«کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاستهای ایران، ازبینبردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است، این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمیآید، بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی بشود. اگر ما بتوانیم تحریمهای شدیدی علیه رژیم اسلامی اعمال کنیم، طبیعتا سیاست فرسودهسازی این رژیم از لحاظ عقیدتی برای ما جذابیت خاصی پیدا میکند ... اگر نظام ولایت فقیه در ایران از هم بپاشد، آنگاه میتوان گفت جمهوری اسلامی تغییر ماهیت داده است...».
صفآرایی در برابر اصل ولایت فقیه
در دوران پس از خرداد ۷۶ و در اوج عصر بهاصطلاح اصلاحطلبی، تلاش فراوانی برای خدشهدار کردن و زیر سؤال بردن اصل ولایت فقیه صورت گرفت که بعضا این تلاشهای مذبوحانه ازطریق تحریف تاریخ و از سوی افرادی صورت میگرفت که بارها در فراز و نشیبهای انقلاب حداقل، عدمهمراهی خود را با انقلاب اثبات کرده بودند. مثلا عزتا... سحابی و دوستان لیبرالش در نهضت آزادی با شعار ملی ــ مذهبی، که درزمان تفرقهافکنی و مخالفخوانیهای ابوالحسن بنیصدر درمقابل حضرت امامخمینی (ره) و کارشکنیهای او علیه انقلاب تا هنگام فرار خفتبارش از ایران در همهحال همراهش بودند (مانند حضور در مراسم ضدانقلابی ۱۴ اسفند ۵۹)، با همراهیکردن جبهه بهاصطلاح ملی در مخالفت با لایحه قصاص، دل امام را به درد آوردند، در دوران دفاع مقدس نیز کوچکترین همراهی با ملت ایران علیه دشمن بعثی و اربابان امپریالیستش نداشتند، دشمنی که هزاران کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرده بود. آنها که همواره دم از سازش با صدام میزدند، در شماره ۱۵ نشریه خود یعنی «ایران فردا» در سال ۱۳۷۴ با کنایه از کنارگذاشتن سنتهای دینی و مذهبی در حکومت، مدعی شدند که امام خمینی از نبود اصل ولایت فقیه در پیشنویس قانون اساسی هیچ گله و اعتراضی نداشته، در حالی که برهمگان روشن است که حکومت ولایتفقیه تفکری بود که امام در سالهای اقامت در نجف اشرف بهصورت درس ارائه دادند و پیش از پیروزی انقلاب، مجموعه درسهای ایشان در مورد ولایت فقیه، بارها بهصورت جزوه و کتاب، از طرق مخفی و پنهانی چاپونشر یافت و به دست دوستداران و هواداران و مقلدان ایشان رسید. این ادعاهای پوچ تا آنجا پیش رفت که وجود اصل ولایتفقیه در قانون اساسی را انحراف پس از انقلاب اسلامی خواندند و آن را نتیجه نفوذ امثال شهید سیدحسن آیت و حزب زحمتکشان دانستند!
نشانیهای غلط اپوزیسیون
عزتا... سحابی در سرمقاله نشریه ایرانفردا به تاریخ بهمن و اسفند۱۳۷۷دراینباره نوشت: «.. چرا در جلسه معارفه در حضور امام در قم با نمایندگان منتخب خبرگان، ذکری و نامی از ولایتفقیه مطرح نشد؟ و تنها آن گروه خاص و آن اشخاص خاص بودند که برای روحانیت، اسلام و انقلاب به فکر کسب امتیازاتی همچون ولایت فقیه افتادند...»
این درحالی است که از سرسختترین مدافعان اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان بررسی نهایی قانون اساسی، شهید مظلوم آیتا... دکتر بهشتی بود. خود شهید دکتر بهشتی در جلسه طرح اصل ولایتفقیه در مجلس خبرگان بررسی نهایی قانون اساسی در دفاع از اصل ولایتفقیه میگوید: «.. در زمان غیبت حضرت، ولی عصر (عجلا... تعالی فرجهالشریف) در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت یعنی مرکز ثقل حکومت و رهبری برعهده فقیه عادل، فقیهی که اعمالش، اخلاقش، رفتارش، در همه شئون با عدل اسلامی هماهنگ باشد، باتقوا، خداترس، همیشه بیدار، آگاه به زمان، شجاع، مدیر، اهل اداره کردن باشد، چون فردی است که میخواهد رهبر باشد و مدبر یعنی دورنگر، تدبیر داشته باشد، دورنگری داشته باشد، آیندهنگری داشته باشد. ما گفتیم مرکز ثقل حکومت جامعه و رهبری جامعه یک چنین فردی است...»
و حضرت امام خمینی (ره) در آستانه نخستین انتخابات ریاستجمهوری، خصوصیات فرد اصلح برای رئیسجمهور را اینگونه ذکر کردند: «.. اصلح شخصی است که تعهد به اسلام دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صدودهم آن را که ظاهرا راجع به ولایتفقیه است، معتقد است و وفادار است نسبت به او، یک همچو شخصی را انتخاب کنید و گروههای مختلف مردم را هم وادار کنید که یک همچو شخصی را انتخاب کنند...».
انکار اصل مهم قانون اساسی.
اما نشریات به اصطلاح اصلاحطلب در سالهای پس از ۱۳۷۶، اساس فعالیتهای خود را بر انکار و خدشهدار کردن همین اصل مهم قانون اساسی که امام خمینی (ره) پشتیبانی از آن را باعث در امان ماندن مملکت از آسیبهای مختلف میدانستند، متمرکز کردند. هفتهنامه آبان در ۳۱ مرداد ۱۳۷۷، ولایت فقیه را مخالف قانون اساسی و فقه دانسته! و نوشت: «.. مشروعیت رهبری رای مردم است و ارتباط به عالم بالا ندارد. ولایت نوعی قرارداد میان مردم و رهبری است، نه یک هدیه از سوی امامان معصوم (ع). بحث کشف توسط خبرگان... خلاف قانون اساسی است و اساس فقهی ندارد!»
اینچنین و براساس همین فعالیتهای بهاصطلاح اصلاحطلبی بود که هنری پرکت، مسئول سابق امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا گفت: «.. اگر تجدیدنظرطلبان (اصلاحطلبان) بتوانند از حریم روحانیت عبور و از آن طریق ولایتفقیه را بر کشتی تردید سوار کنند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته خواهد شد...»
و بهدنبال این اظهارنظر است که عبدالکریم سروش بهعنوان یکی از تئوریسینهای به اصطلاح اصلاحطلبی در شماره ۴۹ ماهنامه کیان (مهر و آبان ۱۳۷۸) نوشت: «.. کار تمدن اسلامی به سامان نمیرسد، مگر اینکه عقلانیت مستقل، غیرنقلی و غیرولایی در این تمدن تزریق شود. فقط با یک نوع عقلانیت مستقل از دین است که میتوانیم ضعفهای این تمدن را چاره کنیم...» و حشمتا... طبرزدی (از عناصر نفوذی جریان اصلاحات که بعدا به خارج کشور گریخت) در ۷ اردیبهشت ۱۳۷۹ در روزنامه عصر آزادگان نوشت: «.. قراردادن اعتقاد به ولایت فقیه در کنار اعتقاد به اسلام، شرک محسوب میشود.» و حسن یوسفی اشکوری، از عناصر وابسته به نهضت آزادی و جریان ملی مذهبی که اخیرا به خدمت گروهک منافقین نیز درآمد، در آن زمان که از عناصر جریان موسوم به اصلاحات به شمار میآمد، گامی پیشتر نهاد و باصراحت ولایت فقیه را هدف قرار داد و در هفتهنامه آبان به تاریخ ۲۱ آذرماه ۱۳۷۷ نوشت: «.. فقیه، چون معصوم نیست، هرگز وجوب تبعیت ندارد. مبانی وجوب اطاعت از فقیه کدام است؟...»
اعتقاد مردم ایران؛ مانع اصلی دشمنان
درمقابل این هجمه عظیم تبلیغاتی داخلی و خارجی به اصل ولایت فقیه و دراصل زیر لوای آن به مقام معظم رهبری، فقط عده معدودی بودند که از این اصل و آن مقام دفاع میکردند و در آن غوغای مطبوعات زنجیرهای و عناصر بهاصطلاح اصلاحطلب که خود را ظاهرا در خط امام میدانستند، ولی در مخالفت با ولایتفقیه درواقع با گروهکهای بهاصطلاح ملیگرا و لیبرال و همچنین طیفهای مختلف ضدانقلاب براساس امریهها و دستورات کانونهای استعماری، همصدا و همراه شده بودند، برخی از روحانیون شجاع، به روشنگری درباره این اصل محوری قانون اساسی پرداختند، ازجمله آیتا... محمدتقی مصباح یزدی که در یک سخنرانی گفت: «برخی با مغالطه و سوءتفاهم میگویند: معنای ولایتفقیه این است که او هرچه میخواهد، دستور میدهد و دیگران مجبور به اطاعت هستند و بعد نتیجهگیری میکنند که این دیکتاتوری است. معنای ولایتفقیه دیکتاتوری نیست، بلکه رعایت عالیترین مصالح جامعه است. وقتی خداوند به، ولی فقیه حق میدهد که او امر ولایی صادر کند و وظیفه مردم، اطاعت است، معنایش این نیست که فقیه بتواند برای منافع شخصی یا گروهی یا حزبی دستوری صادر کند. آنجایی که، ولی فقیه طبق احکام خدا و مصالح انسان در چهارچوب ارزشهای الهی امر و نهی میکند، اطاعتش واجب است، در غیر این صورت نهتنها اطاعتش واجب نیست بلکه معصیت نیز هست. در هیچکدام از این نظامها، حاکم به محض کوچکترین تخلفی از ادامه حکومت ساقط نمیشود، اما در نظام ولایتفقیه، ولیفقیه حتی اگر یک گناه شخصی نیز مرتکب شود، شرط تقوا را و بهتبع آن شرط ولایت را از دست میدهد.»
از همین روست که استنلی روم، معاون رئیس سازمان امنیت ملی آمریکا میگوید: «.. آنچه تاکنون همه تحریکات ما را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران با ناکامی مواجه ساخته است، اعتقاد مردم ایران به ولایتفقیه است؛ چراکه ولایتفقیه برای ما و گنجینههای اطلاعاتی ما یک واژه بیتعریف است، به طوری که ما به هیچوجه نمیتوانیم محل حضور و ظهور و حتی میزان برد احکام، ولی فقیه را پیشبینی کنیم...»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد