ناهارخوران، در حقیقت چیزی بیش از
یک پارک است. اینجا بخشی از جنگلهای هیرکانی است؛ جنگلهایی با قدمتی چند میلیون ساله که درختانشان مثل نگهبانانی خاموش، سایهسار راهها هستند. از همان ابتدای مسیر، درختان انبوه و صدای «رودخانه زیارت» همراهم بود و فضا به قدری آرامشبخش بود که هر صدای اضافهای در ذهنم خاموش شد. در دل این پارک، رستورانها و چایخانههایی با آلاچیقهای چوبی قرار دارد که چشماندازشان رو به جنگل و آب است. من هم در آنجا نشستم، چای داغ خوردم و مدتی فقط تماشا کردم.
مسیرم را به سمت چشمههای منطقه ادامه دادم. چشمههای کوچک و زلال که در کنار سنگها میجوشیدند و پرندگان کوچکی که بیپروا در اطرافشان میچرخیدند. خانوادههایی را دیدم که بساط ناهارشان را پهن کرده بودند و کودکانشان با توپ و بادکنک در میان درختان بازی میکردند. با دیدن آنها به این نتیجه رسیدم که اسم اینجا بیدلیل ناهارخوران نیست.
روز بعد، به سمت پارک جنگلی النگدره رفتم؛ یکی از زیباترین مناطق طبیعی که در عمرم دیدهام. النگدره از ناهارخوران خلوتتر و شاید بکرتر است. درختان بلند افرا، توسکا، بلوط و زبانگنجشک با نظم عجیبی در کنار هم ایستادهاند و جویبارهایی که از دل جنگل میگذرند، منظرهای شاعرانه پدید آوردهاند. قدم زدن در مسیر چوبی داخل جنگل که برای پیادهروی طراحی شده، مثل راه رفتن در یک نقاشی بود. صدای خشخش برگها زیر پا، بوی خاک مرطوب و مهای که گاهی از لابهلای درختان عبور میکرد، تجربهای بود که هیچ عکس یا فیلمی نمیتواند آن را منتقل کند.
چی بخوریم؟چی بخریم؟
در مسیر بازگشت، سری به بازارچه محلی زدم. خانمهای ترکمن با لباسهای رنگیشان نشسته بودند و نان پادرازی، نان زنجبیلی و حلواهای محلی میفروختند. پیشنهاد میکنم حتما طعم نان زنجبیلی را امتحان کنید؛ شیرین و تند، خوشعطر و کاملا خانگی. کمی آنطرفتر، غرفهای بود که جاجیم، روسریهای ابریشمی و زیورآلات سنتی ترکمنی میفروخت. یادگاریهایی از فرهنگ منطقه که ارزش خریدن داشتند، نه صرفا برای سوغات بلکه برای ماندن بخشی از این سفر در خانهام.
برای ناهار، انتخابم ساده بود؛ چکدرمه، غذای سنتی ترکمنها. ترکیبی از برنج، گوشت، گوجه، پیاز و ادویههایی خاص که در دیگهای بزرگ طبخ میشود و عطرش تا دوردستها میرسد. اگر اهل غذاهای ترش هستید، حتما کباب ترش با رب انار و گردو اینجا را امتحان کنید. به قدری لذیذ و متفاوت است که فراموش نمیکنید. در بعضی کافههای اطراف جنگل هم آش سیر سرو میشود؛ غذایی ساده و مقوی که با سیر تازه، سبزیجات و تخممرغ درست میشود.
از نظر من گرگان فقط یک شهر نیست، تجربهای است از آرامش، طبیعت، مردم مهربان و طعمی از اصالت. سفر به ناهارخوران و النگدره برایم مثل باز کردن پنجرهای بود به جهانی آرامتر، طبیعیتر و انسانیتر. اگر شما هم روزی خواستید از زندگی روزمره فاصله بگیرید، دست عزیزانتان را بگیرید، به گرگان بروید و بگذارید جنگلها صدایتان را بشنوند.