بی تردید فیلم «ژوری شماره ۲» حداقل در صحنههای جلسات هیئت منصفه، از فیلم «۱۲ مرد خشمگین» الهام گرفته و در صحنه هایی، دکوپاژ و قاب دوربین و حتی جملات شبیه هستند. گویی کلینت ایستوود قصد داشته در ۹۴ سالگی و شاید آخرین فیلمش، به یکی از آثار سینمایی مورد علاقه در عمرش ادای دین بکند.
اما این ادای دین، او را محدود نساخته تا که از حد و حدود روایتی فیلم "۱۲ مرد خشمگین" فراتر نرود و در همان حیطه در جا بزند! فیلم "ژوری شماره ۲" اختلافات جدی با هیئت منصفه و مسائل و درگیریهای آنها در فیلم "۱۲ مرد خشمگین" دارد.
فراتر از ۶۷ سال پیش
اولین مورد اینکه اگر در فیلم سیدنی لومت، ژوری شماره ۹ با بازی هنری فاندا، تنها به دلیل اینکه بایستی برای گناهکار اعلام نمودن یک متهم، وقت بیشتری صرف کرد، در مقابل ۱۱ نفر ایستاد، اما در فیلم کلینت ایستوود، جاستین کمپ یعنی همان ژوری شماره ۲ به دلیل اینکه خود را در قتل مورد بحث، مقصر میداند (ولی کسی از آن آگاه نیست) و از این باب عذاب وجدان دارد، سعی دارد رای به گناهکاری مایک سایث که به قتل دوست دخترش متهم شده، داده نشود.
از طرف دیگر در فیلم "۱۲ مرد خشمگین"، اعضای هیئت منصفه حق ندارند تا به نتیجه رسیدن قطعی، جلسه و اتاق را ترک کنند، اما در میان بحثها و رای گیریهای هیئت منصفه فیلم ایستوود، بارها ادامه جلسات به روزهای بعد افتاده و حتی یک تعطیلی آخرهفته و روز هالووین را هم از سر میگذرانند.
آنها برای اطمینان بیشتر از دریافتهای خود، به محل وقوع قتل رفته، ولی در فیلم "۱۲ مرد خشمگین"، صرفا در همان اتاق، آلت قتاله و نقشه خانهای که در آن قتل صورت گرفته را در اختیارشان میگذارند؛ و بالاخره اینکه در فیلم "۱۲ مرد خشمگین"، در یک ماراتون نفس گیر، ژوری شماره ۸ و سپس سایر افرادی که به تدریج و یکی یکی قانع میشوند، نسبت عددی موافقین بیگناهی متهم از "یک به ۱۱" را کاملا معکوس نموده و در اواخر فیلم آن را به "۱۱ به یک" رسانده، اما در فیلم "ژوری شماره ۲" ماجرا مسیری دیگر را طی میکند.
ایستوود و البته فیلمنامه نویسش جاناتان آبراهامز اگرچه در گسترش درام و حفظ کشش و فراز و فرود آن در یک محیط محدود و با رعایت وحدت زمان و مکان، نتوانسته اند مانند سیدنی لومت و رجینالد رز (که در ابتدا نمایشنامه "۱۲ مرد خشمگین" را نوشت و روی صحنه برد) موفق باشند و به همین علت از محیطها و داستانکهای دیگر استفاده کرده مانند وابستگی زندگی خانوادگی و به خصوص نیازهای روحی و روانی همسر جاستین کمپ به او (که فرزند جدیدش پس از مرگ دو فرزند دیگرش در آستانه تولد قرار دارد)، اما با بردن مقصر اصلی یک قتل به داخل هیئت منصفهای که قرار است درباره متهم آن قتل قضاوت کند و به عنوان یکی از اعضای آن، گره دراماتیک مناسبی خلق کرده اند تا فیلم را از ورطه تعلیقهای معمول هیچکاکی فراتر برده و به فضاهای روانشناختی و انسان شناسی وارد نمایند.
