مستند «محافظ» که بهمناسبت سالگرد «پرواز اردیبهشت» و شهادت رئیسجمهور شهید تولید و روانه آنتن شده، روایتی از ناشنیدهها پیرامون زندگی و فعالیت شهید سیدمهدی موسوی، محافظ رئیسجمهور شهید است؛ فردی که هم در حلقه صفر رئیسجمهور بود و هم یک فرد امین و نزدیک به شهید رئیسی. تماشای این مستند و قابهایی که از رفتار و نگاه این شهید ثبت شده، نشان از آن دارد که او باچه دقتی تلاش میکرد تا امنیت رئیسجمهور رادرکنار رضایت مردم وحل مشکلات آنها رقم بزند. این مستند حاصل تلاش ۹ماهه محسن اسلامزاده است که پیش از این درحوزه مستند، کارنامه درخشانی داشته. او درخلال صحبتهایش اشاره میکند که به فکر نگارش کتابی برای تکمیل این مستند است.مصطفی خیریپور تهیهکننده این مستند، حسن جعفری مدیر پروژه، تصویربرداران سیدسجاد حسینی، علی احمدی و محسن اسلامزاده، هماهنگی تولید محمدحسن حلواییان و نویسنده، حامد آبکنار است. اسلامزاده در گفتوگوی خود به استقبال مردم از رونمایی از این مستند اشاره اما تاکید میکند که فکر نمیکرد اینقدر مورد استقبال قرار گیرد. تا جایی که به گفته خودش، بازخوردهای بسیاری را در شبکه مجازی دیده و تکههایی از مستند در صفحه شخصی کارگردان، نیممیلیون بازدید را هم رد کرده است؛ اتفاقی که او را مشتاق تولید مستندهایی از ایندست کرده است. مستند محافظ، علاوه بر پخشهایی که تاکنون داشته، فردا ساعت ۲۱ در برنامه «کافه مستند» شبکه افق پخش خواهد شد و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
صمیمیتی به شیوه یک شهید
محسن اسلامزاده، کارگردان مستند محافظ درخصوص جرقه اولیه تولید این مستند، به جامجم میگوید: من همانطور که در مستند هم بیان کردهام، اولین باری که توانستم در حلقه صفر یک رئیسجمهور باشم، در سفر رئیسجمهور شهید به ترکمنستان، در سال ۱۴۰۰ بود. درعینحال، در یکی از آخرین سفرهای خارجی ایشان هم همراهشان بودم. در این سفر، به چند دلیل شهید موسوی، محافظ رئیسجمهور شهید خیلی بیشتر از قبل به چشمم آمد. یکی اینکه وزنش را به شدت پایین آورده بود و تعجب کردم که چطور اینقدر لاغر شده است. بعدتر متوجه شدم که خیلی سنگین ورزش میکرد. نکته دیگر اینکه اصلا احتمال نمیدادم که من را در خاطر داشته باشد. وی ادامه میدهد: در سفر پاکستان، وقتی حاجآقا رئیسی برای سخنرانی به دانشگاه لاهور رفته بود، احساس کردم به تصاویر بهتری نیاز است و باید به بالکن آمفیتئاتر بروم. با چند نفر که صحبت کردم گفتند باید به سید (شهید موسوی) بگویی. من ابتدا تصورم این بود که اگر به او بگویم، ممانعت میکند. همین که رفتم و صحبت کردم، نگاهی به من انداخت و گفت: «این جلیقه را تازه خریدی؟ این مارک چرا از آن آویزان است؟» مشغول صحبت شدیم و گفتم که مربوط به لیبل بازرسی در فرودگاه است. درنهایت هماهنگ کرد تا بتوانم تصاویر را از جایی که میخواستم تهیه کنم. اصلا تصور نمیکردم که بهراحتی همراهی کند، چون میگفتم لابد از پروتکلهای امنیتی میگوید و اجازه این کار را نمیدهد.
