نگاهی به یک اقتباس سینمایی و تلویزیونی از داستان هوشنگ مرادی‌کرمانی

درخشش مثل ماه شب چهارده

به مناسبت روز ملی سینما و تولد ۷۹سالگی هوشنگ مرادی کرمانی

آقای خاص ادبیات گنجینه‌ای برای سینما

امروز، روز ملی سینماست و اتفاقا مصادف شده با تولد یک نویسنده خاص و استثنایی در ادبیات ایران. هنرمندی که نمی‌توان فقط او را در قالب یک نویسنده محدود کرد بلکه او در حوزه‌ها و حطیه‌های مختلف هنر به‌خصوص سینما یک نام مهم و قابل احترام است.
کد خبر: ۱۴۲۲۵۷۳

اگر به حساب‌های معمول آدمی‌زاد بخواهیم به زندگی هوشنگ مرادی کرمانی بنگریم که ۷۹سال قبل در چنین روزهایی در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان به دنیا آمد، او نباید هیچ‌گاه به جایی می‌رسید، چراکه امکانات و شرایطی که او برای داشتن یک زندگی معمول داشت، در کودکی و نوجوانی‌اش بسیار احتمال معروف شدن و موفقیت او را بعید کرده‌بود. مادر جوانش وقتی کودک بود، درگذشت و پدرش دچار افسردگی شدید و اختلال مشاعر شد. تنها کسی که برای او باقی مانده‌بود و سرپرستی این پسربچه یتیم را به‌عهده گرفت، ننه بابا، مادربزرگش بود که از یک طرف بی‌حوصلگی‌های پیرانه داشت و از سوی دیگر دلی مهربان و سرشار از عشق به یادگار فرزندش. هوشنگ، دوران کودکی و نوجوانی بسیار سختی در این روستای کوچک داشت. دنیایش محدود و با پدیده‌های طبیعی ارتباط عمیقی برقرار کرده‌بود. تجربه‌های این زندگی سخت و تلخ، بعدها به سود هوشنگ مرادی کرمانی تمام شد و او از این تجربه‌ها بعدها در داستان‌هایش استفاده کرد. زندگی نوجوانی جست‌وجوگر با مادر بزرگ مهربان اما کمی‌غرغرویش، دستمایه خلق مشهورترین مجموعه داستان نویسنده به نام «قصه‌های مجید» شد که هنوز از پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین داستان‌های نوجوان در ایران است.

مردی برای رادیو

قصه‌های مجید، خودش داستان مفصلی دارد. نویسنده آن را ابتدا نه به‌عنوان یک مجموعه داستان بلکه به‌عنوان محتوایی برای یک برنامه رادیویی نوشت. مرادی کرمانی قبل از این‌که به‌عنوان دانشجو به تهران بیاید، تجربه کار با رادیو کرمان را داشت. اول دوست داشت گویندگی را تجربه کند اما به‌خاطر لهجه غلیظ کرمانی‌اش رد و قرار شد برای رادیو، متن بنویسد. او به‌سرعت توانست در این کار پیشرفت کند و متن‌هایش در رادیو کرمان درباره مشکلات روزمره مردم، مورد توجه مخاطبان واقع شد. بعد از آن بود که بالاخره پایش به تهران باز شد و با وجود مشکلات و دردسرهای بسیار با سرسختی و لجاجت ،خودش را به دیگران ثابت کرد. مرادی کرمانی سال ۱۳۴۹ به‌عنوان نویسنده برای یک برنامه رادیویی استخدام شد و برای این‌که محتوایی برای نوشتن برنامه داشته‌باشد، از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی‌اش استفاده کرد و شروع به نوشتن نمایشنامه‌های رادیویی با نام قصه‌های مجید کرد که از رادیو تهران پخش می‌شد و بازیگر نقش بی‌بی، ژاله علو بود. این نمایشنامه‌ها به‌زودی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و پیام‌های آنان به رادیو و استقبال از آن باعث شد نوشتن و پخش این برنامه‌ها تا سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا کند.