خصوصا که یکی از اعضای هیئت منصفه فیلم ایستوود، یعنی هارولد (جی کی سیمونز) قبلا کاراگاه پلیس بوده و سابقهای ۲۲ ساله در کشف جرم دارد و هموست که در ابتدا، حفرهای اساسی در اتهام قتل به مارک سایث دیده و به دنبال تحقیق پی آن رفته و بالاخره از هیئت منصفه یاد شده کنار گذارده میشود!
دوراهیهای متعدد حقیقت و مصلحت
اما جاستین کمپ در میان دو راهی گفتن حقیقت و اعتراف به قتل (اگرچه ناخواسته) مانده که از یک طرف با نابودی زندگی و خانواده اش روبروست و از طرف دیگر با کتمان حقیقت و پای بر وجدان نهادن و مجرم اعلام نمودن یک بی گناه.
از دیگر سوی، نماینده دادستان فیث کیلبرو (تونی کولت) هم که در آستانه دادستان شدن است، با همان دو راهی حقیقت و مصلحت شخصی مواجه گردیده!
در فیلم ایستوود، حتی اعلام گناهکاری متهم، از پیچیدگی بیشتری برخوردار میشود، چراکه مایک سیث در اصل یک قاچاقچی مواد مخدر بوده (اگرچه در حال حاضر تغییر کرده و عوض شده) و جرمهای متعددی مرتکب گردیده و حتی در شب وقوع قتل نیز به سختی با مقتول یعنی کندال کارتر (فرانچسکا ایستوود) درگیر بوده.
اما در فیلم "۱۲ مرد خشمگین"متهم به قتل، یک پسر بچه ۱۸ ساله است و اگر گناهکار شناخته شود، به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم خواهد شد در حالی که گناهکار اعلام شدن مایک سیث، در نهایت او را به حبس ابد یا ۳۰ سال زندان محکوم میکند.
شباهتهای انکار ناپذیر
اما در هر دو فیلم، مهمترین سند قتل، شهادت دو شاهد عینی ماجرا بوده که هر یک در دید چشمان خود و شرایط دیدن قتل مشکلات عدیده داشته اند.
شاهد قتل در فیلم "۱۲ مرد خشمگین" زنی میانسال حدودا ۴۵ ساله در ساعت وقوع قتل، در حال تلاش برای خوابیدن برروی تختش، ادعا کرده شاهد قتل از ورای پنجرههای یک قطار برقی در حال گذر و البته از فاصله حدود ۶۰ فوتی بوده! (در حالی که عینکش را بر چشم نداشته است!).
اما شاهد قتل در فیلم "ژوری شماره ۲"، پیرمردی است که او هم از فاصله ۶۰ فوتی در یک شب تاریک بارانی، مدعی تشخیص قاتل است! و هر دوی این ادعاها، در جر و بحثهای اعضای هر دو هیئت منصفه، با تلاش ژوری شماره ۸ در فیلم "۱۲ مرد خشمگین" و جاستین کمپ در فیلم "ژوری شماره ۲"، مورد تردید قرار میگیرند!
در هر دو فیلم، دو سه نفر از اعضای هیئت منصفه، با تعصب وصف ناپذیری بر گناهکاری متهم پا میفشارند و در هر دو فیلم، دو سه نفر هر چه سریعتر میخواهند به جلسه خاتمه بخشیده تا دنبال کار و زندگیشان بروند؛ مثلا در فیلم لومت، یکی از اعضای هیئت منصفه، بلیت مسابقه بیس بال داشت و میخواست سریعتر به مسابقه اش برسد و دیگری دغدغه شرکت تبلیغاتی اش برایش مهم بود و آن یکی میخواست هرچه زودتر از آن گرمای شدید اتاق دربسته هیئت منصفه فرار کند، در فیلم ایستوود هم یکی از اعضاء، دلشوره ۳ تا بچه اش در خانه را دارد و دیگری از اینکه شوهرش بگوید باز نتیجهای نگرفتید، ناراحت است و آن یکی میخواهد به کافه اش برسد؟!
از همین روی هر دو هیئت منصفه در همان آغاز کار رای گیری کرده و در هر دو تا فیلم، در ابتدا ۱۱ نفر به گناهکاری متهم رای میدهند، ولی در اولی، نظرات یکی یکی تغییر کرده و در دومی علیرغم همه تلاشها و حتی ۶ به ۶ شدن آرای مخالف و موافق، سرانجام رای به گناهکار بودن متهم داده میشود و همین جا یکی از نقاط پر تعلیق فیلم "ژوری شماره ۲" به شمار میرود، اگرچه سیدنی لومت، فیلمش را به یک پایان دو وجهی و پارادوکسیکال خوش/تراژیک رساند که به نظرم یکی از تاثیر گذارترین و خوش ساختترین پایانهای تاریخ سینما بود.
کاری کارستان در ۹۴ سالگی
سیدنی لومت در روایت به شدت سینمایی خود، سعی کرده با حرکات و زوایای مختلف و حساب شده دوربین و اندازه قابها و صحنه پردازی سیاه و سفید تاثیر گذار و بازیهای پر تلاطم (مثل چهرههای عرق کرده برخی کاراکترها از جمله هنری فاندا و لی جی کاپ) و تقسیم فراز و نشیبهای قصه در میان صحنه ها، به گونهای که فیلمش دچار افت ریتم و کشش نشده، با قوت در تمام لحظاتش پیش برود.
اما کلینت ایستوود اگرچه در ۹۴ سالگی حال و حوصله و دقت و توانایی سیدنی لومت ۳۳ ساله (زمان ساخت فیلم "۱۲ مرد خشمگین") را نداشته، اما به هر حال با روایتهای متقاطع و موازی، ایجاد کاراکترهای پیش برنده و چالشهای نو به نو، خلق یک فضای تعلیق آمیز به سبک و سیاق آلفرد هیچکاک که در همان اوایل کار نشان میدهد مجرم اصلی در واقع جاستین کمپ، یکی از اعضای همان هیئت منصفه است و با پایانی واقع گرایانه تر، همچنان خود را یک سینماگر طراز اول نشان میدهد.
یعنی آنچه در همین سن و سال کارگردانی کرده، کاری کارستان بوده در حالی که اغلب فیلمسازان مهم تاریخ سینما، در سنین بسیار کمتر از او، دیگر نشانی از گذشته معتبر خود نداشتند، همچون میکل آنجلو آنتونیونی که در ۸۳ سالگی نتوانست آخرین فیلمش یعنی "ماورای ابرها" را پیش ببرد و ویم وندرس به کمکش رفت یا در واقع آن را ساخت.
یا کوروساوا که آخرین فیلمش یعنی "مادادایو" در ۸۴ سالگی، اعتراض تماشاگران را در نمایش عمومی برانگیخت و یا هاوارد هاکس که آخرین فیلمش در ۷۴ سالگی یعنی "ریولوبو"، تکراری ضعیف از فیلمهای قبلی اش بود.
اما کلینت ایستوود همچنان در ۹۴ سالگی حداقل فیلمی روان و استاندارد ساخته و از تعلیق و حرکات دوربین و روایات موازی و ساختار معمایی و نماهای فکر شده و نورپردازی و رنگ بندی دراماتیک و ... حداکثر استفاده را برده که برخلاف بسیاری از آثار سینمایی امروزی بدون رنج کشیدن و تحمل تکرار مکررات و صحنههای اضافی و حتی با انگیزه میتوان تا انتهای آن را به راحتی تماشا نمود.
حفرههای سیستم قضایی آمریکا
هیئتهای منصفههای هر دو فیلم سیدنی لومت و کلینت ایستوود اگرچه اعضایشان از افراد خوش نام و شهروندان فانونمند تشکیل شده، ولی اغلب آنها کمترین اطلاعی از پیچیدگیهای جرم و اتهام و خلاف کاریها ندارند، اطلاعات روانشناسانه و جامعه شناسانه شان اندک است و دغدغههای دیگری ذهنشان را اشغال نموده در حالی که جان و زندگی آدمها براساس رای و قضاوتشان رقم میخورد!
خصوصا اینکه هر شهروند قانونمند آمریکایی علیرغم میل باطنی خود برای این هیئتهای منصفه دعوت شده و ناگزیر است در این هیئتها به قضاوت بپردازد ولو پر مشغله و ناراضی و بی میل! و از همین روی اغلب آنها به دنبال سمبل کردن وظیفه خود بوده و به گونهای در پی این هستند که هر چه زودتر سر و ته قضیه را به هم رسانده و به دنبال کار خود بروند.
چنانچه در فیلم "ژوری شماره ۲"، جاستین کمپ پیش از آنکه متوجه شود، سوژه اصلی قضاوت هیئتی که عضوش شده خودش است، به دلیل وضعیت بارداری همسرش اجازه خروج از هیئت منصفه را درخواست میکند و یا زن سیاهپوست همین هیئت منصفه مدام نگران وضعیت ۳ تا بچه اش در منزل است و ژوری شماره ۷ میخواهد به مسابقه بیس بالش برسد.
معمولا هم قضاوتهایی برعهده این هیئتها قرار میگیرد که شواهد امر چندان قطعی نبوده و خود متهم هم اعتراف مستقیم به جرم نکرده است. از همین روی اعضای عادی هیئتهای منصفه که اساسا کار و شغل و حرفه دیگری دارند و در موقعیتهای متفاوت و حتی متضاد هستند، معمولا چندان از ارتباط و اتصال واقعیتها و حقایق و اسناد و مدارک برای اثبات جرم یا بی گناهی سر در نمیآورند.
برهمین اساس، اما کلینت ایستوود اگرچه بسیار وطن پرست و آمریکایی معرفی شده، اما خیلی بیشتر و بالاتر و موثرتر از سیدنی لومت، سیستم قضایی آمریکا را زیر علامت سوال برده است؛ او علاوه بر این گافهای رایج هیئتهای منصفه در سیستم قضایی آمریکا، به جاه طلبیها و مصلحتها و چالشهای شخصی هم در تضاد با واقعیت و گناهکاری یا بی گناهی متهم پرداخته است، آنچنان که در صحبت آخر جاستین کمپ و کیلبرو دیده میشود، اصلا از عدالت، ورای آنکه چه کسی جرم را انجام داده معنی دیگری به دست میآید؟!
شاید به همین دلیل فیلم "ژوری شماره ۲" علیرغم ساختار و مضمون قوی و جذابیتهای فراوان، به هیچوجه در فصل جوایز مطرح نشده، چرا که علاوه بر دارا نبودن تم این فصل، سیستم قضایی آمریکا را هم زیر علامت سوال برده، همچنانکه فیلم سیدنی لومت هم نتوانست از فصل جوایز سال ۱۹۵۸ و به خصوص مراسم اسکار، جایزهای دشت نماید!
مصادیق آنچه در فیلم اتفاق افتاد
به دلیل همین قضاوتهای ناعادلانه بسیاری از این هیئتهای منصفه، حکمهای عجیب و غریبی در تاریخ دادگاههای ایالات متحده صادر شده که عدالت در آنها به گونهای فاجعه بار ویران گردیده:
مثلا در اوایل سال ۲۰۲۰ بود که سه مرد زندانی شده در ایالت "مریلند" آمریکا، بعد از ۳۶ سال با بازبینی پروندههایشان توسط دادگاه تبرئه و از زندان آزاد شدند. آنها در سال ۱۹۸۳ به جرم قتل یک نوجوان شانزده ساله به حبس ابد محکوم شده بودند، اما هیچگاه ادله کافی برای محکومیتشان اقامه نشد و حتی شاهدان بسیاری از تیراندازی فرد دیگری به آن نوجوان شهادت داده بودند.
یا در سال ۲۰۱۹ مقامات شهر سیمیولی در کالیفرنیای آمریکا فردی که به طور اشتباهی ۴۰ سال به جرم کشتن یک زن و فرزند ۴ سالهاش زندانی شده بود را پس از آزمایش "دی ان ای" و اسناد و مدارک دیگر، تبرئه و از زندان آزاد کردند؛ و یا در سال ۱۹۸۴ با اوج گیری کودک آزاری در آمریکا و به خصوص ایالت نبراسکا، عدهای دستگیر شدند و برخی بدون دلیل و اسناد تنها براساس اعترافات کودکان قربانی به حبسهای شگفت آوری مانند ۲۶۸ سال، ۲۵۲ سال، ۲۴۰ سال و در مجموع به ۲۲۱۰ سال محکوم شدند. پس از گذشت حدود ۲۰ سال، وقتی کودکان یاد شده بزرگ شدند، اذعان نمودند براثر فشار پلیس ناگزیر از اعترافات فوق شده بودند، در نتیجه بی گناهی برخی افراد محکوم شده پس از بیست و خردهای سال معلوم و از زندان آزاد شدند، در حالی که همه زندگی و جوانی شان به فنا رفته بود؛ و از همه اینها تکان دهنده تر، ماجرای پسر بچهای ۱۴ ساله به نام جرج استینی در سال ۱۹۴۴ که به جرم قتل، توسط صندلی الکتریکی اعدام شد و بعد از ۷۰ سال، بی گناهی او در دادگاهی در "کارولینای جنوبی" اثبات گردید!
این پسربچه ۱۴ ساله به جرم قتل بدون هیچگونه شواهد و مدارکی و تنها در دادگاهی که کمتر از ۳ ساعت به طول انجامید، به اعدام محکوم شد. اعدام کنندگان او بیان کردند که هنگام اجرای حکم، جثه او برای صندلی الکتریکی بسیار کوچک بود و تسمهها مناسب دستان او نبودند".
قاضی "کارمن مولن" (شخصی که در سال ۲۰۱۴ بعد از ۷۰ سال پس از اعدام جرج، او را تبرئه کرد؟!) در مورد این پرونده گفت: "سرعتی که برای اجرای عدالت در برابر این پسر بچه انجام شد، تکان دهنده و بسیار ناعادلانه بود و پرونده وی یکی از بی عدالتیهای بزرگ علیه سیاهپوستان در تاریخ آمریکا است. "
ما منصوب رییس جمهوری هستیم!
اما به جز این ها، مهمترین مسئلهای که سیستم قضایی ایالات متحده آمریکا را زیر علامت سوال میبرد، این است که علیرغم ادعای استقلال این قوه از سایر قوا، اما براساس قانون اساسی آمریکا، قضات فدرال عالیترین ارگان قضایی ایالات متحده یعنی دیوان عالی کشور را رییس جمهوری تعیین کرده و حتی دادستان کل کشور که از سوی رییس جمهوری تعیین میشود، عضوی از کابینه دولت به حساب میآید.
از همین روی بود که دونالد ترامپ در مناظرههای انتخاباتی اش همواره هیلاری کلینتون را تهدید میکرد که وقتی به ریاست جمهوری برسد، یک قاضی را برای ریاست دیوان عالی کشور انتخاب میکند تا کلینتون را به محاکمه بکشاند!
در فیلم "توطئه گر" ساخته رابرت رد فورد درباره تعقیب ترور کننده آبراهام لینکلن، وقتی نمیتوانند قاتلین شانزدهمین ریاست جمهوری آمریکا را به دام بیندازند، در نهایت زنی به نام "مری سورات" که شبی یکی از قاتلین در مهمانخانه اش اقامت کرده را به بند کشیده، محاکمه نموده و به جرم قتل آبراهام لینکلن به اعدام محکوم میکنند. همه میدانند این حکم نا حق است، اما معتقدند برای تقاص خون لینکلن لااقل یک نفر باید اعدام شود! وکیل جوانی به نام فردریک ایکن به دنبال لغو حکم ناعادلانه اعدام مری سورات، سراغ تک تک قاضیهای فدرال دیوان عالی میرود که میتوانند مانع حکم اعدام شوند، اما همه آنها متفق القول میگویند ما منصوب رییس جمهوری لینکلن بودیم و حالا چگونه میتوانیم دربرابر قتل او بی تفاوت باشیم!
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه