اهدای دیپلم افتخار به جای سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه، حاوی چه پیامهایی است و چگونه اندیشه، قلم و فضای فیلمنامهنویسی را تضعیف میکند؟
به نظرم بیانیه کانون فیلمنامهنویسان خیلی مودب ومهربانانه بود وحتی میشد بیانیه تندتری نوشت واعتراض کرد.قاعده درست جشنواره این است که به رای داوران احترام بگذاریم، حتی اگر خوشمان نیاید و نتایج را نپسندیم. همچنین میدانیم که اگر ترکیب داوران متفاوت بود، آرا هم تغییر میکرد. منتها در این دوره بهخصوص داوران به شکل عجیبی از یک نکته بنیادین غافل شدند که این دوستان قرار نیست بهترین فیلمنامه تاریخ سینما را انتخاب کنند، بلکه قرار است بهترین فیلمنامه فیلمهای موجود جشنواره را انتخاب کنند. وقتی از این نکته غافل میشوند، میگویند ماهیچ فیلمی را برای اهدای بهترین سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه نپسندیدیم. چنین رأیی باقی جوایز و سیمرغهای جشنواره را هم زیر سؤال میبرد. داوران به فیلمی جایزه کارگردانی میدهند که فیلمنامهاش را قبول ندارند. به فیلمی جوایز فیلمبرداری، تدوین، موسیقی و...را اهدا میکنند که بهزعم آنها فیلمنامه قابلقبولی ندارد. این یک جوک زشت و بداخلاقی حرفهای است. باعث تعجب است چطور این دوستان باسابقه، پیشکسوت و فیلمساز از این نکته مهم غافل شدهاند که وظیفهشان انتخاب بهترین از میان فیلمهای موجود جشنواره است. شاید هیچکدام از فیلمهای این جشنواره با سلیقه شما همخوان و هماهنگ نباشد اما حتما باید از میان همین گزینههای موجود، یکی از آثار را بهعنوان اثر برتر این دوره انتخاب کنید. این اقدام داوران یعنی زیرسؤال بردن هیات انتخاب، دبیر جشنواره، رئیس سازمان سینمایی و کل مجموعه وزارت ارشاد. اینجا یک خطای شکلی اتفاق افتاده که حاصل یک سوءتفاهم بزرگ است. این اعلام نتیجه در بخش فیلمنامه نشان میدهد داوران هیچ فیلمنامهای را نپسندیدند. درحالیکه شما بهعنوان داور قرار نیست فیلمنامه را بپسندید. اگر فیلمنامهای را پسندیدید، بروید آن را بسازید! شما باید از میان گزینههای موجود شرکتکننده در بخش فیلمنامه، گزینههایی را نامزد دریافت جایزه میکردید و از بین آنها به آن فیلمی که از بقیه بهتر است، سیمرغ بهترین فیلمنامه میدادید. این حرکت نهفقط توهین به فیلمنامهنویسان بهشمار میرود، بلکه توهین به همه سیمرغهای جشنواره است. برهمین اساس همه این جوایز فاقد اعتبار است.
البته درباره جوایز بخشهای دیگر هم حرف و حدیث وجود دارد.
من فقط از منظر فیلمنامه میگویم. همچنان تاکید میکنم باید بپذیریم به آرای داوران احترام بگذاریم. قبول اما وقتی داوران چنین خطای استراتژیکی انجام میدهند، نمیتوانیم سکوت کنیم.حداقل کاری که آقای خزاعی و آقای امینی دبیر جشنواره باید انجام میدادند، دلجویی از سینما و فیلمنامهنویسان است و دستکم به شکل نمادین احکام داوران را باطل میکردند. اذعان به تعیینکننده بودن بحث سلیقه در سینما و از جمله در داوری فیلمها دارم. یکی از جادوهای سینما تاثیرات متفاوت بر افراد است. اینجا هم کاری به ارزشگذاری فیلمها و اینکه خوب یا بد بودند، ندارم اما در پروتکل داوری، باید در هر بخش یک انتخاب بهعنوان بهترین اثر وجود داشته باشد. به نظر میرسد این داوران اصلا پروتکل داوری جشنواره را نخواندهاند و آن را زیر پا گذاشتهاند. وگرنه درمیان چهار فیلمنامه نامزد شده، فقط به اهدای یک دیپلم افتخار بسنده نمیکردند.
