ماجرای مرتضی سرهنگی که این روزها در بستر بیماری است و همه ما دعاگوی او تا زودتر لباس شفا بپوشد، از یکی از روزهای داغ تیر سال ۱۳۶۷ شروع شد، زمانی که هنوز خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بود. همکاری به نام هدایتا... بهبودی داشت که از همان روز اول با هم دوست و همسخن بودند. اتفاقا ما برای تهیه این گزارش به او هم زنگ زدیم و او که دوست قدیمیاش این روزها در بیمارستان است، حوصله گفتوگو نداشت و گفت در این حال و هوا بهتر است همه دعا کنیم که آقای سرهنگی حالش خوب شود و بعد مفصل دربارهاش حرف میزنیم. سرهنگی و بهبودی جوان که خودشان سالها رزمنده بودند و خاطرات شیرین و تلخ زیادی از جنگ داشتند، در روزنامه درباره جنگ مینوشتند. آنها میدانستند حجم خاطرات از آن روزها آنقدر زیاد و ارزشمند است که نمیتوان در صفحات محدود روزنامه همه آنها را گرد آورد. در آن زمان تصمیم گرفتند برای ثبت و انتشار خاطرات دفاع مقدس، کاری جدی و متمرکز انجام دهند و برای این کار جایی بهتر از حوزه هنری پیدا نکردند. آن روزها حوزه هنری در حال پوستاندازی بود. اختلافات در این مرکز به جایی رسیده بود که برخی از مشهورترین نویسندگان، شاعران و هنرمندان همکار این مرکز فرهنگی به حالت قهر از آن بیرون آمده بودند. سرهنگی و بهبودی به دیدار رئیس وقت حوزه هنری رفتند و به او پیشنهاد دادند که مرکزی برای جمعآوری و انتشار خاطرات جنگ ایجاد شود. پیشنهاد آنها مورد پذیرش قرار گرفت. آنهایی که در آن سالها به حوزه هنری رفتهاند به خاطر دارند که در حیاط بزرگ این مرکز فرهنگی گروههای مختلفی از هنرمندان جمع میشدند و به فعالیت میپرداختند. در گوشهای از این حیاط کانکسی موقت ایجاد شده بود این دو جوان پرشور گامهای نخست را برای کار بزرگی برداشتند که آثارش سالهای بعد مشخص شد. «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» حوزه به این شکل ایجاد شد و کمکم کار برای شناسایی استعدادها، آموزش نویسندگان و تدوین خاطرات آغاز شد.
تغییر نگاه به ادبیات دفاعمقدس
پیش از آن تصوری که از تاریخنگاری جنگ بود،رنگ وبویی کاملا نظامی داشت، البته که بخش مهمی ازجنگ، عملیات نظامی است و باید به این بخش از تاریخ جنگ هم پرداخت و درباره پیروزیها،شکستها و عده وعُده نیروهای عملکننده نوشت، اما این تنها بخشی از جنگ است. نگاه سرهنگی به جنگ در این خلاصه نمیشد. عامل موفقیت او و دوستانش در دفتر ادبیات و هنر مقاومت، این بود که آنها جنگ را از نگاهی انسانی مینگریستند. در اینباره در ادامه مطلب بیشتر خواهیم نوشت اما به یاد داشته باشیم که جا انداختن این نگاه در آن زمان در ادبیات دفاعمقدس کار سادهای نبود. دیدگاهی وجود داشت که برآمده از فضای جنگ بود و اعتقاد داشت نباید رویه دیگری جز پیروزی از جنگ را نشان داد.گفتن ازخسارات انسانی، مرگ، کشتار و تلخیهای جنگ در چنین فضایی یک تابو بود. سرهنگی این نگاه را باحوصله و بدون سروصدا و جنجال عوض کرد. او برای این کار به دو ویژگی مهمی که در وجودش نهفته بود، تکیه کرد. یکی شم ژورنالیستی خوبی که داشت و دیگری عشق و ذوقی که به ادبیات داشت. اولی باعث میشد که او بهخوبی سوژههایی را از میان هزارانهزار سوژه شکار کند که دارای جذابیت و ارزش بود. روزنامهنگاری که ارزشهای خبری را درونی کرده باشد، میتواند سوژههای جذاب و خواندنی را از میان هزاران هزار سوژه شکار کند و سرهنگی در این کار، خبره بود. از طرف دیگر او جادوی ادبیات را میشناخت و خود، با ادبیات جهان بهخوبی آشنایی داشت و برای همین بود که میدانست تا زمانی که ادبیات جنگ با لطافت ادبیات آمیخته نشود، امکان پایداری و ماندگاری ندارد. به همین دلیل همه هموغم او این بود که نویسندگانی تربیت کند که قلمشان استوار باشد، درام را بشناسند و بتوانند از دل داستانهای تلخ جنگ، شیرینی زندگی و لذت خواندن یک متن جذاب و سرپا را بیرون بکشند.دلیل کامیابی دفتر ادبیات و هنرمقاومت تا حدی که بارهامورد تأیید وتحسین رهبر انقلاب قرار گرفت، همین بود، چراکه رهبر انقلاب هم بهعنوان یک خواننده حرفهای و دقیق ادبیات ایران و جهان بهتر از هرکسی میدانستند که برای نگهداری از گنجینه ادبیات پایداری، راهی جز تبدیلآن به متون استوار و جذاب ادبی نیست.
عیار ادبیات امروز
سرهنگی در ادبیات دفاعمقدس نقش مؤسس و پیشگام دارد. احمدرضا درویش، کارگردان سینما پیشتر در گفتوگو با جامجم بیانکرد: آقای سرهنگی سال۱۳۳۲ یعنی سال کودتا بهدنیا آمده و گویی زندگیاش از آغاز با بحران عجین بوده است. همانطور که ما در پی کشف راز و رمز و معارف گذشتگان و بهدنبال منابع مکتوب هستیم؛ آیندگان هم برای درک امروز ما منابعی را میجویند که حاصل کار آقای سرهنگی خواهد بود. از نویسندگان تا فیلمسازان همه درآینده به این منابع نیازخواهندداشت. دفاعمقدس در بخشها و لایههای مختلف اجتماع ما نفوذ کرده و بهنوعی ملک مشاع ما ایرانیهاست. از این نظر آقای سرهنگی مشغول موزهداری است. اینها ذخایر بزرگی است که ایشان در حال حفاظت از آن است. برای من مرتضی سرهنگی مانند دهخداست. برای امثال بنده هم که افتخار داریم ریشه در آن دوران داشته باشیم، وقتی از ادبیات جنگ سخن میگوییم، لازم است تا روایت خود را با فرهنگنامه مرتضی سرهنگی مطابقت دهیم و اصلاح کنیم. او عیار ادبیات امروز و ذخیره بزرگ ادبیات جنگ است.
قیمت جنگ را بفهمیم
نقش سرهنگی هم بهعنوان یک نویسنده که کتابهای مهم و مؤثری مانند «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» ( برگزیده کتاب سال دفاعمقدس)، «پابهپای باران»، «روشنای خاطرهها»، «نامزد گلولهها»، «خرمشهر کو جهانآرا»، «اسم من پلاک است»، «روزهای خرمشهر»، «اسم من چفیه است»، «همهچیز درباره جنگ»، «سفر به مدار مهتاب»، «خرمشهر خانه رو به آفتاب» و «باغ انگور، باغ سیب، باغ آیینه» و...در ادبیات دفاعمقدس مهم است و هم به عنوان کسی که گروه زیادی از نویسندگان و تدوینگران ادبیات دفاعمقدس را آموزش داده و نسلی خوشقلم و موفق را تربیت کرده است. به عبارت دیگر اهمیت سرهنگی تنها بهعنوان یک مؤسس خلاصه نشده است. او دفتر ادبیات مقاومت را تأسیس و تعداد زیادی از کتابهای خواندنی و مهم را منتشر کرده اما به کادرسازی برای ادامهداشتن این جریان موفق و ارزنده هم توجه داشته است.یکی از کلیدواژههایی که مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت در طول سالهای اخیر بارها به کار برده «قیمت جنگ» است. به این عبارتهای سرهنگی دقت کنید: اگر درباره جنگ ننویسیم قیمت جنگ را هم نمیفهمیم و متوجه نخواهیم شد چه خونهایی برای این سرزمین خرج شده است. به همین دلیل لازمه درک آن روزها و رشادتهای صورتگرفته، درج و انتشار این خاطرات است. برای دانستن ارزش و قیمت این جنگ، باید اولا بتوانیم مجموعه بزرگی از خاطرات اقشار مختلف را به دست آوریم و ثانیا آنها را در فرمی مطلوب و خواندنی به مردم عرضه کنیم. برای اینکه به هدف اول دستیابیم، سرهنگی سالها یکتنه جنگیده است. او از همان نخست سعی کرده است مقاومت در برابر خاطرهگویی از جنگ را بشکند. بسیاری از کسانی که در جنگ نقش داشتهاند، بهخاطر روحیه فداکارانه و فروتنانه خود سالها از نقششان در جنگ چیزی نگفتند. سرهنگی سالها در برابر این فروتنی ایستاد و با آن مبارزه کرد و بارها گفت: سربازی که خاطرات جنگش را ننویسد جنگ را ناقص رها کرده است، چراکه این خاطرات باید ثبت و ضبط شود و به گوش مردم هم برسد. البته تا زمانی که رهبر انقلاب شخصا در این زمینه ورود نکردند و از لزوم بازگویی خاطرات دوران جنگ تحمیلی سخن نگفتند، جریان جدی بازگویی خاطره در ادبیات شفاهی دفاعمقدس روینداد و امروز خوشبختانه مجموعه یا بهتر بگوییم گنجینهای از خاطرات جنگ تحمیلی از زبان افراد عادی و رزمندگان بینامونشان تا عالیترین سرداران و امیران سپاه و ارتش و گروههای مختلف از امدادگران، پزشکان، نیروهای خدماتی، تبلیغاتی و... در قالب کتابهای خاطرات منتشر شده است.
جادوی ادبیات و ارزش خاطرات جنگ
اما همه هدف سرهنگی و دوستانش این نبوده است که خاطرات را جمعآوری و تدوین کنند، چون تا زمانی که این خاطرات در قالبی خواندنی به مردم عرضه نشود، سودی ندارد.اوکه درطول فعالیت فرهنگی و ادبی خود همواره معتقد بوده کتابهای ادبیات پایداری کمک میکند جهان جنگ را بهتر بشناسد، به تجربههای جهانی هم در این زمینه اشاره کرده، ازجمله اینکه در آلمان دو سال بعد از جنگ جهانی دوم گروهی با عنوان گروه ۴۷در قالب اتحادیه نویسندگان جنگ درراستای ثبت خاطرات اقدام کردند. «عقاید یک دلقک» نوشته هاینریش بل و«طبل حلبی»نوشته گونتر گراس ازنوشتههای این گروه است که جایزه نوبل دریافت کردند. ارتش بوسنی و هرزگوین هم برای حفظ دستاوردهای جنگ، گروهی متشکل از نویسندگان را تأسیس کرد. کتاب «۱۰۱خاطره جنگی» نوشته راسم دلیچ از کتابهای نوشتهشده برای حفظ دستاوردهای جنگ بوسنی و هرزگوین است. تعبیر خود او از ادبیات جنگ اینگونه لطیف و جذاب است: زمانی که سربازی خاطرات جنگ خود را در۲۰سالگی مینویسد تا ابد۲۰ساله میماند. اما نکته مهمتر از نوشتن خاطرات، این است که به ادبیات تبدیل شود چراکه به قول خود سرهنگی، ادبیات جنگ و دفاع انسانی است و تمام دنیا آن را میخوانند و همین باعث عبور آن از مرزها میشود. به قول سرهنگی، ما بایدجنس خوب به دست مردم برسانیم که این تاریخ مصرف ندارد و یکی از کارهای خوبی که میتوان انجام داد رمان است که نزدیکترین گونه ادبی به زندگی است. اگر ما رمان را بالا ببریم از خاطرهگویی که بسیار مهم و خوب است به سمت اثرگذاری برویم بسیار خوب است. سرهنگی در گفتههایش درباره ادبیات دفاع مقدس، بارها تأکید کرده است که ادبیات آنقدر باید شیرین باشد که مخاطب با خواندنش افتخار کند. یکی از تأکیدات همیشگی سرهنگی برای رسیدن به این فرم ادبی، خودداری از مبالغه است. او در این زمینه گفته است: مبالغه مخاطب را قانع نمیکند و ما شکست میخوریم. برای شکست خوردن به این میدان نیامدهایم و آمدهایم موفق شویم و اصلا حرفهای قلمبه سلمبه در کتاب نزدهایم. ما آدمهایی فوقالعاده نیستیم ما مانند مردمی هستیم که در کوچه و خیابان راه میروند و ما برای آنها مینویسیم و باید به همین سادگی بنویسیم. از طرف دیگر مبالغه در نشان دادن چهرهای بیش از حد لطیف از جنگ هم به قول خود سرهنگی «به شکل یک پیکنیک» دروغ گفتن به مخاطب است. یکی دیگر از توجهاتی که سرهنگی داشته است، این بوده که ادبیات جنگ، ادبیات عبوسی نباشد بلکه جلوههای مختلف زندگی از جمله خنده و شوخی و لطافت هم در آن وجود داشته باشد.
سرهنگی از نگاه رهبری معظم
رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها درخصوص فعالیت ادبی و مؤثر مرتضی سرهنگی سخن گفتهاند؛ ازجمله در جلسهای گفتهاند: اگر بنده شاعر بودم، یقینا در مدح شماها، در مدح آقای سرهنگی، در مدح آقای بهبودی، در مدح آقای قدمی، در مدح همین خاطرهسازان و خاطرهانگیزان قصیده میساختم؛ حقیقتا جا دارد؛ چون کار بسیار بزرگ و بااهمیتی است... .اخیرا از آقای بهبودی و آقای سرهنگی مصاحبهای میخواندم که واقعا هم همینطور است. این آقایان معتقدند قضایای دوره دفاعمقدس را بایستی مستند، تبیین و مستدل کرد تا براساس اینها آثار هنری بهوجود بیاید که کاملا درست است.اعتقاد من این است که ما هرچه برای دوره دفاعمقدس سرمایهگذاری و کار کنیم، زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره، خیلی گسترده، وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفاده خوب و درخوری نشده؛ البته کتابهای خوبی نوشته شده است، لیکن این رشته باید استمرار پیدا کند. ایشان همچنین امسال در بازدید از سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در گفتوگو با مرتضی سرهنگی، نویسنده ادبیات پایداری گفتند: کارهایی را که برکات فعالیت شماست، بهتدریج میبینیم. در واقع منشأ خاطراتی که چاپ میشود شما هستید.