با اینحال در حالت گذار از نظام دوقطبی شاهد تحولات و ناآرامیهایی هستیم که بهدنبال خود بازیگرانی جدید را وارد صحنه نظام بینالملل کرده و موجب میشود، بازیگران جدید وارد صحنه شوند. همین امر تعریفی جدید از منطقه و نظام جهانی را ارائه کرد.
در مراحل اولیه آمریکاییها به خیال خودشان فکر کردند که بهراحتی این اتفاق میافتد اما کشورهایی مثل چین، روسیه و ایران در جبهه مقاومت مانع حرکت آمریکاییها برای ایجاد یک نظام سلسلهمراتبی شدند و در حال انتقال تبادل قوای منظومهای هستند. در این میان آمریکاییها برای اینکه جایگاه خود را بهعنوان یک ابرقدرت در جهان حفظ کنند، هم در فرمانهای امنیت ملی و هم در انتخاب راهبردهای آمریکا این سیاست را دنبال میکنند که این امر کاملا مشهود است.طراحی آمریکاییها برای آینده این است که نه فقط در منطقه و تحولات جهانی بلکه روی افرادی که در منطقه روی کار میآیند، اثرگذاری داشته باشند. کیسینجر در اینباره گفته بود که با فروپاشی شوروی، نظام دو قطبی فروپاشید اما نظام دوقطبی جدیدی درحال شکلگیری است که میتوان از آن به نام نظام دوقطبی جدید غرب به سردمداری آمریکا و تمدن و دیگری نظام اسلام برآمده از اندیشه سیاسی گفتمان امام خمینی (ره)، اندیشه اسلام ناب محمدی(ص) یاد کرد.اگر این دو قطب یاد شده در آینده روبهروی یکدیگر قرار بگیرند، قطعا نظام اسلامی حرفی برای گفتن و دست قدرتمندی برای پیروزی دارد.
شرایط امروز منطقه در زمان گذر از نظام دوقطبی قدیم روی میدهد. در این حالت شاهد ناآرامیهایی ناشی از این حالت گذرا هستیم. اکنون بحرانهایی در منطقه بهوجود آمده که بازیگران جدیدی وارد صحنه شدهاند و بهدنبال تعریفی جدید از منطقه و نظام جهانی هستند.حضرت امام(ره) نیز هم در فرمایشاتشان توازن تمدنی جهانی را پیشبینی کرده و در اینباره توضیح داده بودند که آمریکاییها خواهان آن هستند تا نظام دوقطبی آمریکایی بین اسلام و غرب ایجاد نشود و اگر قرار است که نظامی دوقطبی ایجاد شود باید منهای اسلام باشد.بنابراین در قطب شرقی چین را بهعنوان یک دشمن بزرگ و قدرت اول شرق و روسیه را بهعنوان قدرت دوم درقطب شرقی معرفی کردند تا نامی از اسلام و کشورهای اسلامی مطرح نشود.چنین تعریفی بسیاری از کشورها را به سمت چین سوق داده و از سوی دیگر غربیها در تلاش هستند تا دیگر کشورها را از قدرت شرق ترسانده و به سمت خود هدایت کنند و در این میان هم تاکید دارند که حرکت به سوی شرق ارزش افزودهای نداشته و فروپاشی این کشورها را به دنبال دارد.در رابطه با ایران، آمریکاییها در این طراحی، بهدنبال بزرگ کردن اختلافهای منطقهای بهویژه میان ایران و عربستان هستند اما ایران با تدبیری که اندیشید، توانست روابط خود را با عربستان بهبود بخشیده و به مقامات ریاض نشان دهد در تعارضات منطقهای نمیتوانند با ایران مقابله کنند.اگر سه ضلع روابط ایران، عربستان و مصر؛ ایران و ترکیه؛ عربستان، ترکیه و ایران کامل و سازماندهی شود قطعا معاملات منطقه آزاد و آینده این منطقه با مدیریت سیاسی ایران دنبال خواهد شد.
مرکز این تحولات جهانی جنوبغرب آسیاست. در این بخش متغیرهای زیادی مطرح است. آمریکاییها در تحمیل پروتکلهای خود، اسرائیل را ایالت ۵۱ خود حساب میکنند و معنیاش این است که اگر امنیت رژیمصهیونیستی به خطر بیفتد، آمریکا باید با تمام قدرت نظامی وارد صحنه شود.در جنگ جهانی اول و دوم رهبران آمریکا، انگلیس، فرانسه و حتی آلمان در صحنه نبرد آماده نبودند اما وقتی طوفانالاقصی اتفاق افتاد در روز دوم همه در تلآویو حاضر شدند و مفهوم این اقدام این بود که تصمیم گرفتهاند تا اجازه ندهند قدرت نظامی اسرائیل شکست بخورد.ضرباتی که بر رژیم اشغالگر قدس توسط حماس وارد شد، ضرباتی حیثیتی بود که سپر دفاعی آهنین اسرائیل را زیر سؤال برد و از نظر اقتصادی صدمات زیادی را بر اسرائیل وارد آورد.هدایت این جریان از دست اسرائیل خارج شده بود، لذا عامل اصلی شکستها از جبهه مقاومت را به ایران نسبت دادند و تصمیم گرفتند نیروهای نیابتی ایران را از مرزهای اسرائیل دور کنند.آنها سالیان درازی تلاش کرده بودند از طریق سیستماتیک و اطلاعاتی به این منطقه نفوذ کنند و بعد از خوردن ضرباتی ازسوی حزبا...، انصارا... یمن، حشدالشعبی عراق و جنوبغرب آسیا، نقشه کشیدند تا در این منطقه بحرانی ایجاد کنند.بنابراین آمریکاییها با کمک سیستم اطلاعاتی و خرید برخی از کشورهای منطقه درحالیکه ایران مشغول درگیریهای لبنان بود با سازماندهی تحریرالشام، سوریه را هدف اقداماتشان قرار دادند.بشار اسد از یکسو بهدلیل اشتباهات استراتژیک و توجه نکردن به نظرات ایران نتوانست بهخوبی آرای مردم سوریه را جلب کند و در عین حال مشکلات اقتصادی و عدم حمایت دیگر کشورهای عربی موجب شد تا در مقابله با تروریستهای تکفیری قوی ظاهر نشود.
ازسوی دیگر ترکیه که در رویای عثمانیگری نوین است، بهدنبال تصرف شمال عراق و سوریه است که سرشار از منابع نفتی است و به نیروهای تروریستی کمک کرد.
نکته دیگر که موجب روی دادن اتفاقات سوریه شد، اعتماد بیش از اندازه اسد به روسها بود که مشغول جنگ اوکراین بودند، حمایتهای جدی از اسد انجام ندادند و همه این غفلتها باعث وضعیت امروز سوریه شد.با اینحال نباید فراموش کرد که اتفاقات سوریه هرچند به ضرر محور مقاومت بود اما این محور همچنان به مسیر و راه خودش ادامه میدهد و در آینده شاهد ایفای نقش این محور در سوریه خواهیم بود.