گفت‌وگو با بابک پرهام، نویسنده و کارگردان نمایش «سالومه»

اقتباس روز از متون کهن

آسیب‌های غفلت از تئاتر دغدغه‌مند

حمیدرضا نعیمی، یکی از کارگردانان و نمایشنامه‌نویسان باسابقه در حوزه تئاتر به‌شمارمی‌رود. او تا امروز نمایش‌های متعددی را روی صحنه برده که از میان آنها می‌توان به مکبث، وعده‌گاه نهنگ‌ها، فردریک، خانه کاغذی، شب بی‌پایان فاخته، لاله‌زار تئاتر پاریس و...اشاره کرد.
حمیدرضا نعیمی، یکی از کارگردانان و نمایشنامه‌نویسان باسابقه در حوزه تئاتر به‌شمارمی‌رود. او تا امروز نمایش‌های متعددی را روی صحنه برده که از میان آنها می‌توان به مکبث، وعده‌گاه نهنگ‌ها، فردریک، خانه کاغذی، شب بی‌پایان فاخته، لاله‌زار تئاتر پاریس و...اشاره کرد.
کد خبر: ۱۴۸۷۳۱۰
نویسنده آزاده صالحی - گروه فرهنگ و هنر
 
«اینک انسان» تازه‌ترین اثر نمایشی این کارگردان است که اجرای آن از روزهای گذشته در تالار سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفته است. این نمایش به برهه‌ای از زندگی حضرت‌مسیح(ع) اختصاص دارد که نعیمی تلاش کرده تا نگاهی نو و امروزی نسبت به این روایت تاریخی داشته باشد.

ما پیش از این هم در این سال‌ها با آثار هنری در قالب فیلم، تئاتر و کتاب مواجه بوده‌ایم که از منظرهای گوناگون به زوایای زندگی مسیح(ع) پرداخته‌اند، بااین‌حال درباره خود شما چه عاملی سبب شد تا چنین موضوعی را دستمایه اجرای یک نمایش قرار دهید؟
من برای یافتن سوژه و موضوعی که می‌خواهم آن را دستمایه نوشتن قرار دهم، تلاش پیچیده‌ای نمی‌کنم. گاهی خواندن یک کتاب یا یک خبر در روزنامه در کشور خودم یا هر جای دنیا ممکن است در لحظه، چنان برای من تاثیرگذار باشد که ذهنم را به خود مشغول کند. مثلا یک روز، در هواپیما خیلی اتفاقی روزنامه را باز کردم و خبری درباره محاکمه میلوشوویچ خواندم که در دادگاه لاهه در حال برگزاری بود. همان موقع به یاد نوشته‌ای افتادم که سوزان سونتاگ درباره حضورش در سارایوو نوشته بود. هنگامی که این شهر در محاصره سربازان و تک‌تیراندازان ژنرال رادوان بود، او با هنرمندان تئاتر آنجا برای امیدبخشی به مردم سارایوو پرده اول نمایش «در انتظار گودو» را کارگردانی و اجرا می‌کند. این مسأله مبنای نوشتن من برای نمایشنامه «درخشش در ساعت مقرر» قرار گرفت. اگر بخواهم راحت‌تر بگویم، این سوژه‌ها و آدم‌ها هستند که من را پیدا می‌کنند. همان‌طور که اصلا فکر نمی‌کردم روزی درباره «سقراط» نمایشنامه بنویسم. با دوستی در یک کافه نشسته بودیم و درباره ادبیات حرف می‌زدیم که او به من گفت: «چرا تا امروز درباره سقراط چیزی ننوشته‌ای؟» همان لحظه فکر کردم چرا به ذهن خودم نرسیده بود که درباره این شخصیت تأثیرگذار و دراماتیک بنویسم؟!
از فردای همان روز جست‌وجوی من در کتاب‌فروشی‌ها برای شناخت بیشتر آن شخصیت شروع و باعث شد نمایشنامه‌ «سقراط» را بنویسم. زمانی که نمایشنامه سقراط را می‌نوشتم به نوشته‌ای از یکی از روشنفکران اروپایی برخوردم که گفته بود: «گناه و خطای کشتن دو انسان بی‌گناه یکی سقراط و دیگری مسیح(ع) تا ابد بر گردن ما غربی‌ها خواهد بود.» وقتی نگارش سقراط به پایان رسید به این فکر کردم که روزی درباره مسیح(ع) هم بنویسم. البته این ماجرا چند سال طول کشید تا این‌که در سال ۱۳۹۵ احساس کردم این سوژه ذهنم را درگیر کرده است و باید آن را بنویسم. هرچند برای نوشتن این نمایشنامه، چندان دست به مطالعه پیچیده‌ای نزدم، چراکه سال‌ها در زمینه تاریخ ادیان و آیین‌ها همانند مهرپرستی، میترائیسم، زرتشت، یهودیت، مسیحیت، اسلام و کتاب‌های مقدسی چون اوستا، ارداویرافنامه، تورات، انجیل و قرآن مطالعه کرده بودم. می‌خواستم نمایشنامه‌ام با تمام روایت‌هایی که تا امروز درباره مسیح(ع) نوشته شده تفاوت داشته باشد، فارغ از کاراکترهای تکراری مثل مریم‌مقدس، مریم‌مجدلیه، حواریون، یهودا و... .پس سراغ کاراکترهای کمترشناخته‌شده رفتم. 

اگرچه آنچه شالوده این نمایش را تشکیل می‌دهد بخشی از زندگی حضرت مسیح(ع) است. 
همین‌طور است، به‌خصوص این‌که حضرت‌مسیح(ع) یکی از پیامبران بزرگ و صاحب کتاب است و همه مردم جهان برای او احترام قائلند. من هم سعی کردم با وجود این‌که تابه‌حال، چند نمایشنامه درباره او در ایران نوشته و کار شده بود، نگاه خود را در این اثر داشته باشم و برای مخاطبان امروز حرف بزنم. نمی‌خواستم مخاطبان فکر کنند صرفا شاهد یک روایت تاریخی‌اند. به عبارتی در این نمایش، مثل همیشه تاریخ را روی میز اکنونیت قرار داده‌ام تا وقتی مخاطب به تماشای نمایش می‌نشیند، فاصله بین خود و ۲۰۰۰ سال پیش را کوتاه‌تر ببیند یا احساس کند که خودش در آن زمان است و بعکس.

به نظر شما نگارش نمایشنامه‌هایی از این دست چقدر می‌تواند با نگاه صرفا وفادارانه به مستندات تاریخی نوشته شود و چقدر هنرمند مجاز است برای دراماتیزه‌کردن آن به دخل‌وتصرف بپردازد؟
جان گیلگاد (شکسپیرین بزرگ انگلیسی) در جایی می‌گوید: «ما خیلی خوشحال می‌شویم که برخوردهای نو و نگاه‌‌های تازه‌ای را به آثار شکسپیر در اروپا و آمریکا و دیگر نقاط جهان ببینیم؛ ولی اجازه بدهید ما بازیگران تئاتر انگلیس، همچنان بازیگران شعر شکسپیر باشیم، چراکه هیچ‌کس در جهان قادر نیست مثل ما انگلیسی‌ها شعر او را اجرا کند.» این حرف مهمی است، از این جهت که هرگز نمی‌توان تاریخی که ثبت شده یا اثر کلاسیکی که نوشته شده را تحریف کرد و تغییر داد. وقتی من به‌عنوان یک «شاعر دراماتیک» می‌خواهم نمایشنامه‌ای را براساس تاریخ یا یک اثر کلاسیک بنویسم، قرار نیست صددرصد به تاریخ یا آن اثر کلاسیک وفادار بمانم؛ بلکه می‌توانم تاویل خود را به مخاطبان ارائه دهم (البته وفاداری به تاریخ یا یک اثر کلاسیک فی‌نفسه بد نیست. گاهی اقتباس می‌تواند در فرم اتفاق بیفتد). این مسأله مسلم است که من تاریخ‌نگار نیستم؛ شاعرم و برداشت خود را از تاریخ به‌دست‌می‌دهم. آثار کلاسیک برای ادامه‌ حیات خود چاره‌ای ندارند که دراماتورژی شده تا برای نسل و جامعه امروز ضروری و تأثیرگذار به حساب بیایند. همین الان اگر بخواهیم «شاه‌لیر» اثر شکسپیر را به همان شکلی که ترجمه شده بدون کم‌وکاست روی صحنه ببریم، مخاطب ایرانی توانایی تماشای یک نمایش چهارساعته را ندارد. یا در خیلی جاها، مباحثی در ساختار نمایشنامه‌های عصر الیزابت و شکسپیر وجود دارد که دیگر امروزه‌روز در ساختار درام‌نویسی مدرن رعایت نمی‌شود؛ مثل «خودافشایی کاراکترها». در عصر شکسپیر، کاراکترها، افکار و نیات خود را به شکل مستقیم برای مخاطب بیان می‌کردند. اما این مؤلفه دیگر در نمایش‌های امروز پسندیده نیست. ما کاراکترها را براساس اعمال‌شان قضاوت می‌کنیم، نه گفتارشان. پس اگر سراغ متون ادبیات کلاسیک ایرانی یا هر اثر بزرگ جهانی می‌رویم، برای تاثیرگذاری و پاسخ به پرسش‌های ذهن جوان امروز ناچار به تغییر هستیم.