اسلامزاده عنوان میکند: این رفتار و منش شهید موسوی در ذهنم ماند و به محض اینکه خبر سقوط بالگرد را شنیدم، دعا میکردم سید حالش خوب باشد که درنهایت خبر شهادت ایشان تایید شد. از همان زمان، نیت کردم کاری برای این شهید بسازم. البته سرانجام دوستان موسسه شهید آوینی با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهند برای چهلم شهید کاری تولید کنند. با صحبتهایی که داشتم مجابشان کردم اگر قرار است کار عمیقی انجام شود، نیاز به زمان بیشتری دارد و نمیتوان بهسرعت برای چهلم مستندی را آماده کرد. من در روزهای اول که خبر شهادت آمده بود، دنبال این بودم که اگر امکانش وجود دارد، روایتی را از محل وقوع حادثه ثبت و ضبط کنم، اما وقتی صحبت از چهلم شد، وارد گفتوگو شدیم که نیاز به کار عمیق و زمان بیشتری برای تولید این کار است. اتفاقا یک تیم برای چهلم مستند ساخت اما وقتی بعد از آنها سراغ خانواده و نزدیکان شهید رفتیم، متوجه شدیم از مستند قبلی راضی نبودند و همین مسأله، کار ما را سختتر میکرد. من تلاش کردم آنها را مجاب کنم که گاهی کارهای اینچنینی به شکل شتابزده از آب درمیآید. این را هم بگویم که تا دو هفته قبل از اکران، مستند را به افراد مختلف نشان دادم و چند مورد مشکل در کار با همین مشورتها حل شد که اگر اصلاح صورتنمیگرفت، ممکن بود در پخش مشکلساز شود. قطعا وقتی زمان بیشتری برای کار میگذاریم، از اشتباهات احتمالی جلوگیری میشود. درنهایت توافق کردیم چند ماهی روی این مستند کار کنیم.
روایت یک تلاش ۹ماهه
این کارگردان میگوید: در ابتدا، شروع به ارتباطگرفتن و ثبت خاطره کردم. آن اوایل، خانواده شهید خیلی راضی نبودند که صحبت کنند. ۹ ماه روی این مستند کار کردیم و با صبوری جلو رفتیم. نقش حمید مشایخی، تدوینگر این مستند در خروجی کار بسیار برجسته بود. او کاملا با درام و قصه آشناست و از یک جایی به بعد تصاویر را تحویلش دادم و او شروع به نهاییکردن ساختار مستند کرد. به مرور توانستیم به شخصیت شهید نزدیک شویم و سراغ تیم ریاستجمهوری برویم. از همان ابتدا سراغ یگان حفاظت شخصیتها هم رفتیم که بعد از چند روز گفتند صحبت نمیکنند. تلاش کردیم آنها را مجاب کنیم که دنبال مستند جنجالی نیستیم و تنها میخواهیم خاطراتی از شهید بیان شود. اما درنهایت هم راضی به صحبت نشدند. البته ایکاش خانواده شهید رئیسی هم صحبت میکردند که با وجود تلاشهایی که داشتیم، ممکن نشد. وقتی خاطرات را جمع کردیم، در مرحله بعد باید دنبال آرشیو مطابق با این خاطرات میگشتیم؛ پروسهای که بسیار سنگین بود، چراکه جمعکردن آرشیو، به اندازه تصاویر مهم بود. کار کند پیشمیرفت و همین مسائل باعث میشد مستند قدری به زمان بیشتری نیاز داشته باشد. مثلا ممکن بود یکماه برای دریافت تصاویر پیگیری کنیم. وی در پاسخ به این پرسش که هدف اصلیاش از پرداختن به شهید موسوی چه بوده، تصریح میکند: فقط دنبال پاسخ به این مسأله بودم که پیشینه این فرد به چه صورت بوده که وقتی در حلقه نزدیکترین افراد به رئیسجمهور قرار گرفته، اینقدر با زیردستان خود درست برخورد میکرده و خاکی بوده. بههمیندلیل هم بود که سراغ محله و خانواده رفتم. خودم هم تصاویری از قبل داشتم که در شروع و پایان مستند قرار دادم تا یک روایت اولشخص شکل بگیرد.
یک تدوین پرچالش
اسلامزاده درخصوص برخی تصاویری که باید مابهازای نریشن و خط اصلی قرار میگرفت، میگوید: وقتی خاطرات را ثبت کردیم، نزدیکان شهید متوجه شدند کار جدی است و خودشان در خیلی از موارد مابهازای تصویری ارائه کردند. شاید یکی از دلایل اعتمادشان این بود که مصاحبهها کامل و مشروح انجام میشد و از همان ابتدا دنبال انجام یک کار کامل بودم. همین هم باعث شد که نزدیکان شهید اعتماد بیشتری به ما داشته باشند. وقتی خاطرات ثبت شد، گفتیم نیاز داریم تصاویری که به این خاطرات ارجاع میدهد را تهیه کنیم. جلسات بسیاری در این خصوص داشتیم تا درنهایت بتوانیم به نتیجه برسیم. در مراحل سوم و چهارم بود که مجدد با خانواده صحبت کردیم و درنهایت راضی به مصاحبه شدند. اسلامزاده و تیمش، تصاویر بسیاری را برای این مستند ثبت کردهاند که کار تدوین را با چالش روبهرو میکند. اسلامزاده در این خصوص میگوید: طبیعی است که برای رسیدن به خط روایی اصلی، ناچار شدیم از خیلی چیزها گذر کنیم. اینجا زحمت تدوینگر مجموعه بود که بتواند کار را به بهترین شکل نهایی کند. من ویدئو و تصاویر خام را در اختیار تدوینگر گذاشتم و او مسیر را چید. متنهای بسیاری برای نریشن طراحی کرده بودیم که درنهایت متن آقای آبکنار به مستند نشست. کلید اصلی مستند، پستولید خوب است که طی همراهی میان تدوینگر، نویسنده و کارگردان انجام میشود. وی درخصوص زبان راحت و بیتکلف مستند هم عنوان میکند: آقای آبکنار حرفهای و آشنا با درام است. از او خواستم یک قصه اولشخص ساده بنویسد که بسیار روان از کار درآمد. وقتی کار نهایی شد به این نتیجه رسیدم که ریتم برای تلویزیون باید تندتر شود تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. بازهم وقتی فیلم نهایی را به تیم ریاستجمهوری نشان دادیم، گفتند تصاویر آرشیوی بیشتری دارند که ۶ ــ ۵ پلان خوب به کار اضافه شد.
عنایت شهید در طول تولید
اسلامزاده درخصوص عنایت خود شهید در پیشبردن برخی جزئیات این مستند بیان میکند: همین که در خانه شهید روی من باز شد، از عنایتهای ایشان بوده که بعد از من هم تکرار نشد. حتی رسیدن به مصاحبه آقای شمسالدین حسینی هم اتفاقی نهایی شد و باز آن را از همراهی خود شهید میدانم. پیداکردن مصادیق برای خط روایی ما هم از عنایت خودشان بود. خوشحالم که بعد از رونمایی از مستند، خانواده شهید ابراز رضایت کردند و دختر شهید، انگشتر خود شهید موسوی را به من هدیه داد. این هدیه خیلی برایم باارزش بود. درنهایت یک تیم ۲۶ ــ ۲۵ نفره در مقاطع مختلف کمک کردند که کار به نتیجه برسد. باید از همه آنها تشکر کنم. اسلامزاده که در این مدت کارهای زیادی را به نتیجه رسانده و معتقد است برخی فعالیتهایش به جلو بردن این مستند کمک کرده، میگوید: سرمایهگذار این مستند، موسسه فرهنگی ــ هنری اندیشه شهید آوینی بود. باید تشکر کنم که صبوری کردند تا مستند تولید شود. چون تولید مستند در زمان کم و با عجله، باعث آسیبرساندن به کار میشود.