درسالهای پیش از کرونا هم شاید شاهد حضورایرانیان درشبکههای اجتماعی همچون تلگرام و واتسآپ به عنوان بیشترین تعداد مخاطب در مقایسه با کشورهای مشابه خودمان در قاره آسیا و اروپا بودهایم. اما مواجهه کشور با اپیدمی کرونا و بسترسازی آموزش برخط برای دانش آموزان و دانشجویان در بازه زمانی نزدیک به دو سال، تمام طبقات گروه جامعه رابا این بستردرگیر کرد. به گونه ای که حتی یک فردی با سطح اقتصادی پایین در جامعه، برای استفاده فرزندش ازفضای آنلاین مجبوربه دراختیار گذاشتن یک تلفن همراه برای او شد.
شاید در بازه ۲۴ ساعته از زمان برای دانش آموز، تنها حدود ۶ تا ۷ ساعت برای آموزش بود و ناخواسته این نوجوانان وارد یک فضای بسیار متنوعی میشدند که هم برایشان جذاب بود و هم قدرت تشنگی دانایی افراد از این طریق برطرف میشد. از طرفی مفاهیمی که شاید در چهارچوب آموزشها و روابط سنتی خانوادهها کمتر به آن میرسید را در این فضا شاهد بود. برخی از تجاربی که میبایست در دهه دوم زندگی خود تجربه کند در میانه راه و در دهه سوم زندگی اش با یک اطلاعاتی مبتنی بر واقعیتهای مجازی تجربه کرد. همین امر منجر به این شد آن مرجعیت و هدایتگری فکری جوانان و نوجوانان از فضای سنتی خانواده و ارتباط با همسالان و دوستان، همکاران و... خارج شود و به یک فضای متنوعی به نام فضای مجازی متصل شود. بلاشک وارد فضایی شدیم که افراد در سنین مختلف، بیشتر از گذشته زمان خود را در این فضا سپری میکنند و به آن گرایش بیشتری پیدا کردند.