با توجه به این‌که برخی از نمایش‌هایی که امروز روی صحنه می‌روند بیش از آن‌که به ارتقای بینش و تفکر مخاطب منجر شوند حال‌وهوایی سرگرم‌کننده دارند، جایگاه تئاترهای اندیشه‌ورز را چطور ارزیابی می‌کنید؟
پیش از هر چیز باید به این مسأله اشاره کنم که ما در کنار تئاتر اندیشمند، جدی و متفکر به تئاتر سرگرم‌کننده هم نیاز داریم. برخی از مخاطبینی که مشاغل سخت و پرفشار دارند، محق هستند تا برای یکی دو ساعت هم که شده، از استرس‌های محیط کار و زندگی خود فاصله گرفته و به تماشای یک تئاتر آزاد بنشینند، بخندند و سرگرم شوند تا بتوانند صبح فردا، با انرژی بیشتری به سر کار خود برگردند. ما حق نداریم به این تماشاگر خرده بگیریم که چرا چنین تئاتری را انتخاب کرده است. تئاتر آزاد، استندآپ‌کمدی و اساسا تئاترهای سرگرم‌کننده، در همه جای دنیا مخاطبان خود را دارند. اما آنچه در روزگار ما اتفاق افتاده این است که تئاتر اندیشمند و دغدغه‌مند مغفول واقع شده است. این فاجعه‌ است که امروز در تئاترشهر آثاری روی صحنه می‌روند که حرفه‌ای و استاندارد نیستند؛ درحالی‌که تئاترشهر تهران نباید جایی برای تجربه‌اندوزی تازه‌کاران باشد. تئاترشهر باید جای حرفه‌ای‌ها باشد. کما این که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ و حتی تا اواسط دهه ۹۰، قبل از این‌که تئاتر به اندازه امروز از نفس بیفتد، ما به‌راحتی می‌توانستیم در هفته، ۳ ــ ۲ نمایش درخشان و باشکوه ببینیم. این اتفاق حیرت‌انگیزی درتاریخ تئاتر ما بعد از پیروزی انقلاب بوده است.اما از آنجا که برخی از مسئولان فرهنگی، گاه از هنرمندان و جریانات هنری دنیا و کشورعقب‌تر بودند، تئاتر را ازمسیر اصلی خودمنحرف کرده و به نابودی کشاندند. خاطرم هست در دوره‌ای که آقای حسین پارسایی مدیریت مرکزهنرهای نمایشی را به‌عهده داشت، این مسأله مطرح شد که هر نمایش باید یک‌ماه تمرین ویک‌ماه اجرا داشته باشد.این حرف به این معنی است که اگرزمان تمرین یک تئاتر احیانا شش‌ماه به طول بینجامد، به معنی اتلاف وقت است. تفکری که درآن زمان مطرح شد، بسیار خطرناک بود و باعث شد پایه‌های تئاتر ما سست شود. یا کارگاه‌های دکور و لباس از تئاترشهر، تالاروحدت،تالار سنگلج، تالارهنر و تالار مولوی که «تئاترهای مولد» هستند، برچیده شده و بزرگ‌ترین ضربه را به پیکره تئاتر ما وارد کند. طوری که درحال‌حاضر، دکورساز و خیاط حرفه‌ای تئاتر نداریم و هنرمندان ناچارند گاه به کیلومترها خارج از تهران بروند ودکورهای خودرابه سازندگان سفارش دهند. مثلا دکور نمایش «فردریک» به کارگردانی من در نظرآباد کرج ساخته شد. این درحالی‌است که هنرمندان خیاط و دکورسازتئاتر،بیکار و خانه‌نشین شده‌اند.پس اگر امروز تئاتر به این نقطه رسیده، به این خاطر است که سیاست‌گذاران فرهنگی در دوره‌های پیشین، شناختی از تئاتر اندیشمند نداشته و آن را مورد حمایت قرارنداده‌اند.جریان«تئاتر خصوصی» که دیگر اظهرمن‌الشمس است.مسلما مسئولان باید به درام‌نویسان توجه بیشتری نشان دهند،چراکه یک هنرمند درام‌نویس و نویسنده تئاتر بیش ازصد نماینده مجلس وده‌هاسیاستمدار،نسبت به بحران‌های اجتماعی آگاه‌تر است ومی‌تواند دردها، زخم‌ها وسیاهی‌های جامعه را روی کاغذ بیاورد.من خودرا نویسنده وکارگردان جدی و حرفه‌ای تئاتر می‌دانم و سال‌هاست که روی موضوعات جدی و تاریخی کار کرده و در اجرای هر نمایش تلاشم این بوده است که از مخاطبان جا نمانم. اما متأسفم که در سال‌های اخیر روند تئاتر ما به سمت بفروش تا زنده بمانی رفته است.واقعیت این است که مخاطب امروز آن‌قدر در رنج و فشار است که انتظار دارد نمایشی ببیند که حال او را خوب کند یا او را درفراموشی دردهایش غرق کند. به همین خاطر است که گاه از نمایش‌های هشداردهنده و ملتهب استقبال چندانی نمی‌شود. اما این به معنای آن نیست که هر تئاتری که دارای ایده و نگاه جدی است مخاطب نداشته باشد. یک بخش ازوظیفه هنرمند تئاتر این است که سخت‌ترین موضوعات و مباحث را به گونه‌ای روی صحنه بیاورد که مخاطب جذب آن اثرشود.وظیفه تئاتر در قدم نخست سرگرم‌کردن مخاطب است. برتولت برشت مبدع و آفریننده تئاتر آموزشی، علمی و انتقادی معتقد است که تئاتر در درجه اول باید سرگرم‌کننده باشد. اگر توانستیم مخاطب را سرگرم کنیم و او را در سالن تئاتر بنشانیم، در گام‌های بعدی، می‌توان اندیشه و ایده را هم با او در میان گذاشت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها