این زن وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرارگرفت،درباره ماجرای زندگیاش گفت: آقای قاضی، شوهرم مرد خودخواه و بیرحمی است. او فقط بهدلیل اینکه به مادرم کمک کردم و به او گوشت و مرغ دادم، به تمام خانوادهام توهین کرد. مادرم با خواهر کوچکم زندگی میکند. چند وقتی میشد که بهعلت بدهی، وضعیت مالیاش بد شده بود، تا جاییکه حتی نمیتوانست گوشت و مرغ برای خانهشان بخرد. من که وضعیت آنها را دیدم خیلی ناراحت شدم. دلم نمیآمد من درخانهام غذای خوب بخورم ولی آنها غذای درست و حسابی نخورند.برای همین از یخچالم کمی گوشت و مرغ برای آنها بردم. وقتی شوهرم به خانه آمد موضوع را به اوگفتم و ازاو خواستم برای خودمان دوباره گوشت و مرغ بخرد ولی شوهرم درکمال تعجب واکنشی نشان داد که شوکه شدم. او گفت هیچ خریدی برای این خانه نمیکند ومن باید گوشت و مرغهایمان را از مادرم پس بگیرم.این رفتارش برایم باورپذیر نبود. اومیگفت نباید بدون اجازه او دست به وسایل خانه میزدم و از گوشت و مرغهایمان به مادرم میدادم. شوهرم تا پیش ازاین نیز با خانواده من مشکل داشت ولی دیگر فکرش را هم نمیکردم تا این حد بیرحم باشدوحاضر شود آنها گرسنه بمانندولی هیچ کمکی نکند.وقتی این رفتارش را دیدم، تصمیم گرفتم برای همیشه از او جدا شوم.شوهرم مردزندگی نیست ونمیخواهم درکنار این مرد زورگو و سنگدل بمانم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مادرزنم در همه این سالها مرتب درزندگیمان دخالت کرد. بارها باعث دعوای من وهمسرم شد وبه من گفت بیعرضه.حالا چون بدهی بالا آورده ووضع مالیاش بد شده من باید گوشت و مرغ خانهاش را تامین کنم؛ آن هم بدون اطلاع من.همسرم حتی حاضرنشد به من اطلاع دهد.بدون اجازه من تمام مرغ و گوشتهایمان رابرای مادرش برد. اگر حرفی نمیزدم مادرزنم درآینده طلبکارمیشد واین کار به وظیفه ما تبدیل میشد.برای همین سعی کردم جلویش را بگیرم. نمیخواهم به مادرزنم که بارهازندگی مشترکم راتحت تاثیر قرارداد ومرا تحقیر کرد،کمک کنم. همسرم خودش میداند که رفتارمادرش در این سالها با من چطور بوده است.همسرم به جای اینکه به من حق بدهد،طرف مادرش راگرفت.اتفاقا من هم دیگرنمیخواهم درکنار این زن زندگی کنم.اوخانوادهاش رابه من ترجیح داد.برای همین دیگرمطمئن شدم که اوحامی من نخواهدبود.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در فرصت پیش آمده با یک مشاور خانواده مشورت کنند.
نظر مشاور
خطوط قرمز را مشخص کنید
سارا شقاقی، روانشناس در اینخصوص میگوید: به نظر من زن وشوهر باید بدانند زمانی که با یک فرد ازدواج میکنند،در حقیقت با خانواده او نیز وصلت کردهاند. بسیاری از زوجها ازاین موضوع گلایه دارند که چرا خانواده همسر آنها در زندگی مشترکشان دخالت میکند. دخالت خانواده همسر مسألهای رایج در زندگی زناشویی اکثر زوجهاست،چرا که مسائل زندگی مشترک ممکن است به پای خانوادههای طرفین بکشد ومعمولا دخالت خانوادهها مشکل را بغرنجتر میکند.یکی ازراهکارهای مقابله با دخالت خانواده همسر در زندگی مشترک این است که زن یا مرد مواضع خودرا برای خانواده همسرخود مشخص کنند.نسبت به حدو مرزها و خطوط قرمز خود شفافیت داشته باشند و درمورد آن با خانواده همسر خود صحبت کنند. این کار تا حد بسیاری از دخالت خانواده همسر جلوگیری میکند. همچنین باید به خودشان یادآور شوند که اولویتشان در همه شرایط، تعهدی است که به همسروخانواده اودادهاند. یادشان باشدکه نسبت به قولی که به همسرخود برای ادامه زندگی دادهاند وفادار باشند. این کارباعث میشود زمانی که بادخالت خانواده همسردرزندگی مشترک مواجه شوند،صبروتحمل بیشتری داشته باشند.یکی دیگراز راهکارهای جلوگیری از دخالت خانواده همسر این است که زمانی که زن ومرد با والدین خانواده همسرخود با مشکل مواجه شدند، از همسر خود بخواهند که از آنها حمایت کند. نباید این کاررانشانه ضعف بدانند؛زیرا این وظیفه همسرآنهاست که به اولویت زندگیمشترکشان اهمیت قائل شود. همچنین اگربا چالشی مواجه شدند، سعی کنند خانواده خود را درگیر مسائل زناشویی نکنند.