به عبارت دیگر، پیش از آنکه شاه کشور را ترک کند، بسیاری از افراد، گروهها و تحلیلگران داخلی و خارجی معتقد بودند که شاه باید در ایران بماند و از قدرت خود محافظت کند اما در همان حال گروهی معتقد بودند دیگر زمان مناسب از دست رفته است و شاه باید کشور را ترک کند. سولیوان، کارتر و اشمیت ازجمله تحلیلگران خارجی بودند که خروج محمدرضا پهلوی از کشور را عامل بهبود اوضاع سیاسی میدانستند و در مقابل، برژینسکی و برخی از افسران داخلی معتقد بودند فرار شاه ممکن است به بحرانیتر شدن اوضاع منجر شود.
سبقت اتفاقات از تحلیلها
سرعت تحولات سیاسی ایران درسال۱۳۵۷ بهقدری بالا بود که بسیاری ازتحلیلگران داخلی وخارجی از پیشبینی و تحلیل درست حوادث بازماندند؛ زیرا تحولات در زمانهای روی داد که بسیاری، ازجمله کارتر، رئیسجمهور آمریکا، ایران را جزیره ثبات منطقه نامیده بودند. حتی تا دوره نخستوزیری ازهاری نیز بسیاری ازجمله دولت آمریکا، به حفظ حکومت پهلوی خوشبین بودند؛ چنانکه سیا، مهمترین سازمان امنیتی و اطلاعاتی آمریکا، در یکی از گزارشهای خود در مرداد ۱۳۵۷ پیشبینی کرده بود که «ایران دستخوش انقلاب یا حتی در مرحله پیش از انقلاب نیست» و با اینکه چند هفته بعد از این پیشبینی، راهپیماییهای اعتراضی در خیابانهای تهران به راه افتاد و باعث شد تحلیلگران سیا پیشنویس یک ارزیابی اطلاعاتی را برای امضای دریاسالار ترنر بفرستند. در آن گزارش نوشته بودند که محمدرضا پهلوی تا ۱۰سال دیگر بر سر قدرت خواهد بود. این خوشبینی ادامه داشت تا اینکه ناتوانی حکومت ازهاری در کنترل اوضاع آشکار شد.
توبیخ سیا برای خوشبینی بیهوده!
پس از آشکار شدن ناتوانی حکومت ازهاری در این زمینه، نگرانی کاخ سفید از اوضاع سیاسی ایران افزایش یافت و برای بررسی دقیقتر و حقیقتیابی، چند مقام عالیرتبه از سوی دولت آمریکا عازم تهران شدند. «گزارشهای این فرستادگان درست برخلاف نظریات خوشبینانهای بود که سازمان سیا و وزارت دفاع چند هفته پیش داده بودند». این موضوع بهقدری بر کارتر گران آمد که سازمان سیا را توبیخ کرد. از این زمان بود که نوع مواجهه کشورهای غربی و متأثر از آن، گروههای سیاسی داخلی با اوضاع انقلابی ایران تغییر پیدا کرد و باعث تصمیمات متفاوت آنها شد. بعد از این تحولات بود که موضوع خروج شاه از کشور مطرح و پس از طرح این موضوع، نظرهای بسیار زیادی درباره آن بیان شد که همه آنها را میتوان به دو دسته کلی موافقان و مخالفان خروج محمدرضا پهلوی از کشور تقسیم کرد.
موافقان خروج شاه از کشور
در رأس سیاستمداران خارجی موافق خروج محمدرضا پهلوی از کشور میتوان به کسانی چون کارتر و سولیوان اشاره کرد؛ البته کارتر با تردیدهای فراوان به این نتیجه رسید و بسیاری معتقدند که او تا آخرین لحظه بر حمایت از شاه تأکید داشت؛ چنانکه خود نیز در خاطراتش به این موضوع اشاره کرده، اما شواهدی هم موجود است که این ادعا را نقض و بر سردرگمی کارتر تأکید میکند. دزموند هارنی دراینباره آورده است: «... به من گفتند که سناتور رابرت بیرد با یک مأموریت ویژه از طرف جیمی کارتر به تهران آمده است. یک نفر به من اطمینان داد که سناتور آمده است تا یک پیام شخصی به شاه برساند به این مضمون که چون استفاده از نیروهای نظامی هر روز بیحاصلتر میشود، شاه باید برود. کس دیگری به من گفت که سناتور پیامی در حمایت از شاه آورده است و این پیام روحیه شاه را تقویت کرده و به او دل داده است تا محکم سرجایش بایستد.» در کنار کارتر، ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه و هلموت اشمیت، نخستوزیر آلمان نیز ازجمله افرادی بودند که بر خروج هر چه سریعتر محمدرضا پهلوی از کشور تأکید میکردند. به باور آنها نیز دیگر هیچ امیدی به حفظ شاه نبود.
مخالفان خروج شاه از کشور
در میان مخالفان خارجی خروج محمدرضا پهلوی از کشور، میتوان از افرادی چون برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید نام برد. از نظر برژینسکی، آمریکا باید تا آخر در کنار شاه میماند. او معتقد بود که ساواک برای حفظ حکومت محمدرضا پهلوی، باید خشونت بیشتری به خرج دهد و حتی اگر لازم شد، نظامیان کودتا کنند. مشابه این دیدگاه را برخی دیگر از اعضای سفارت آمریکا در ایران (غیر از سولیوان) نیز داشتند. آنها معتقد بودند حفظ شاه هرچند با قدرت مشروطه، بهترین عامل برای حفظ منافع ملی آمریکا در ایران و منطقه است. این مخالفان خارجی برای دیدگاه خود درباره حفظ حکومت محمدرضا پهلوی چندین دلیل داشتند. ازجمله اینکه آنها معتقد بودند حضور مداوم شاه بهتر از همه، ثبات را در ایران تأمین میکند. همچنین شاه بهترین وسیله حمایت از منافع آمریکا در این کشور است. دیگر اینکه راههای دیگر غیرنظامی کوتاهمدت در هر دو مورد فوق مشکوک است و به احتمال قوی در درازمدت تنها ممکن است مرحلهای برای بیثباتی چپگرایانه باشد و بالاخره اینکه خروج شاه برای دوستان ما در این منطقه به منزله یک تکان شدید و برای انتقادکنندگان از ما در داخل کشور، موهبت بزرگی خواهد بود.
توهم تداوم سلطنت
برخی معتقدند که اگرمحمدرضا پهلوی ازکشور خارج نمیشد وامورسیاسی را رها نمیکرد، احتمال پیروزی نیروهای انقلابی کمتر بود، اما برخلاف این دیدگاه، واقعیت آن است که پیروزی انقلاب اسلامی، منوط به فرار شاه از کشور نبود. گرچه فرار محمدرضا پهلوی گام مهمی در تقویت مبارزات مردم انقلابی ایران و تضعیف حامیان رژیم بود، این پیروزی در تحولات مهمی ریشه داشت که مدتها پیش از آن آغاز شده بود و در سالهای منتهی به انقلاب، سلسلهوار ادامه مییافت؛ ازاینرو بیهوده است گفته شود اگر شاه کشور را ترک نمیکرد، امکان پیروزی انقلاب اسلامی کمتر یا حتی بعید بود.