در چنین شرایطی، مشاهده واقعیات میدانی در لبنان انتخابی جز آتشبس برای نتانیاهو و همراهانش باقی نگذاشت. بنابراین در تفسیر آتشبس لبنان، باید نسبت به استیصال رژیم اشغالگر قدس توجهی ویژه داشت. پس از این شکست، صهیونیستها بلافاصله جبههای دیگر را در سوریه علیه مقاومت باز کردهاند.کلیت همزمانی و همپوشانی آتشبس لبنان و جنگ اخیر در سوریه، بیانگر وجود یک مصدر واحد در مدیریت این روند است. هدف اول رژیمصهیونیستی، آمریکا و عوامل منطقهای آنها در این خصوص، انحراف افکارعمومی از پیروزی مقاومت لبنان و متعاقبا شکست صهیونیستها در این آوردگاه است. تمرکز افکارعمومی منطقه و دنیا بر سرشکستگی بزرگ رژیم اشغالگر قدس در جنگ لبنان، به آغاز فوری یک سناریوی از پیش تعیینشده و بحرانی دیگر در منطقه از سوی دشمن منجر شد. بنابراین، ما با ارتباطی مستقیم میان آتشبس لبنان و تحولات اخیر در حلب (سوریه) مواجه هستیم. پیوستگی این دو مقوله با یکدیگر باید درک شود.
دشمنان جبهه جدیدی راعلیه مقاومت درمنطقه باز کردهاند.رژیم اشغالگر قدس درابتداجنگ غزه را کلید زد وپس از آن،وارد عرصه جنگ با لبنان شد و اکنون، جبهه سوریه را با استفاده از مهرههای خود گشوده است. همانگونه که مشاهده میکنیم، مصادر پمپاژ بحران در منطقه کاملا یکی هستند! یکی دیگر ازاهداف رژیم اشغالگر قدس در این خصوص، تغییر معادلات منطقه (به سود تلآویو و واشنگتن)است.دراین راستا،رژیم اشغالگر قدس قصددارد ازتکنیک ناآرامسازی دائمی منطقه و استمرار بحرانهای امنیتی در آن استفاده کند. رژیم اشغالگر قدس وآمریکا درصدد هستند تا مقاومت همواره تحت فشار باقی بماند.اکنون، همگان شاهد هستند که تروریستهای تکفیری در حلب و ریف و ادلب، توافق صورتگرفته با حکومت سوریه را نقض کردهاند و پس از چهار سال، این آتشبس دائمی را از بین بردهاند. قطعا آنها پاسخ این نقض عهد خودرابه صریحترین و قاطعانهترین نحو ممکن دریافت خواهند کرد. مقاومت، همانگونه که در جریان جنگ با تروریسم تکفیری درسالهای گذشته و جنگ با رژیم اشغالگر قدس طی ماههای اخیر پیروز شد، بر بحران جدید در سوریه نیز فائق خواهد آمد.