این همافزایی و همصدایی به طریق اولی در میان سران سه قوه تجلی پیدا کرده است. هر سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه متوجه هستند که اصل لازم و ابتدایی برای افزایش کارایی، وفاق ملی است و نمیتوان بدون این اصل، کاری از پیش برد. با این وجود برخی نیروها چندان وقعی برای یکصدایی قائل نیستند و نان و نامشان در گرو دوقطبیسازیهای بیحاصل و پرهزینه است. مدتی است که برخی دلسوزان کشور با انتقاد از رویههای وحدتشکن در داخل، خواستار همصدایی هرچه بیشتر برای حل مشکلات مردم هستند. این انتقادها عمدتا در مواجهه با نیروهایی مطرح شدهاند که نسبت مسالمتآمیزی با راهبرد وفاق ملی ندارند و امر سیاسی را منوط به غیریتسازیهای خصمآلود میدانند. انتقاد از دوقطبیسازی و تلاش برای کمک به دولت، موجی از مباحثات نظری را در فضای مجازی میان کاربران به وجود آورد که اساسا چرا دوقطبیسازی مضر است و چرا باید تا حد امکان بر وفاق تاکید کرد.پرهیز از دوقطبیسازی سیاسی چند پیامد مثبت دارد؛ اول اینکه وقتی نیروهای سیاسی سطح منازعات و مباحثات خود را از چهارچوبهای سنتی سابق که عمدتا ناظر بر منافع جناحی است به چهارچوبهای جدید ناظر بر افزایش کارآمدی ارتقا دهند، این امر بهتدریج موجب افزایش قدرت حکومت برای حل مسائل و مشکلات مردم میشود. دوقطبیسازی، توان حکومت برای خدمترسانی را دچار استهلاک و اختلال میکند و تأثیر نامطلوبی روی سطح مقبولیت عمومی نهادها و سازمانها بهجای میگذارد. دوقطبیسازی، ثبات سیاسی را از نهادها میگیرد و اجازه نمیدهد که روندهای سیاستی در بستری از عقلانیت، تثبیت شده و سطح زندگی عامه مردم را ارتقا بخشد. اساسا وقتی فضای سیاسی یک کشور به سمت دوقطبیگری پیش برود، سیاستگذاری معطوف به افزایش کارآمدی، سلب موضوع شده و زندگی مردم به بنبست میرسد.
چه کسانی دنبال دوقطبیسازی هستند؟
اما جدای از آثار خسارتبار دوقطبیسازی، باید این پرسش را مطرح کرد که اساسا چه نیروهایی و با چه مختصات ذهنی دست به غیریتسازی میزنند و اجازه نمیدهند که چرخدندههای کارآمدی، به نفع مردم حرکت داشته باشد. مهمترین مشخصه نیروهای متمایل به دوقطبیگری، اولویت قرار دادن منافع باندی و زایل کردن منافع ملی است. در ذهن این نیروها اساسا جایی برای خیر عمومی وجود ندارد و عمده تمرکز ایشان معطوف به تامین حوائج ضدملی است. لازم است تصریح شود که حیات و ممات نیروهای دوقطبیساز در تولید و بازتولید فضای ستیزهجویی و آشتیناپذیری است و چنانچه فضا اندکی به سمت ثبات حرکت کند، هستی این گروه در مخاطره قرار میگیرد و امکان عرض اندام از آنها سلب میشود. به بیان بهتر، امر سیاسی در ذهنیت ایشان وابسته به تقابلجویی است و هر جا امکانی برای غیریتسازی فراهم شود، سیاست جاری میشود؛ در غیر این صورت کمیت سیاستورزی ایشان در گل میماند و دچار بحران وجودی میشوند.
وفاق برای همه ارکان
نکته دیگری که ذکر آن ضرورت دارد، این است که تاکید بر وفاق ملی، با اینکه شعار بیرون تراویده از زبان رئیسجمهور است، لیکن اولا تمایل به مرافقت به جای مفارقت، ریشه در مبانی دینی ما دارد و بهطور متمادی در سالهای پس از انقلاب اسلامی، مورد تاکید امام خمینی(ره) و خلف بر حق ایشان حضرت آیتا... خامنهای بوده است و ثانیا، وفاق ملی صرفا شعار معطوف به قوه اجرایی نیست و همه قوا و نهادهای حکومتی و حاکمیتی را در برمیگیرد چراکه همه ارکان نظام برای افزایش کارآمدی خود، در قدم اول به وحدت کلمه نیاز مبرم و اساسی دارند. در پایان این وجیزه لازم به ذکر است که نکوهش دوقطبیسازی، اصلا به معنی اعتقاد به استحاله همه ارکان نظام در نظرات همدیگر و نابودی اصل اختلافنظر و تضارب آرا نیست. حضرت آیتا... خامنهای فروردین سال۱۴۰۰ در سخنرانی نوروزی باتاکید بر وحدت ملی درعین اختلافها، فرمودند:«البته سلیقهها مختلف است؛ اختلاف سلیقه هست، اختلاف بینش سیاسی هست،اختلاف قومیتها هست، اختلاف مذاهب هست؛ اینها هیچ اشکالی ندارد؛ هم قبلا بوده، هم حالا هست، هم بعدها خواهد بود؛ اینها اشکالی ندارد، لکن اینها باید وحدت ملی را به هم نزند؛ یعنی آحاد ملت را در مقابل هم قرار ندهد، کشور را دوقطبی نکند.» بدون شک پیشبرد هر چه بهتر امور کشور، در عین حال که وفاق را میطلبد مستلزم تضارب آرا هم هست چون اساسا در اختلاف سلیقه و نظر، راهحلهای بهتر و کمهزینهتر امکان نضج و رشد مییابند و موجب افزایش کارآمدی سیستم برای حل مسائل مردم میشوند. اما با دوقطبیسازی کاذب، ستیز فرصت میدانداری مییابد و در این شرایط ضدعقلانی، کارآمدی به امر ویترینی و حاشیهای مبدل میشود.