سال۱۳۹۴و درایام منتهی به توافق هستهای،باراک اوباما رئیسجمهوروقت آمریکا درپاسخ به سؤالی درباره اینکه چرا محدودیتهای هستهای ایران دائمی نیست ومثلا با گذشت ۱۰ سال برخی از این محدودیتها منقضی میشود، آرزوی خود یعنی تغییر رویکرد ایران انقلابی تا آن زمان بهدست نسل جدید را به زبان آورد وگفت: «در داخل ایران باید گذارصورت بگیرد،حتی اگر تدریجی باشد؛ گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست و تهدید اسرائیل و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده میسازد. و امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است، تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده. شاید همین نسل جدید باشد که بتواند این امر را محقق کند.»
جمله پایانی او یعنی رقمخوردن تغییر مطلوب آمریکا به دست نسل جدید، کلید فهم حجم انبوهی از طراحیها و هزینههای سنگین برای اثرگذاری بر جوان ایرانی است. در واقع، دشمنِ ایرانِ مستقل و پیشرفته، امیدوار بوده و هست که کاری را که او نتوانسته در میدان نبردهای سخت و نیمهسخت با جنگ و تحریم و ترور به سرانجام برساند، از طریق «نفوذ نرم فرهنگی» و «تغییر باور و رفتار»، به دست خود جوانان ایران انجام دهد و جوان ایرانی، کشورش و دنیا را آنگونه ببیند و بخواهد که رئیس کاخ سفید میخواهد. محل اصلی نزاع، هستهای و موشک نیست، بلکه فکر و مغزافزار جوان ایرانی است. استعمار فرانو، مایلتر است قلب و مغز جوانان یک کشور را تسخیر کند تا زمینشان را.راهبرد تبلیغاتی در این نزاع، بازنمایی ایران بهعنوان «زمین سوخته» است. کمپین «زمین سوخته» با بمباران مداوم ذهن مخاطب ایرانی بهخصوص نسل جوان، درپی آن است که با شکلدهی تصویری از دسترفته از ایران، مخاطب را در دوراهی مهاجرت یا مبارزه برای بازپسگیری قراردهد. جریان تبلیغاتی ایرانستیز، هیچ نقطه سفید یا امیدوارکنندهای درذهن مخاطب خود باقی نمیگذارد و او را به صورت مستمر هدف پیامهایی از جنس خشم، نفرت و ناامیدی قرار میدهد. هدف از این کمپین، تبدیلکردن جوان ایرانی به عنصری بیتفاوت و یا پرخاشگر و در واقع تولید تهدید از فرصت «جوان» است.
درحوادث سال۱۴۰۱، این کمپین با مشارکتدادن همه ظرفیتهای ضد ایران به صورت ترکیبی وبا بکارگیری انواع ظرفیتهای رسانهای اجرا شد و با وجودشکست پروژه آشوب اماخط تبلیغاتی«زمین سوخته» متوقف نشد.درمقابل این طراحی هدفمند، دستگاههای رسانهای و هنری کشور هم باید هدفمند و منسجم عمل کنند. دغدغه تأمین امنیت روانی جامعه و صیانت از افکار عمومی در ماههای گذشته به صورت مکرر از زبان رهبرمعظمانقلاب مطرح شده است. رفع این دغدغه باید به صورت دوستونی دنبال شود. از سویی، مجموعههای رسانهای و تبلیغاتی کشور نیازمند افزایش هماهنگی و درعین حال آسیبشناسی هستند. باید با شناخت مخاطب و نیازهای او، سهم و نقش هر یک از سطوح تبلیغاتی برای پاسخ به نیازها و مقابله با تهدیدهای نرم مشخص شود. از سوی دیگر، در این جنگ که محور و موضوع آن دستکاری افکار عمومی و بهخصوص جوان ایرانی است، نیازمند ایجاد مدلی از «دفاع مردمی» هستیم. همچنانکه در دفاع مقدس، حضور مردم بود که ورق را برگرداند و یک جنگ به معنی واقعی جهانی علیه ایران را شکست داد، و در هر میدان دیگر نیز این حضور مردمی بوده است که تهدیدها را دفع کرده است، درعرصه رسانه وتبلیغات نیزراهی به جز فعالسازی ظرفیتهای مردمی و بهخصوص جوان برای مقابله باکمپین زمین سوخته نداریم.نقش جوان ایرانی برای زمینگیرکردن پروژه ادراکی زمینسوخته، جایگزینپذیر نیست. البته طراحی برای بهمیدانآوردن ظرفیتهای مردمی و انسجامبخشی به آنها، وظیفه دستگاههای مسئول در امر تبلیغات است همچنانکه در جنگ تحمیلی، آنچه موجب بهرهوری حضور مردمی شد، آموزش، سازماندهی و جهتدهی داوطلبان به وسیله سازمان رزم کشور بود.