شهرت فرامرزی

یک سال بعد، منتخبی ازاین داستان‌ها با نام قصه‌های مجید منتشر و در زمانی کوتاه به یکی از محبوب‌ترین مجموعه داستان‌های نوجوانان ایرانی تبدیل شد. انتخاب این کتاب به‌عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی در شهرت آن تأثیرگذار بود. کم کم کتاب، شهرتی فرا مرزی پیدا کرد و برای نخستین بار داستان «سماور» از این کتاب بود که به‌عنوان یکی از نوشته‌های مرادی کرمانی به انگلیسی ترجمه شد و بعد از آن بود که ترجمه‌های بسیاری از آثار این نویسنده به زبان‌های مختلف جهان انتشار یافت. بی‌اغراق باید گفت مرادی کرمانی، نویسنده‌ای جهانی است و کمتر کسی به زبان فارسی موفق شده‌است تا این حد مورد اقبال و استقبال مترجمان زبان‌های مختلف قرار گیرد.

جادوی پرده نقره‌ای

اما قصه‌های مجید، راه را برای ورود ادبیات مرادی کرمانی به دنیای سینما هم باز کرد. همچنان که رادیو نقش اصلی را در معرفی قصه‌های مجید به مخاطبان داشت، تلویزیون این شناخت و شهرت را کامل کرد و باعث شد مجید به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های نوجوان تاریخ سینما و تلویزیون ایران بدل شود.  گرچه کرمانی‌ها چندان از این سریال خوش‌شان نیامد، چراکه زنده یاد کیومرث پور احمد، داستان و فضای کلی آن را از کرمان به اصفهان برده‌بود و شاید بتوان گفت این داستان‌ها را «اصفهانیزه» کرده‌بود اما داستان‌ها چنان کشش داشتند و کارگردانی و بازی‌ها چنان خوب بودند که این سریال و بعدا دو فیلم سینمایی که از دل آن بیرون آمد داستان‌های مجید به یکی از خاطرات مشترک نسلی از کودکان و نوجوانان متولد دهه‌های ۵۰ تا ۷۰ تبدیل شد.

 یک برند در سینمای ملی

مرادی کرمانی در سینما هم مانند ادبیات به یک برند تبدیل شد. به یاد داشته‌باشیم او پس از مهاجرت به تهران، در دانشکده هنرهای دراماتیک درس خواند و زیر و بم‌های درام‌نویسی را به خوبی بلد بود. بعد از«داستان‌های مجید» که زنده‌یاد کیومرث پوراحمد با اقتباس از آنها چهار فیلم سینمایی و یک مجموعه تلویزیونی ساخت، روندی تازه در اقتباس‌های سینمایی از آثار مرادی کرمانی با داریوش مهرجویی و از فیلم «مهمان مامان» در سال ۱۳۸۹، آغاز شد؛ یکی از مهم‌ترین اقتباس‌های سینمایی که در میان علاقه‌مندان سینما بسیار محبوب است. به ویژه این‌که فیلم علاوه بر کسب جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بیست و دومین جشنواره فجر، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه برای داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر و هوشنگ مرادی کرمانی هم شد اما رقابت را به پیمان قاسم‌خانی نویسنده سناریوی فیلم «مارمولک» واگذار کرد. البته باید به یاد داشته‌باشیم که او در دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۷۲ به خاطر نگارش فیلمنامه «تیک تاک» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شده‌بود و آرشیو افتخاراتش از مهم‌ترین جایزه سینمایی کشور خالی نیست. از دیگر آثار اقتباسی نوشته‌های این نویسنده می‌توان به «خمره» (ابراهیم فروزش)، «مربای شیرین» (مرضیه برومند)، انیمیشن «خمره» (علی احمدی)، «کیسه برنج»، «چکمه»، «مثل ماه شب چهارده» و «تیک تاک» (محمدعلی طالبی)، «تنور» (فرهنگ خاتمی)، «تک‌درخت‌ها» (سعید ابراهیمی‌فر) و «گوشواره» (وحید موسویان) اشاره کرد که برخی از آنها مورد توجه جشنواره‌های سینمایی جهانی نیز قرار گرفته‌اند برای مثال خمره برنده جایزه‌ یوزپلنگ طلایی از جشنواره فیلم لوکارنو شد.  چنان که گفتیم، آن نوجوان یتیم و تنهای دیروز در روستایی دورافتاده در استان کرمان، امروز به یک نام مشهور و قابل احترام در ادبیات نه تنها در ایران بلکه در جهان تبدیل و در جایزه‌های مهمی ‌نامزد یا برگزیده شده‌است. در این باره می‌توان به دو دوره نامزدی جایزه جهانی ‌هانس کریستین اندرسن(۱۹۸۶ و ۲۰۱۴) اشاره کرد که به نوبل کوچک مشهور است و مهم‌ترین جایزه ادبیات کودک و نوجوان محسوب می‌شود. او همچنین جایزه‌هایی مانند کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش، جایزه خوزه مارتینی (نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) ۱۹۹۵ و جایزه جهانی برلین را در کارنامه خود دارد. 

ترازی برای ادبیات و سینمای کودک و نوجوان

بدون شک نوشته‌های هوشنگ مرادی کرمانی ترازی برای ادبیات کودک و نوجوان است. ادبیاتی که سال‌هاست کمتر کسی توانسته خود را به نقطه‌ای که او ایستاده، نزدیک کند. ادبیات کودک و نوجوانان به ویژه در این سال‌ها مورد غفلت قرار گرفته و شرایط به گونه‌ای پیش رفته که ما این ادبیات تبیین‌گر و مهم را به نویسندگان خارجی و ترجمه‌ها واگذار کرده‌ایم. موضوعی که رهبر معظم انقلاب نیز بارها نسبت به آن هشدار داده و همین چندی پیش نیز در چهل و یکمین نمایشگاه کتاب هم باز تذکر دادند.  این‌که چرا ادبیات و کودک و نوجوان ما با وجود فردی مثل هوشنگ مرادی‌کرمانی به عنوان یک الگو نتوانسته پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشته‌باشد، دلایل مختلفی دارد که در جایگاه خود قابل بررسی است، اما بررسی یک تذکر مهم از سوی خود مرادی کرمانی به نویسندگان جوان می‌تواند قابل تامل باشد. این نویسنده همواره بر شیرین‌نویسی داستان برای کودکان و نوجوانان تاکید دارد و این موضوع را نکته قابل توجهی برای ارتباط با کودکان به ویژه نوجوانان می‌داند. او در این باره می‌گوید: بنده همیشه گفته‌ام زنده‌یاد باستانی‌پاریزی با شیرین‌نویسی ادبیات در حوزه تاریخ، توانست تاریخ را از مدارس و دانشگاه به خانه‌ها ببرد، کما این‌که برخی‌ها عنوان می‌کنند این نویسنده کرمانی در کتاب‌های تاریخ خود بیشتر به سبک رمان قلم زده، اما مهم این است که تاریخ را به شیرینی بیان کرده‌است. در زمینه شیرین‌نویسی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز باید فرد نویسنده شرایط اجتماعی و جغرافیایی را زندگی و تجربه کرده‌باشد؛ یعنی این‌گونه نیست شیرین‌نویسی بر اساس یک نوع تکنیک و فرمول خاصی صورت گیرد، بلکه به شرایط زندگی فرد نویسنده نیز بستگی دارد. به عنوان مثال در دوران جنگ فردی در اردوگاه‌های آلمان نازی یک سمفونی نوشت و پس از مرگ او، موسیقیدان‌های دیگر نمی‌توانستند آن سمفونی را اجرا کنند؛ چرا که افراد دیگر شرایط اردوگاه زندان را درک نکرده‌بودند. بنابراین شرایط زندگی نویسنده در نوع قلم و شیرین‌نویسی او به خصوص در حوزه کودک و نوجوان اهمیت بسیار دارد. مرادی‌کرمانی با اشاره به این مطلب که در نوشتن داستان‌های خود برای کودک و نوجوان عنصر شیرین‌نویسی، مفید و سرگرم‌کننده و شادی‌بخش بودن را درنظر گرفته‌است، گفت: در نگارش کتاب برای کودکان و نوجوانان همواره سعی کرده‌ام شیرین‌نویسی را با در نظر گرفتن عنصر شادی رعایت کنم که می‌توان به داستان‌هایی چون «قصه‌های مجید»، «خمره» و «مربای شیرین» اشاره کرد. اما برخی دیگر از آثارم مانند «بچه‌های قالی‌باف خانه» داستان سرگذشت کودکانی است که به دلیل وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالی‌باف‌خانه‌ها بروند و در بدترین شرایط کار کنند. معتقدم این داستان برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست بلکه برای بزرگ‌ترها جذابیت دارد؛ این‌که از کجا به کجا رسیده‌ایم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها