این ایده اولیه که متمرکز بر یک هویت خاص با تاکید بر آموزش و نقدمحوری بوده است گرچه در سالهای آغازین مورد توجه بود اما به مرور با تغییرات متعدد و گاه بنیادی در گروه اجرایی و محتوایی جشنواره، تغییرات محسوسی بر شیوه اجرای جشنواره اعمال شد که رفته رفته این جشنواره را از قالب و پوشش همیشگی خارج کرده و به محل آزمون و خطای مجریان آن تبدیل کرد. با رواج شبکههای اجتماعی در دهه اخیر، بالطبع فرصت انتقاد از جشنواره و شیوه اجرای آن توسط گروههای مختلف اجتماعی فراهم شد. مدیران جشنواره هر بار در مواجهه با انتقادها سعی در پاک کردن صورت مسأله و حذف بخشهایی کردند که انتقادهای جدی به آن وارد بود، به طور مثال فرش قرمز که در دهه پیشین در اثر تقلید از جشنوارههای خارجی به جشنواره فیلم فجر راه یافته بود، پس از انتقادات و حاشیههای نیمه پایانی دهه ۹۰ حذف شد ولی مراسم معارفه مناسبی جایگزین آن نشد. این حذف صورت مسأله در بخشهای دیگر هم میتواند اتفاق افتاده باشد یا در آینده باز رخ دهد، در حالی که عناصر اجرایی جشنواره اگر متعلق به یک بافت همگن و درون مایه همساز با جامعه و فرهنگ کشور باشد، نیازی به عقبنشینیهای این چنینی نیست. در این نوشته با توجه به اینکه کمتر از یک ماه تا آغاز جشنواره زمان باقی است و آنچه از برنامهریزی و طراحی، سیاستگذاری باید رخ میداد، انجام شده است، سعی در بررسی شیوه اجرایی، قالب و ساختار ظاهری جشنواره خواهیم داشت تا آنچه در دهه فجر هر سال به عنوان جشنواره فیلم فجر برگزار میشود را بررسی و نسبت به بهبود آن نکات پیشنهادی را ارائه دهیم.
فقدان هویت اختصاصی در ساختار اجرایی جشنواره
در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، جشنواره فیلم فجر برای پاسخگویی به نیاز جامعه متحولشده ایران، پس از انقلاب، برای نقد، تحلیل و ارزشگذاری سینمای پس از انقلاب به وجود آمد؛ لذا ساختار این جشنواره علیرغم برداشت قالب کلی آن از جشنوارههای پیشین، به طورجدی تحتتأثیر این نیاز بود، یعنی جشنوارهای نقد و آموزشمحور؛ لذا قالب جشنواره بهشدت آکادمیک و به دور از نمایشهای رسانهای مرسوم در جشنوارههایی مثل کن بود. هدف جشنواره در دو دهه ابتدایی هم نقد و تقویت سینما و هم آموزش درست فیلم دیدن به مخاطب و اصلاح ذائقه سینمایی بود که در دوره پهلوی با سینمای موسوم به فیلمفارسی خو گرفته بود اما این هدف اندک اندک در رقابت با جشنوارههای خارجی و به نوعی خودباختگی در قبال جشنوارههای مهم بینالمللی جای خود را به تقلید کورکورانه و ظاهرگرایانه داد. با رنگ باختن هدف والا و ارزشمند ابتدایی، کمکم قالب جشنواره هم دچار تغییرات اساسی شد و عناصری مانند کاخ جشنواره و فرش قرمز نیز به جشنواره افزوده شد و با ورود این عناصر به ساختار جشنواره، حواشی و عوارض فرهنگی این عناصر هم در جشنواره پدیدار شد، تبرج و خودنمایی بازیگران بهخصوص بازیگران زن از طریق لباسهای نامتعارف، جنجالآفرینی و خبرسازی گروهها، پیدایش مفاهیمی مانند سلبریتیها که در اثر این جشنوارهها وارد جامعه نیز شدند و ... .
از رونق افتادن سینمای مردمی
در سالهای ۶۰ و ۷۰ و تا اواخر دهه ۸۰ مفاهیمی مانند کاخجشنواره سینمای رسانهها و سینمای هنرمندان در جشنواره فجر معنا و مفهومی نداشت؛ در انتهای دهه ۸۰ کمکم با انتخاب برج میلاد به عنوان پاتوق مرکزی جشنواره و محل حضور اصحاب رسانه و اهالی سینما مفهوم کاخ جشنواره ابداع شد؛ اما با رشد تعداد رسانههای خبری در دهه ۹۰ و درخواست نهادهای دولتی و مؤسسات فرهنگی برای حضور در کاخ جشنواره دیگر فضای برج میلاد جوابگوی تعداد درخواستها نبود؛ چراکه مفهوم کاخ و تمرکز همه رخدادهای جشنواره در یک مکان، جذابیت آن را برای مخاطبان بیشتر کرد و سینماهای مردمی را از رونق انداخت تا جایی که در دو سال اخیر حتی بلیتهای سینماهای مردمی به طور کامل به فروش نرفت، در عوض در سال ۱۴۰۱ یک پردیس بزرگ برای اهالی رسانه، یک کاخ برای اصحاب فرهنگ و هنر و یک پردیس دیگر برای منتقدان و هنرمندان اختصاص داده شد و عملا ارتباط هنرمندان، اصحاب رسانه و فعالان فرهنگی قطع شد. هزینه سرسامآور تدارک سه پردیس بزرگ برای جشنواره نهتنها به پیشبرد اهداف کلان جشنواره کمکی نمیکند بلکه با تحمیل هزینههای مادی و معنوی زیاد به جشنواره باعث استفاده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از منابع مالی سایر بخشها برای تأمین هزینههای جشنواره و کمبود منابع بخشهایی مانند صندوق هنر در پایان سال میشود، از طرف دیگر سینماهای مردمی که با فروش بلیت، بخشی از هزینههای جشنواره را نیز تأمین میکنند با رونق گرفتن کاخهای سهگانه جشنواره از رونق افتاده و همین امر حتی بازخوردهای رسانهای منفی برای جشنواره را رقم میزند.
داوری سلیقهای، جوایز سلیقهای
شیوه داوری و نحوه مواجهه با بحث داوران هم یکی از مسائل اساسی مدیریت جشنواره است. در سالهای اخیر با توجه به اینکه در اکثر جشنوارههای معتبر جهانی داوریها تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار گرفته است، حرفهایگری و دوری از مصلحتسنجی در داوری بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است و جشنوارهها در خصوص شیوه داوری زیر ذرهبین رسانهها و اهالی هنر قرار گرفتهاند، در صورتی که اگر جشنوارههایی مثل فجر که ریشهدار و باسابقه هستند، بتوانند در این دوره رفتار حرفهای داوران خود را به رخ بکشند، میتوانند جایگاه ویژهای در بین اهالی هنر پیدا کنند و اگر مثل سایر جشنوارهها مسائلی خارج از هنر و سینما را در انتخابها دخالت دهند بیش از پیش مورد اعتراض و نقد قرار خواهند گرفت. تعداد جوایز اعطایی یک جشنواره نیز یکی از معیارهای اعتبارسنجی جشنوارهها محسوب میشود؛ جشنوارههای معتبر جوایز ثابت و مشخصی دارند که هر ساله بر اساس معیارهای مدون اعطا میشود ولی جشنوارههای غیرمعتبر هر ساله براساس سلیقه گردانندگان جوایزی را اعطا میکنند که هر بار به آن اضافه یا از آن کاسته میشود. در سالهای اخیر نیز اضافه و کاسته شدن بخشهای مختلف باعث لطمه خوردن بیش از پیش به اعتبار جشنواره فیلم شده است. در دهه ۸۰ بخش نگاه نو و بخش نوعی نگاه به جشنواره افزوده شد. در سالهای بعد بخش نوعی نگاه حذف ولی بخش نگاه نو یا فیلم اولیها باقی ماند. همچنین جوایزی مانند بهترین فیلم از نگاه ملی در سالهای اخیر اعطا میشود که اساسا بیمورد است چراکه نگاه ملی اگر سیاست جشنواره است باید در همه ارکان و اجزای جشنواره جاری شود، نه اینکه تنها به یک فیلم خاص اعطا شود. گاه داوران برای اینکه دست برخی فیلمها از جایزه خالی نماند جوایز ابداعی و تقدیر ویژه علاوه بر جایزه اصلی اعطا میکنند که افزایش این جوایز بالطبع به کاهش اعتبار جشنواره و جوایزش میانجامد؛ چراکه طبق اصل عرضه و تقاضا هرگاه عرضه زیاد باشد، از تقاضا برای آن کالا و در نتیجه ارزش آن کاسته میشود.
جای خالی خلاقیت در برگزاری
هرچند در سالهای اخیر اختتامیه جشنوارهها ازرونق افتاده و بسیاری از جشنوارهها به اجرای یک مراسم کوچک و نمادین اکتفا میکنند اما در گذشته فلسفه ۱۰روزه بودن جشنواره و برگزاری افتتاحیه و اختتامیه بهواسطه تقارن آن با دهه فجر بود و جنبه جشن و شادمانه آن دارای اهمیت بود اما از آنجا که این جنبه چندان مورد استفاده قرار نگرفت برای برگزارکنندگان جشنواره این سؤال پیش آمده است که چرا باید افتتاحیه را علیرغم بیاهمیت بودن و نداشتن جذابیت برای شرکتکنندگان برگزارکنند. برخلاف جشنوارههای هنری که جذابیت اختتامیه به اعطای جوایز است، اما در رویدادهای ورزشی از آنجا که جوایز در پایان هر مسابقات مشخص شده است ارزش و جذابیت افتتاحیه و اختتامیه به طراحی و جشنگونه بودن آن است. در سالی که گذشت بازیهای آسیایی در گوانگژو چین با افتتاحیه و اختتامیههای بسیار باشکوه هنرمندانه و چشمنواز برگزار شد؛ مراسمی که جدا از نتایج مسابقات برگزار شده، به یک اثر هنری ماندگار در تاریخ بدل شد. طراحی افتتاحیه و اختتامیه جشنوارههای هنری هم میتواند با توجه به مناسبت دهه فجر با بهرهگیری از هنر ایرانی- اسلامی بهویژه آثار هنرمندان انقلابی دارای یک هویت بصری و شنیداری متفاوت باشد و به ویژگی این جشنواره بدل شود. در سالهای اخیر تنها خلاقیت جشنواره فیلم فجر در مراسم اختتامیه دعوت از یک یا چند خواننده مطرح بوده و استفاده از طراحان گرافیک برای طراحی صحنه اجرای برنامه و باقی برنامه همانند همایشهای رسمی به سخنرانی و اعطای جوایز اختصاص داده میشود؛ نه از جشن خبری هست و نه از هویت و بافت هنری ویژهای که هرساله بتواند چشم مخاطبان را به خود خیره کند.
بیتوجهی به کارکرد رسانهها
از همان ابتدای تأسیس جشنوارههای فجر بهخصوص جشنواره فیلم، رسانههای کشور با شوق و ذوق فراوان به پوشش خبری کامل و جامع وقایع جشنواره میپرداختند، به گونهای که در دهه۷۰ وقایع و رقابتهای جشنواره فیلم فجر حتی در روستاها و شهرهای دوردست ایران هم به مدد رسانهها به سمع علاقهمندان و مخاطبان رادیو و تلویزیون میرسید؛ درحقیقت با توجه به محدود بودن اکرانهای جشنواره رسانه یکی ازمسأله دیگر درداوری واعطای جوایزاست که ارکان جشنواره محسوب میشد؛ اما با فراگیری رسانههای مجازی و ارزانشدن تأسیس رسانه وگروه رسانهای سمعی و بصری، مدیران جشنواره نسبت به رسانهها بیمهر شدند، چراکه میتوانستند ازبین انبوه رسانهها، رسانههای همسوتر باسلایق دبیر را انتخاب یا با راهاندازی یک رسانه مجازی اخبار را کنترلشدهتر منتشرکنند. جداکردن هنرمندان ومنتقدین از رسانهها به بهانه کمبود جا در برج میلاد و سپس تغییر سالن رسانهها به پردیس ملت که فضای گفتوگوی مناسبی بین هنرمندان و اصحاب رسانهها را نداشت از آخرین مسائلی است که باعث شد بخشی از رسانهها بهاصطلاح از جشنواره قهر کرده و پوشش خبری و در نتیجه گرمی بازار جشنواره را تحتالشعاع قرار دهند.
ویترین سینمای ایران را جدی بگیریم
مهمترین نقطهضعف اجرایی جشنواره نداشتنهویتمستقل وثابت است.بهواسطه نداشتن گروه اجرایی ودبیرخانه ثابت جشنواره از همه جهت بهخصوص دروجه اجرایی دچار تغییرات مداوم است. گاه با تقلید ازجشنوارههایی مانند کن و برلین اجزایی به آن اضافه و گاه با ابراز مخالفت با تفکر حاکم بر این جشنوارهها اجزایی حذف میشوند. همانگونه که تقلید از یک پدیده به معنی اصالتدادن به آن است عمل برضد آنهم اگرغلوشده وبیش ازاندازه باشد، بهمعنی اصالتدادن است. تأثیرپذیری از رسانههایی که برای اخذ امتیاز و جشنواره باید با طراحی هدفمند اجرایی، هنری و بصری، دارای هویت مطابق با اهداف و تاریخچه خودش باشد و نباید جریان جشنوارههای خارجی یا داخلی دیگر بر آن تأثیر بگذارد. البته این به معنی بهروز نبودن نیست؛ جشنواره میتواند با نیازهای روز تغییر کند اما تقلید برای یک رویداد هنری جایز نیست، چراکه هنر در تفرد معنی پیدا میکند. مسأله دیگر در داوری و اعطای جوایز است که مدیران جشنواره باید به طراحی اولیه و هدف جشنواره اصالت داده و تحت تأثیر هرعامل بیرونی اعم ازمسائل جناحی، فشار رسانهها، دلجویی ازهنرمندان و ارگانهای تهیهکننده فیلمها و... نباشند، چراکه داوری روشمند و دارای معیارهای ثابت و مدون مهمترین مؤلفه اعتبار جشنواره محسوب میشود وعمل به مصلحتهای گذرا، جشنواره را از اعتبار ساقط میکند. پوشش رسانهای جشنواره بیش از آنکه به مانند سالهای اخیر به حضور بدون فرشقرمز و حواشی این حضور بپردازد باید به رقابت بین فیلمها و هنرمندان بپردازد، چراکه هیجان رقابتی در جشنواره، اصل و هیجان حاشیهای، فرع است. اگر این رقابت با طراحی درست مسئولان جشنواره بهدرستی با مخاطبان به اشتراک گذاشته شود و رقابت آرای مردمی پرهیجان شود و رقابت در جوایز نیز با استفاده از نظر منتقدین و هنرمندان به میان مخاطبان کشیده شود، میتواند از حواشی را از جشنواره دور کند.