سه فیلمنامه را بهعنوان نامزد این بخش اعلام کردند، درحالیکه طبق پروتکل داوری باید درهمه بخشها پنج نامزد معرفی میشد که این اتفاق هم افتاد. حتی دربرخی بخشها شش نامزد معرفی شد.به نظرم بیمهری به بخش فیلمنامه ازهمان زمان اعلام نامزدی رخ داد. بماند دو تا ازهمان سه فیلمنامه نامزد شده هم شایستگی نامزدی دراین بخش رانداشتندوگزینههای اصلحتری ازآنها وجود داشت.
بله، اینها هم نکتههایی قابلتوجه و قابل بررسی است.به شکل عجیبی جشنوارهای برگزارشد که فیلمنامههای آن ازنظر داوران قابلقبول نبودند اما به سینماگرانی که روی همان فیلمنامهها کار کرده بودند،سیمرغ دادند. چنین بیاعتنایی به فیلمنامه، یک زشتکاری و بداخلاقی حرفهای است.
ماجرا وقتی جالبتر و عجیبتر میشود که از میان همین داوران محترم، چند سینماگر فیلمنامهنویس هم هستند و باید از این منظر هم شأن و منزلت فیلمنامه و فیلمنامهنویسان را حفظ میکردند.
من به همه دوستان عزیز داوری احترام میگذارم و قدر و جایگاه ایشان در سینمای ایران محفوظ است اما بهعنوان فیلمنامهنویس این مملکت و یکی از اعضای کانون فیلمنامهنویسان، چنین تصمیم و اقدامی، کار درست و قابل دفاعی نیست. باز هم میگویم دبیر جشنواره حداقل کاری که باید انجام دهد، عذرخواهی از کانون فیلمنامهنویسان و فیلمنامهنویسان سینمای ایران است.
فکر میکنید اعتراض فیلمنامهنویسان تاثیری خواهد داشت که در جشنواره فیلم فجر، فیلمنامه را جدی بگیرند و شأن و اعتباری برای آن قائل باشند؟
وظیفه ما گفتن حقیقت است، اینکه کسی به آن اعتنا میکند یا نه، مسأله دیگری است. تکرار میکنم با توجه به این خطای استراتژیک داوری، کانون فیلمنامهنویسان در بیانیهاش خیلی مهربان واکنش نشان داد. واقعا باید این مسأله جبران و از فیلمنامهنویسان دلجویی شود. ۱۰۶ فیلم برای حضور در چهلودومین جشنواره فیلم فجر ثبتنام کردند و از میان آنها ۲۲ فیلم برای بخش سودای سیمرغ و ۱۲ فیلم هم برای بخش نگاه نو انتخاب شدند. آیا از میان این فیلمها هیچ فیلمی فیلمنامه قابل اتکایی داشت؟
آن هم در شرایطی که به اعتقاد برخی کارشناسان، امسال از نظر تولید فیلمهای پرتره و استراتژیک، جشنواره وضعیت خوبی داشت و بهویژه یکی از نقاط قوت این آثار، روایت و فیلمنامه استاندارد آنها بود.
این هم یکی از عجایب این جشنواره و بهخصوص در بخش داوری آن است که فیلمنامه چنین آثاری را فاقد ارزشگذاری دانستند. درحالیکه خیلی کارها میشد انجام داد. اینجا بحث سلیقه مطرح نیست و داریم از یک اشتباه صحبت میکنیم. پیغام تلویحی تصمیم داوران این است که ما فیلمنامه و فیلمنامهنویس لازم نداریم. اگر جشنواره فیلم فجر و سازمان سینمایی میخواست چنین پیامی را مخابره کند، دریافت شد. اگر نه، اشتباه شدهاست، باید مسئولیت کار اشتباهشان را قبول، عذرخواهی وجبران کنند.
در این جشنواره بهجز نقدی که به داوری مطرح است،ایراداتی هم به کار هیات انتخاب میگیرند که فیلم خوبی چون باغ کیانوش را که اثری اقتباسی هم بود، شایسته حضور در بخش سودای سیمرغ ندانستند. درحالیکه این فیلم بهعنوان پدیده جشنواره شایستگی نامزدی و موفقیت در بخشهای مختلف از جمله در بخش فیلمنامه را داشت.
این ماجرای دیگری است که نیاز به توجه و بررسی دارد اما حرفم این است که داوران باید از فیلمهای موجود جشنواره و انتخاب نهایی هیات انتخاب، یک اثر در هر بخش را بهعنوان برنده سیمرغ اعلام میکردند. نه اینکه شاهد اهدای سیمرغ در بخشهای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی باشیم که بهزعم داوران فیلمنامه قابلقبولی ندارند. با این اوضاع باید سراغ ترم اول فیلمنامهنویسی برویم و اینکه آیا فیلمنامه نقطه شروع سینما و فیلم است یا نه؟
البته در دورههای سوم و ششم جشنواره فیلم فجر هم اتفاق مشابهی افتاده بود و داوران هیچ فیلمی را شایسته اهدای سیمرغ بلورین فیلمنامه ندانستند.
بله، عملکرد دورههای آغازین را به حساب نابلدی میگذاریم اما اهالی سینما بعد از۴۲دوره برگزاری، انتظار بلوغ برای جشنواره فیلم فجر را دارند. این روزها همه اعضای کانون فیلمنامهنویسان آزرده هستند و احساس میکنند با این اقدام داوران به آنها توهین شدهاست و نادیده گرفته شدهاند.
یک توهم تاریخی
فارغ ازتعصب حرفهای بهعنوان فیلمنامهنویس،وضعیت فیلمنامهنویسی سینمای ایران راچطورمیدانید؟چون طبق یک نگاه کلیشهای، مهمترین ضعف فیلمها را دربخش فیلمنامه میدانند و شاید این تصمیم و اقدام داوران در جشنواره اخیر فیلم فجر هم ناشی از همین نگاه باشد.
یک توهم تاریخی وجود دارد که مشکل سینمای ایران، فیلمنامه است، درحالیکه این یک کلیشه غلط است. اساسا فیلمنامه بد نباید ساخته شود. وقتی فیلمنامهای ساخته وچراغ سبز تولید درآن روشن میشود، یعنی سینماگرانی بهعنوان شورای پروانه ساخت، تهیهکننده، کارگردان و سرمایهگذار به این نتیجه رسیدهاند این فیلمنامه شایسته ساختهشدن است.اتفاقات بعد از این میافتد. ما درسینمای ایران مشکل کارگردان داریم تا مشکل فیلمنامه. اگر فیلمنامهای بداست نباید اصلا ساخته شود.چطور کارگردان آن موقع که شروع به ساختن فیلم میکند، نمیگوید فیلمنامه بد است اما بعد که فیلم نتیجه نمیگیرد،همین کارگردان بحث ضعف فیلمنامه را مطرح میکند. این نشان میدهد که برخی کارگردانها دانش تشخیص فیلمنامه خوب ازبد را ندارند.این کلیشهای است که برخی کارگردانها برای فرار جا انداختهاند. این را هم ازمنظر فیلمنامهنویس میگویم و هم ازنظر کارگردان.هم فیلمنامه خودم را ساختهام و هم فیلمنامه دیگران را. همچنین فیلمنامههایی را هم نوشتهام که کارگردانهای دیگر ساختهاند.