعیل را گرفت و شیوخ و علمای آن سامان هم در این خصوص مضایقه نکردند و حتی به نبرد عثمانیها با ایران جنبه تقدس بخشیدند. برخی از علمای سنی هم در فتاوای خود ایران را دارالحرب و شیعه را مرتد اعلام کردند.
سلیم اول در حین حرکت به سمت ایران و تا رسیدن به سرحد دولت صفوی چهار نامه با مضامین توهین آمیز برای شاه صفوی نوشت و او را متهم به الحاد کرد. شاه اسماعیل، اما در پاسخ با نگارش نامهای او را با عنوان اسلام پناه خطاب کرد. گرچه با طعنه، ادبیات نامناسب سلطان عثمانی را ناشی طرز نگارش منشیان تریاکی دانست. پاسخی که البته خشم سلیم اول را برانگیخت. اسماعیل آن زمان در همدان بود و وقتی خبر رسیدن سپاه عثمانی را شنید به سمت چالدران حرکت کرد و در آنجا اردو زد. سپاه عثمانی هم یک هفته بعد به آن منطقه رسید. شاه اسماعیل برای رویارویی جلسه مشورتی با امیران و مشاوران نظامی خود ترتیب میدهد. دراین جلسه محمد خان استاجلو و نور علی خلیفه پیشنهاد میدهند که، چون سپاه عثمانی تازه رسیده و هنوز خسته سفر است بدون فوت وقت به آنان حمله کنند. ما دورمیش خان این کار را خلاف مردانگی میدانست. نظری که البته مورد پسند شاه صفوی نیز قرار گرفت.
دو سپاه در مقابل همدیگر آرایش نظامی گرفتند. در مورد تعداد سربازان دو طرف میدان آمارها متعددی وجود دارد. سپاه عثمانی را از ۸۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نفر هم تخمین زدند و در نقطه مقابل هم سپاه ایران بین ۲۰ تا ۴۰ هزار نفر برآورد شده است. عثمانیها مسلح به تفنگ و شمشیر، ۲۰۰ توپ و ۱۰۰ خمپاره بودند و به تعبیر مولف تاریخ ایلچی نظام شاه، در حصنی از عرابه و زنجیر پناه گرفته بودند. در ساعات اولیه جنگ، سپاه ایران جناج چپ عثمانی را در هم کوبید و میرفت که سلطان سلیم ناچار به پذیریش شکست شود، اما استفاده عثمانیها از آتش سنگین توپخانه و همچنین محاصره شاه اسماعیل در میدان نبرد در حالی که خود به شخصه میجنگید باعث شد که به رغم فداکاریهای ایرانیان، شاه صفوی در یک جنگ نابرابر، عرصه را به رقیب واگذار کند. در مورد تلفات جنگ منابع ایرانی و عثمانی آمار و ارقام متفاوتی را ذکر میکند. در این میان روایت برخی از راویان خارجی حاوی نکات قابل توجه است. آنتونیو مناوینو که در جنگ حضور داشته و تمام وقایع را به چشم دیده معتقد است که با وجود تعداد کم نیروهای ایرانی دراین نبرد، اما تلفات عثمانیها در برار آمار تلفات ایران است. در این منابع دلاروی ایرانیان در جنگ ستوده شد وعلت اصلی شکست شاه صفوی را، برخورداری عثمانیها از توپخانه و همچنین زخمی شدن شاه اسماعیل در میدان نبرد ذکرکردهاند.
شاه سلیم در پی پیروزی در جنگ وارد تبریز شد و قصد داشت پس از سپری کردن فصل زمستان در قراباغ، در فصل بهار با یورش مجدد دولت صفوی را به طور کلی از سر راه بردارد، اما به علت فشار ینی چریها و ترس از شورش از این تصمیم منصرف شد و هشت روز بعد از تبریز خارج شد و از مسیر نخجوان راهی آماسیه شد.
پیامدهای این جنگ را هم به اجمال میتوان اینگونه برشمرد:
۱ ـ جدا شدن مناطقی نظیر دیاربکر، مرعش، البستان از تصرف صفویان و ضمیمه شدن به امپراتوری عثمانی
۲ ـ لشکر عثمانی به فرماندهی سنان پاشا علاءالدوله ذوالقدر را در نزدیکی مرعش شکست داد و او را کشت و به این ترتیب، عمر سلسله ذوالقدر مرعش و البستان به سر آمد و آن نواحی جزو قلمرو عثمانی شد.
۳ ـ شکست شاه اسماعیل در این جنگ بر رفتار او در اداره امور دولت و روابط او با امرای قزبالش و نیز در روابط عناصر حکومتی ایران و عثمانی تاثیر گذاشت.
۴ ـ نبرد چالدران ایمان اسماعیل را مبنی بر شکستناپذیریاش از بین برد و تاثیر عمیقی بر اخلاق و رفتار او گذاشت.
۵ ـ شکست چالدران خود پرستی و تکبر شاه اسماعیل را به افسردگی بدل ساخت، پوشیدن لباس و عمامه سیاه و گرفتن پرچمهای سیاه، نمونهای از این تغییر خلق در شاه اسماعیل اول است.
۶ ـ پس از جنگ چالدران، اسماعیل اعتبار الهی ـ مذهبی خود را ازدست داد تا جایی که این امر موجب درگیری در میان گروههای حامی او شد.
۷ ـ ملل اروپایی از گسترش قدرت عثمانی در هراس بودند، برای این که آنان را با صفویه درگیر کنند، دست به اقداماتی زدند، اعزام سفرا و نمایندگان به دربار صفوی از این قبیل اقدامات بود.
۸ ـ نافرمانی امرا و فرماندهان در نواحی مختلف از قبیل امیرخان موصّلو که نایب السلطنه تهماسب میرزا در خراسان بود، عبیداللهخان، فرمانروای ازبک به خراسان حمله کرد.
۹ ـ بیاعتنایی شاه اسماعیل پس از جنگ چالدران نسبت به اداره امور کشور سبب ناامنیها و شورشهای داخلی گردید؛ درگیریهایی که میان قبایل مختلف قزلباش روی داد، نمونهای از این ناامنیهای داخلی بوده است.
گرچه حاصل اولین شاه جنگ میان ایران و عثمانی، ناکامی برای ایرانیان و بویژه شاه اسماعیل صفوی بود، اما با این وصف این حماسه تلخ و رویارویی نابرابر تجربهای ارزشمند برای دیگر شاهان صفوی مثل شاه عباس اول بود تا مقدمات کار را برای شکل گیری ارتش مدرن فراهم کنند.