در تبیین فرمایشات رهبر حکیم انقلاب اسلامی، سه نکته اساسی وجود دارد که نباید از آنها غفلت ورزید:
نخست اینکه استفاده معظمله از فعل ماضی (شکست خورد) در تشریح شرایط رژیمصهیونیستی، بیانگر تحقق شکست سنگینی است که صهیونیستها در مواجهه با جبهه مقاومت متحمل شدهاند، فارغ از اینکه نتیجه جنگ در میدان چه باشد. ابعاد شکست رژیم، صرفا میدانی و نظامی نبوده و نباید آن را محصور در عدم تحقق اهدافی مانند اشغال نوار غزه، نابودی حماس و آزادی اسرای صهیونیست تلقی کرد. شکست اصلی متوجه آشکار شدن چهره پلیدی بود که سالها با استفاده از ابزار رسانه و... خود را پشت نقاب «مظلومیت» پنهان میکرد. آثار و تبعات این جنگ صرفا در ابعاد نظامی، لجستیکی و میدانی تبلور پیدا نمیکند. ما امروز ازشکست ترکیبی رژیم اشغالگرقدس وحامیان غربی آن سخن میگوییم که فرامتن نبرد را دربرمیگیرد. این دربرگیرندگی و جامعنگری، پیششرط شناخت و تحلیل تحولات دوران پساجنگ غزه خواهد بود. تلاش نخنمای سیاستمداران و رسانههای غربی مبنی بر تقلیل جنگ غزه به یک آوردگاه میدانی محض، نشأتگرفته از همین شکست ترکیبی دشمن است.
نکته دوم، مربوط به شکست بزرگتری است که دشمن در این عرصه متحمل شده و آن، نابودی منظومه تمدنی ادعایی غرب و متعلقات آن از جمله نظام غربی، شیوه حکمرانی و الگوهای استعماری فرانوی فکری ــ سرزمینی آن در اذهان و افکار عمومی جهانیان است. این مهم، نشأتگرفته از «مقاومت ترکیبی» جبهه حق در مصاف ۱۳ماهه اخیر بوده است. دشمنان به اندازهای بر ابعاد تئوریک و اجرایی «جنگ ترکیبی» خود علیه مردم منطقه و افکار عمومی دنیا متمرکز شده بودند که اساسا متوجه شکلگیری «مقاومت ترکیبی» جبهه حق علیه خود نشدند.آنها اکنون در کنار شکست در رسیدن به اهداف میدانی خود، با بسط گفتمان مقاومت و پسزدگی الگوهای تمدنی، گفتمانی و ذهنی خود در نظام بینالملل مواجه هستند. نظم غربی که قرار بود در کسوت یک «گزاره ایدهآل» در اذهان مردم دنیا نقش بندد، هماکنون به یک «ضدارزش» و متعاقبا ضرورت «گذار از نظم غربی» در جایجای دنیا به یک «باور» تبدیل شده است. حکمرانان و شرکتهای تسلیحاتی غرب در تبانی با صهیونیستها به اندازهای مسحور نسلکشی بیوقفه خود در جنگ غزه و لبنان شدند که آثار این نبرد را در شکلگیری نظم نوین ضدغربی در مناسبات جهانی درک نکردند. اکنون نیز دیگر زمانی برای درک این موضوع و امتناع از تحقق آن برای واشنگتن، تلآویو و دیگر نمادهای توحش و تروریسم در جهان باقی نمانده است.
نکته سوم، معطوف به آثار وضعی و تبعی پیروزی مقاومت در جنگ غزه است. این آثار، خود را در شکلگیری گفتمان واحد مقاومت در بسیاری از نقاط جهان و حتی شکلگیری خردهگفتمانهای «غربگریز» و «صهیونیسمستیز» در اشتراک با گفتمان مادر (گفتمان جهانی مقاومت) نشان میدهد.
در روند شکلگیری این گفتمان محوری و خردهگفتمانهایی که در اشتراک با آن تعریف میشوند، یک رویکرد واحد وجود دارد و آن، انهدام باورهای ساختگی و انگارههای پوشالیای است که وجود سلطهگری غرب، معلول بقای آنهاست. آنچه امروز در اتاقهای فکر دشمن مشاهده میشود، ناتوانی در توصیف و تحلیل این صحنه و معادله بیسابقه است. باور غالبی که در توصیف و تحلیل وقایع ۱۳ماهه اخیر در غرب به وجود آمده، نشأتگرفته از ضربه عظیمی است که جبهه مقاومت بر ظاهر آراسته حکمرانی غربی ــ صهیونیستی وارد آورده و آن را در وضعیت احتضار و نابودی قرار داده است. صیانت از این دستاورد بزرگ و بهرهگیری از آن در گذار به دوران جدید، وظیفه تکتک انسانهای آزاده در جایجای دنیاست. ارزش این هدفگذاری و تلاش، کمتر از مجاهدت شهدای بزرگواری مانند شهید سیدحسن نصرا...، شهید سیدهاشم صفیالدین، شهید اسماعیل هنیه و شهید یحییالسنوار نیست.