پشیمان نیستم!

چند سال داری‌؟
۲۹ سال.

چرا مرد جوان را کشتی؟ 
چون حقش بود. باید او را می‌کشتم تا از ناموسم دفاع کنم.

چکار کرده بود؟
به خواهرم تعرض کرده بود. بعد هم او را مجبور کرده تا تن به خواسته‌های شومش دهد.

از کجا فهمیدی؟ 
چند وقت قبل یکی از دوستانم سراغم آمد و گفت خواهرم را سوار ماشین پرایدی دیده. ماشین را تعقیب کرده و متوجه ارتباط دوستانه خواهرم و آن راننده شده بود. اول باور نکردم و چند روزی خواهرم را زیر نظر گرفتم که فهمیدم ماجرا صحت دارد.

واکنشت، قتل آن مرد بود؟ 
نه . اول می‌خواستم خواهرم را بکشم. چاقویی برداشته و به خانه‌اش رفتم تا کار را تمام کنم اما او موضوعی را تعریف کرد که پشیمان شدم.

چه موضوعی‌؟
این مرد خواهرم را در تله شیطانی‌اش گرفتار کرده و او را آزار داده بود. بعد هم فیلم گرفته تا بتواند ادامه نقشه‌اش را پیش ببرد. وقتی این موضوع را شنیدم، از او خواستم با آن مرد قرار بگذارد. ‌‌روز بعد قرار گذاشت و من آنجا رفتم و قبل از این‌که حرفی بزند، با چاقو زدمش. بعد هم جسدش را در جوی آبی انداختم.

چطور دستگیر شدی؟
ماموران بعد از پیدا کردن جسد این مرد، هویتش را شناسایی کرده و با ردیابی تماس و ارتباطاتش به خواهرم رسیده و او را دستگیر کردند. با اعترافات خواهرم، من دستگیر شدم.

پشیمان نیستی؟
نه . حقش بود و باید می‌مرد.

مگر تو قاضی هستی  برای خودت حکم صادر می‌کنی؟ 
نه اما تو طایفه ما باید جلوی آبروریزی را گرفت حتی با خون.

چرا شکایت نکردی؟
وقتی موضوع را فهمیدم، عقلم قفل کرد و فقط به انتقام فکر می‌کردم. بعد هم مدرکی نداشتم تا تجاوز مقتول را ثابت کنم.

می دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
قصاص. حاضرم زودتر اعدامم کنند. من مستحق مرگم و باید زودتر اعدام شوم .