لبخند تو خلاصه خوبی هاست

دهه ۶۰ خورشیدی، دورانی سرشار از تحولات سیاسی و اجتماعی بود که به‌طور عمیق در ادبیات آن زمان بازتاب یافت. در این میان، حضور معنوی و رهبری حضرت امام خمینی‌(ره) نه‌تنها الهام‌بخش جریان‌های ادبی پایداری و دفاع‌مقدس شد، بلکه شاعران برجسته‌ای چون شهریار، علی معلم، قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی و محمدعلی بهمنی، با زبان شعر، تصویری از شخصیت و آرمان‌های امام را در آثار خود به یادگار گذاشتند. این گزارش به بررسی مختصر و شاعرانه نقش و حضور امام خمینی‌(ره) در ادبیات دهه ۶۰ می‌پردازد و یاد و خاطره این رهبر بزرگ را از دریچه شعرهای ماندگار آن سال‌ها مرور می‌کند. اشاره به این موضوع نیز خالی از لطف نیست که لبخند و نگاه امام خمینی(ره) نقش بسیار مهمی در انتقال پیام‌های معنوی و ملی داشت و به‌عنوان نمادی از حسن خلق، مهربانی و اخلاص ایشان شناخته می‌شد. لبخند امام، که در اشعار شاعران متعددی همچون قیصر امین‌پور به‌عنوان «خلاصه خوبی‌ها» توصیف شده، جلوه‌ای از محبت و آرامش بود که به مردم امید و انرژی می‌بخشید. نگاه امام نیز منبعی از نور و الهام بود که دل‌های مشتاق را روشن می‌کرد و ارتباطی عمیق و معنوی با مردم داشت.
دهه ۶۰ خورشیدی، دورانی سرشار از تحولات سیاسی و اجتماعی بود که به‌طور عمیق در ادبیات آن زمان بازتاب یافت. در این میان، حضور معنوی و رهبری حضرت امام خمینی‌(ره) نه‌تنها الهام‌بخش جریان‌های ادبی پایداری و دفاع‌مقدس شد، بلکه شاعران برجسته‌ای چون شهریار، علی معلم، قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی و محمدعلی بهمنی، با زبان شعر، تصویری از شخصیت و آرمان‌های امام را در آثار خود به یادگار گذاشتند. این گزارش به بررسی مختصر و شاعرانه نقش و حضور امام خمینی‌(ره) در ادبیات دهه ۶۰ می‌پردازد و یاد و خاطره این رهبر بزرگ را از دریچه شعرهای ماندگار آن سال‌ها مرور می‌کند. اشاره به این موضوع نیز خالی از لطف نیست که لبخند و نگاه امام خمینی(ره) نقش بسیار مهمی در انتقال پیام‌های معنوی و ملی داشت و به‌عنوان نمادی از حسن خلق، مهربانی و اخلاص ایشان شناخته می‌شد. لبخند امام، که در اشعار شاعران متعددی همچون قیصر امین‌پور به‌عنوان «خلاصه خوبی‌ها» توصیف شده، جلوه‌ای از محبت و آرامش بود که به مردم امید و انرژی می‌بخشید. نگاه امام نیز منبعی از نور و الهام بود که دل‌های مشتاق را روشن می‌کرد و ارتباطی عمیق و معنوی با مردم داشت.
کد خبر: ۱۵۰۵۸۹۳
نویسنده عباس کرخی -معلم و شاعر
 
