به گزارش خبرنگار جامجم، شامگاه بهمن۱۳۹۹و با گزارش انتقال دو مرد به بیمارستانی در جنوب تهران، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند. در جریان تحقیقات پلیسی معلوم شد دو مرد جوان که با یکدیگر دوست بودند، بر اثر مصرف مشروبات الکلی دچار مسمومیت شدهاند. در پی این حادثه یکی از آنها به نام بابک جان باخت و دوستش سینا کمبینا شد.سینا در تحقیقات به مأموران گفت: چند روز قبل از ساقی محل به نام آرش مشروب گرفتیم و بعد از خوردن آن به جگرکی رفتیم.همان شب حال ما بد شد و تصور کردیم با جگر مسموم شدیم. در ادامه با بدحال شدنمان، هر دوی ما را به بیمارستان منتقل کردند که دوستم به خاطر جثه ضعیفش فوت کرد و من کمبینا شدم.مأموران با اطلاعاتی که سینا داده بود، موفق به دستگیری آرش شدند اما او در تحقیقات مدعی شد ساقی مشروب نیست و به اشتباه دستگیر شده است. متهم در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری محاکمه شد که در این جلسه مادر جوان فوتشده درخواست قصاص کرد. این در حالی بود که سینا هم دیه چشمش را مطالبه کرد. قضات دادگاه پس از رسیدگی، آرش را به پرداخت دیه کامل به خانواده جوان فوتشده و دیه به سینا محکوم کردند.این حکم در دیوان عالی کشور بررسی و بخش مربوط به سینا تأیید اما حکم دادگاه درباره مرگ پسر جوان نقض شد.
به این ترتیب آرش برای دومینبار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک پای میز محاکمه رفت و در دفاع از خودگفت: درمحله ما جوانی به نام آرش ساقی مشروبات الکلی است که مرا به اشتباه به جای او دستگیر کردهاند. من هیچوقت به قربانی و دوستش مشروبی نفروختم و ساقی نیستم. اگر گوشی تلفن همراه مرا بررسی کنید، حرفهایم اثبات میشود. پلیس مرا اشتباهی دستگیر کرده است.
پس از دفاعیات متهم قضات وارد شور شده و او را تبرئه کردند. این بار هم با اعتراض اولیایدم پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد که حکم دادگاه برای سومین بار نقض و این بار متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای این جلسه مادر بابک در جایگاه ایستاد و برای ساقی مشروبات درخواست قصاص کرد. سپس سینا در جایگاه ایستاد و در تشریح روز حادثه گفت: من و بابک سر کوچه ایستاده بودیم که او با ساقی محل تماس گرفت و درخواست مشروب کرد. یک شیشه گرفتیم و آن را بابک خورد. بعد بابک دوباره با ساقی تماس گرفت و آرش اینبار یک شیشه دیگر مشروب آورد که من اینبار آن شیشه را خوردم. گشتی در خیابان زدیم و گفتیم یه شیشه دیگر بگیریم و با هم بخوریم. بابک با آرش تماس گرفت و به پارکی رفتیم و شیشه سوم را گرفتیم و اینبار به محل بساط جگرکی برادر بابک رفتیم و مشروب را خوردیم. حتی برادرش برای ما کباب زد. چند دقیقه بعد حس کردم حالم بد شده و از بابک جدا شدم. به ۵۰۰ متری خانه رسیده بودم که دیگر نتوانستم رانندگی کنم. انگار بدنم از داخل میسوخت. درهای ماشین را باز کردم و تا صبح خوابیدم. صبح که به خودم آمدم دیدم کفشهایم را از پایم دزدیدهاند و نفهمیدم. بعد به خانه رفتم. حالم بد بود و به خانوادهام گفتم کباب مسموم خوردم. دو روز گذشت اما فقط خون بالا میآوردم و حالم بد بود. روز دوم چشمم یکدفعه نابینا شد؛ دیگر نتوانستم موضوع را ازخانوادهام پنهان کنم وگفتم که مشروب خوردم وآنها مرابه بیمارستان بردند. آنجا بود که فهمیدم بابک هم تخت بغلی من بستری است. دیالیزم کردند و معدهام را شستوشو دادند. چند روز بعد به بخش بردند که در آنجا فهمیدم بابک مرده است. وقتی در بیمارستان بودم شکایت کردم و گفتم از آرش مشروب را گرفتیم.
رئیس دادگاه پرسید؛ وکیل گفته مقدار زیاد مصرف مشروب هم نقش داشته است. این را قبول داری؟ سینا با رد این موضوع اظهار داشت: ما آبجو خوردیم که درصد الکل آن پایین است. آرش به ما الکل متانول داده بود. در ادامه متهم که با قرار قانونی آزاد است در جایگاه ایستاد و منکر اتهامش شد و گفت: من ساقی نیستم و اشتباهی مرا معرفی کردند. اتهامم را قبول ندارم. با دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.