اگرچه مقایسه دلاری پیرامون سهم فرهنگ از بودجه به تایید گفتههای او میانجامد اما بررسی سهم درصدی فرهنگ در بودجه کشور طی سالهای گذشته و در منابع رسمی دادههای دیگری را پیش روی ما میگذارد، هرچند بدون شک در کمبودن سهم فرهنگ در بودجه کشور هیچ شبههای وجود ندارد. اساسا در نظام بودجهریزی کشور، فرهنگ یکی از ارکان ثابت آن بوده اما ترکیب آن به مرور زمان و با توجه به تجربیات بهدستآمده دچار تحولاتی شده است.نسبت بودجه فرهنگی به بودجه عمومی کشور دراین۴۰سال تفاوت چشمگیری را نشان نمیدهد. نسبت بودجه فرهنگی در این سالها از سطح مشخصی فراتر نرفته و همواره میان یک تا چهار درصد در نوسان بوده است. کمترین آن ۱.۲۶درصد درسال۱۳۶۰وبیشترین آن ۳.۶درصد درسال۱۳۹۱بود. بودجه فرهنگی درحالیکه در سال ۱۳۷۲ بیشترین رشد را داشته اما نتوانسته سهم خود را بیش از ۲.۷درصد بالا ببرد.در مقابل، وقتی شاهد کاهش بودجه فرهنگی هستیم، سهم بودجه فرهنگی هم از بودجه عمومی کشور کاهش مییابد.چنانکه درسال۱۳۹۲وقتی بودجه عمومی افزایش داشت و بودجه فرهنگی کاهش یافت، سهم بودجه فرهنگی نتوانست بیشتر از۲.۱درصد باشد.درسنوات دیگرهم که رشد بودجه عمومی راشاهدیم، سهم بودجه فرهنگی تفاوت چندانی را نشان نمیدهد. درسال۱۳۸۱رشدقابل توجهی رادربودجه عمومی کشور میبینیم، اما سهم بودجه فرهنگی تنها ۲.۲درصد است. این بیارتباطی میان رشد بودجه عمومی کشور و سهم بودجه فرهنگی درشکل دیگری هم صادق است. درسال۱۳۹۱در حالی که بودجه عمومی کشور دارای رشدی منفی است، سهم بودجه فرهنگی در بالاترین سطح خود طی این۴۰سال قرار دارد. درمجموع میتوان گفت ارتباط قطعی میان افزایش یا کاهش بودجه فرهنگی و عمومی کشور با افزایش یا کاهش سهم بودجه فرهنگی از بودجه عمومی کشور وجود نداشته است. صحت این مدعارامیتوان بابررسی روابط میان آنها بهصورت دقیقتر بیان کرد. در ۵۳.۸درصد از تغییرات مربوط به بودجه فرهنگی، تاثیر مثبتی بر سهم آن از بودجه عمومی کشور نداشته است.همچنین در۶۹.۲درصد از تغییرات مربوط به بودجه عمومی کشور، تاثیر مثبتی بر سهم بودجه فرهنگی نداشته است.