به گزارش
جام جم آنلاین، در فاصلۀ بین پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی و برقراری آتش بس رسمی، ارتش عراق به کمک و همراهی منافقین تعرضات شدید و گستردهای به خاک جمهوری اسلامی انجام داد تا با دست یابی به مناطق حساسی همچون خرمشهر یا آبادان، از موضعی برتر وارد مذاکرات صلح شود. در آن هنگام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با روحیهای انقلابی وارد عمل شد و موفق گردید نیروهای متجاوز عراق را به عقب رانده و مانع از دست یابی دشمن به مناطق حساس و استراتژیک شود.
سازمان منافقین از خرداد سال ۱۳۶۵ که به طور کامل در عراق مستقر شد، حمایتهای متعدد و مختلفی از رژیم صدام دریافت میکرد. این حمایتها که تا سقوط صدام در اسفند ۸۱ ادامه داشت، ابعاد متنوعی داشت و دامنه اش از دریافت تسلیحات و مهمات در حجم گسترده و مکان پایگاهها تا حمایتهای مالی و اطلاعاتی مختلف را شامل میشد. نمایندههای سازمان نیز بطور مرتب با نمایندههای دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث در تعامل و رابطه بودند و دستورات مربوط به پشتیبانی سازمان، از راس سیستم اطلاعاتی و حتی ساختار اداری و نظامی کشور پیگیری میشد.
همین کمکها باعث شد تا منافقین در اواخر جنگ تحرکات نظامی خود را بواسطه همکاریهای گسترده اطلاعاتی و نظامی با رژیم بعثی بیشتر کنند. یکی از مهمترین اقدامات آنها اندکی پس از پذیرش آتش بس و قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران رخ داد. در آن مقطع براساس طرح هماهنگی که بین ارتش عراق و همچنین نیروهای منافقین ایجاد شد بنا بر این بود که نیروهای عراقی حملهای سنگین به مناطق جنوبی ایران داشته باشند تا رزمندگان را با خود مشغول و فکر آنها را از مراقبت از مرزهای غرب کشور منصرف کنند تا زمینه برای هجوم منافقین به منطقه غرب و ورود احتمالی آنها براحتی فراهم شود.
آنها براساس همین نقشه خیالی تصور میکردند که با این حمله مثلا برق آسا حتی امکان پیشروی آنها تا قلب تهران هم وجود دارد. مسعود رجوی سرکرده منافقین با تصور اینکه پذیرش قطعنامه حاکی از ضعف نیروهای رزمنده ایرانی است و دیگر آنها نمیتوانند مثل گذشته در برابر تجاوز نیروهای دشمن مقاومت و از خاک کشور دفاع کنند در تدارک برنامه ریزی برای حمله به ایران بود و به همین خاطر طی چند جلسه توجیهی با دیگر عوامل در صدد برآمد تا نیروهای منافق تحت امر خود را به چند گروه نظامی دسته بندی کند.
براساس یک برنامه ریزی متوهمانه و توام با محاسبات غلط از سوی رهبری سازمان طرح ریزی برای انجام عملیاتی موسوم به فروغ جاویدان در دستور کار منافقین قرار گرفت.
بر همین اساس آنها با بهره گیری از ۲۵ تیپ که مجموعا شامل ۵۰۰۰ هزار نیرو میشد در پی آن بودند تا در عرض ۳۳ ساعت با گذر از شهرهای سرپل ذهاب، اسلام آباد غرب، همدان و قزوین خود را به تهران برسانند.
از سویی دیگر جریان نفاق دل به اقدامات ایذایی نفوذهایی داشت که در داخل کشور مشغول تحرکاتی بودند. برخی از گزارشها حاکی از آن است که پیامهای رمز گذاری شده از سوی رادیو منافقین برای انتقال پیام به نفوذیها در داخل کشور داده میشد و به نظر میرسید که آنها هم آماده برای انجام برخی تحرکات ایذایی بعد از سقوط احتمالی کرمانشاه بودند، اما انجام عملیات مرصاد و سرکوب منافقین عملا آنها را در اجرای نقشه شان ناکام گذاشت.
نیروهای نظامی منافقین در زمانی اقدام به عملیات نظامی در منطقه غرب کشور کردند که کشور در فضای بهت ناشی از پذیرش قطعنامه بسر میبرد. البته پیش از این عراق در یک برنامه هماهنگ با منافقان و همزمان، به مرزهای جنوب و محور سرپل ذهاب حمله کرد و آتش سنگینی روی این مناطق وارد کرد. همچنین عراق تجهیزات بسیار پیشرفتهای ازجمله تانکهای جدید برزیلی، خمپاره انداز، خمپاره، کلاشینکف، حتی صدها و بلکه هزار دستگاه کامیون و ... در اختیار منافقان گذاشته بود.
طبق زمانبندی، نیروهای منافقین بایستی ساعت ۶ بعد از ظهر روز دوشنبه ۳ مرداد به کرند و ساعت ۸ شب به اسلام آباد و ۱۰ شب به کرمانشاه رسیده و در این شهر، دولت خویش را اعلام کنند.
مقارن ساعت ۱۴:۳۰ سوم مردادماه سال ۶۷ منافقین و ارتش عراق عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلی برد از جنوب گردنه پاطاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند و حدود ساعت ۱۸:۳۰ اولین تانکهای عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف شهر به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کرده و به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و هم چنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند.
در این مکان، تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند که به علت عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج و شهر به تصرف آنها در آمد، سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو نیروهای پیاده به طرف کرمانشاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد (۲۰ کیلومتری اسلام آباد) به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو، منافقین زمین گیر شدند.
این مساله البته ناشی از عوامل جغرافیایی بود و موقعیت این منطقه بگونهای بود که نفوذ نیروی رزمی در این منطقه با موانع بسیاری مواجه میشد. منافقین، اما بدون توجه به نکات قابل تامل نظامی و در حالی که به خاطر پذیرش قطعنامه غروری آنها را فرا گرفته بود وارد خاک ایران بودند و در خیال پردازانه گمان میکردند که مردم ایران جنایات آنها را فراموش کردند و با آغوش باز از آنها پذیرایی خواهند کرد.
منافقین گرچه بعد از ورود و طی مسیر با مقاومتهای پراکندهای روبرو شدند، اما یگان منسجمی در برابر آنها قرار نداشت. منافقین در روز چهار مرداد به گردنه حسن آباد و جاده چارزبر رسید. اولین نیروهای درگیر با منافقین، مجاهدین لشکر بدر بودند و از سویی دیگر رزمندگان تیپ ۱۲ قائم سمنان و تیپ انصارالحسن از همدان نیز منافقین را زمینگیر کردند. این مقاومت دلیرانه ستون فقرات نیروهای رزمی منافقین را شکست. تیپ ۱۲ قائم سمنان در ۱۰ کیلومتری جاده چارزبر اردوگاهی داشت و در همین تنگه برای برخورد با منافقین اقدام به احداث خاکریز کرد. رزمندگان مستقر در این منطقه نیروهای مجربی بود که برای مواجه با این تهاجم از آمادگی کامل برخوردار بودند و در روز چهارم جهنمی را برای منافقین درست کردند. تنگه چهارزبر به مثابه دشتی بود که در آن دو رشته کوه به هم میرسند و یک تنگه، عظیم را تشکیل میدهند. منافقین تمام تجهیزات خود را پشت تنگه به حالت آماده باش در آوردند تا به محض تصرف آن، با تمام قوا به سمت کرمانشاه بروند. در اینجا بود که شهید صیاد شیرازی از طریق هوانیروز وارد عمل شد. هوانیروز و نیروی هوایی، عقبه دشمن را بمباران کردند. آنها دیگر از پشت راهی نداشتند. از یک طرف هم مردم عادی و از طرف دیگر، سپاه و بسیج وارد عمل شدند و عملا منافقین را محاصره کردند.
نکته دیگر اینکه که در این رویارویی شرایط سختی برای نیروهای منافقین پدید آمد. واقعیت آن است که همه نیروهای منافقین جزو نیروهای تعلیم دیده نبودند و همه آنها با یک تفکر متوهمانهای که ناشی از اوهام سرکرده آنها بود وارد عملیات نظامی شدند و در بین آنها حتی زنان بی تجربهای دیده میشدند که حتی توان حمل اسلحه را نداشتند.
در نهایت در عملیاتی که به اسم مرصاد شهرت یافت و با رمز یا علی شروع شد حدود ۲۰۰۰ هزار تن از نیروهای منافق کشته و حدود ۱۰۰۰ نفر آنها زخمی شدند. دشمن در این روز تلفات سنگینی داد و جنازههای فراوانی بود که در آتش میسوخت.