استاد علی معلم
استاد علی معلم دامغانی، شعر بلند «هجرت» را در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰، به امام(ره) تقدیم می‌کند که به‌عنوان مرامنامه انقلاب، سرفصل عدالتخواهی معاصر و بازخوانی تاریخ و اساطیر مذهبی جهان شناخته شده است. در بخشی از این شعر بلند، از مردی [امام خمینی‌(ره)] سخن به میان می‌آید که صفایش آیینه‌وار است و همتش مثال‌زدنی‌؛ شبیه همه پیامبران عدالتخواه است‌؛ اسلام ازیاد‌رفته را فریاد می‌کند و...: 
... این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است
این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است
شبگیر غم بود و شبیخون بلا بود
هر روز عاشورا و هرجا کربلا بود
قابیلیان بر قامت شب مى‌‏تنیدند
هابیلیان بوى قیامت مى‏‌شنیدند
جان از سکوت سرد شب دلگیر مى‏‌شد
دل در رکاب آرزوها پیر مى‌‏شد
امیدها در دام حرمان درد مى‏‌شد
بازار گرم عاشقى‌‏ها سرد مى‌‏شد
دیگر شده عشق از نزارى در هوس‌ها
خو کرده مرغان صحارى با قفس‌ها
شب‌‏زادها را هرگز از شادى خبر نه
طفل قفس را هرگز از وادى خبر نه
از جست‌وجوها رنگ خواهش برده بودند
پنداشتى خود آرزوها مرده بودند
دیدم شبان خفته را، تبدار دیدم
بر خفته شب شبروى بیدار دیدم
مردى صفاى صحبت آیینه دیده، 
از روزن شب شوکت دیرینه دیده
مردى حوادث پایمال همت او
عالم ثناگوى جلال همت او
مردى به مردى دیو را در بند کرده
با سرخوشان آسمان پیوند کرده
مردى نهان با روح هم‏پیمان نشسته
مردى به رنگ نوح در طوفان نشسته
مردى شکوه شوکت عیسى شنیده
موسى‏‌صفت بر سینه سینا تنیده
مردى ز ننگ آسوده، عز و نام دیده
مردى شکوه و عزت اسلام دیده
مردى به مردى دشنه بر بیداد بسته
در خامشى قدقامت فریاد بسته
مردى تذرو کشته را پرواز داده
اسلام را در خامشى آواز داده
کاى عالمى آشفته، چند آشفتن تو؟
گیتى فسرد از فتنه، تا کى خفتن تو؟
ابر و نباریدن، چه رنگ است این چه رنگ است؟
تیغ و نبریدن، چه ننگ است این چه ننگ است...

زنده‌یاد استاد محمد‌حسین شهریار
استاد شهریار-روانش شاد- که پیش از سفر رهبرش، پرکشید، در غزلی شورانگیز امام‌(ره) را سروی‌ آزاد می‌داند که نظیر ندارد‌؛ او را دانای رموز رهبری می‌داند‌؛ سرداری است دلاور که فنون رزم را بیش از سایرین داراست‌؛ 
حضرت علی(ع) ثانی است در خطبه‌راندن و جهاد و... :
تو آن سروى که چون سر بر‌کنى سرها بیارایى
و گر سرور شدى آیین سرور‌ها بیارایى
به نقاش ازل مانى که با نقشى جهان‌آرا
چمن‌ها با گل و سرو و صنوبر‌ها بیارایى
نه هر کاو کاروان راند، رموز رهبرى داند
تو روح‌الله، رهى دارى که رهبرها بیارایى 
بدین شوق شهادت‌ها، چه بیم از لشکر کافر
که هر آنى تو آن دانى که لشکر‌ها بیارایى
همان تیغ جهاد و خطبه‌هاى مسجد کوفه‌ست
که رنگین می‌کنى محراب و منبر‌ها بیارایى
به روزن‌هاى چشم و دل همه نور جمال توست
به هر روزن تو منظورى و منظرها بیارایى
تو بودى آفتاب از مغرب آن کاو در حدیث آمد
به کشور‌ها گذر کردى که کشورها بیارایى
اگر خاور به خورشیدى درخشان می‌کند آفاق
تو آن خورشید رخشانى که خاورها بیارایى
کجا با مشک و عنبر کلک مشکین تو آرایند
تویى کز خط مشکین مشک و عنبرها بیارایى

زنده‌یاد سلمان هراتی 
سلمان هراتی -روانش شاد - که به گمانم ادبیات انقلاب و ایران خیلی زود او را از دست داد و دریغ از این شاعر که در عنفوان جوانی ناگاه پرنده شد و ما را در حسرت بی‌انتهای شنیدن دلواژه‌هایش نهاد، با نگاهی عمیق و بیانی نمادین، فضای سیاه و برزخ‌وار دوران ستمشاهی را تصویر می‌کند. آبها (مردم) نمی‌توانند بدون نگاه او، به اتحاد برسند (دریا) و ظلم (‌شب) نمی‌تواند به پیروزی (صبح) منجر شود. کویر سوزان پیش از انقلاب به هیچ سبزه‌ای اجازه روییدن نمی‌داد تا این که تو آمدی و بهار و... با تو سرازیر شد. پیش از حضور تو، هیچ امیدی به زیباشدن، جاری شدن، دریاشدن و... نبود:
پیش از تو آب معنی دریا‌شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا‌شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زهره دریا‌شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار
حتی علف اجازه زیبا‌شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانه بهار
بی‌تو ولی زمینه پیدا‌شدن نداشت
دل‌ها اگر‌چه صاف ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا‌شدن نداشت
چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر وا‌شدن نداشت

زنده‌یاد سیدحسن حسینی
سیدحسن حسینی - روانش شاد- همه چیز را خلاصه در چشم امام (ره) می‌بیند و بازی‌های زبانی زیبایش بر طراوت این شعر افزوده است. چشم که منبع اصلی ارتباط است، می‌تواند دل‌های مشتاق را چراغانی کند‌؛ مهمانی‌های شگفتانه‌ای برگزار کند، شب‌شعرهای عرفانی برگزارکند‌؛ مراد دل‌های عاشق شود و... :
هلا، روز و شب فانی چشم تو 
 دلم شد چراغانی چشم تو
به مهمان شراب عطش می‌دهد 
 شگفت است مهمانی چشم تو
بنا را بر اصل خماری نهاد 
 ز روز ازل بانی چشم تو
پر از مثنوی‌های رندانه است 
  شب شعر عرفانی چشم تو
تویی قطب روحانی جان من
 منم سالک فانی چشم تو
 دلم نیمه‌شب‌ها قدم می‌زند 
 در آفاق بارانی چشم تو
 شفا می‌دهد آشکارا به دل 
 اشارات پنهانی چشم تو
 هلا توشه راه دریا‌دلان 
 مفاهیم توفانی چشم تو
 مرا جذب آیین آیینه کرد 
 کرامات نورانی چشم تو
 از این پس مرید نگاه توام 
 به آیات قرآنی چشم تو

زنده یاد قیصر امین پور
قیصر امین‌پور - روانش شاد- لبخند امام(ره) را خلاصه همه خوبی‌ها می‌داند و تمام زیبایی‌ها را در آن خلاصه می‌بیند، چشمش را حرمی مقدس می‌بیند و... در انتها می‌خواهد که بدون فاصله از حقایق بگوید و راه را بنمایاند:
لبخند تو خلاصه خوبی‌هاست
لختی بخند، خنده‌ گل زیباست
 پیشانیت تنفس یک صبح است 
صبحی که انتهای شب یلداست
 در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین‌کمان عشق اهورایی
از پشت شیشه‌ دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان    
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

زنده‌یاد محمدعلی بهمنی
این مختصر را با شعری از محمدعلی بهمنی-روانش شاد- به پایان می‌بریم که پس از رحلت امام‌(ره) سروده شده‌ است. وجه ممیزه این غزل، روح حماسی آن است که مرگ را پایان زندگی بزرگان نمی‌بیند و معتقد است عمر اصلی معمار انقلاب پس از سفر ابدی‌اش آغاز شده؛ بنابراین گریه براین روح تا ابد جاری و زنده جایگاهی ندارد:
زنده‌تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم؟
مرگ‌مان باد و مباد آن ‌که تو را گریه کنیم
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم
رفتنت آینه آمدنت بود ببخش
شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسم شهدا گریه نکردیم مگر
می‌توانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوش جان باز به فتوای تو داریم بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؟
ای تو با لهجه خورشید سراینده ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟
آسمانا! همه ابریم گره‌خورده به هم
سر به دامان کدام عقده‌گشا گریه کنیم؟
باغبانا! ز تو و چشم تو آموخته‌ایم
که به جان تشنگی باغچه‌ها گریه کنیم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها