رمز همگرایی ملی در بزنگاه‌های تاریخی

در پی حوادث اخیر و موج کم‌سابقه همبستگی ملی که فارغ از دسته‌بندی‌های سیاسی، تمامیت ارضی ایران را محور اتحاد قرار داد، این پرسش مطرح می‌شود که ریشه‌ این همگرایی عمیق در کجاست؟
در پی حوادث اخیر و موج کم‌سابقه همبستگی ملی که فارغ از دسته‌بندی‌های سیاسی، تمامیت ارضی ایران را محور اتحاد قرار داد، این پرسش مطرح می‌شود که ریشه‌ این همگرایی عمیق در کجاست؟
کد خبر: ۱۵۱۰۷۷۹
 
یک کارشناس مسائل تاریخی معتقد است هویت «ایرانی»، مفهومی چندهزارساله و فراتر از دسته‌بندی‌های قومی و نژادی است که در بزنگاه‌های تاریخی، خود را به‌عنوان یک سپر دفاعی مستحکم در برابر دشمنان خارجی و جریان‌های واگرای داخلی نشان می‌دهد.به‌گفته او، تقلیل ایران به مفهوم مدرن «دولت-ملت» یا بازنمایی آن به‌عنوان «کشور ملت‌ها»، هر دو خطاهایی راهبردی هستند که پیشینه‌ غنی تمدنی ما را نادیده می‌گیرند. 

آقای دکتر، صرفنظر از اتفاقات سیاسی و نظامی اخیر،ما یک جنگ تحمیلی ۱۲روزه راپشت‌سر گذاشتیم. مسأله اصلی ما مردم ایران هستند که در مقابل هر تهاجم خارجی مقاومت می‌کنند و همبستگی و همگرایی از خود نشان می‌دهند، امری که در سابقه تاریخی ما نیز تجربه‌های موفقی ازآن وجود دارد. پیش ازاین جنگ ۱۲روزه، دربرخی مناطق، شاهد فعالیت جریان‌های قومی، تجزیه‌طلب و جدایی‌طلب بودیم اما همگرایی مردم در این ایام، مجالی به این جریان‌ها نداد. براساس مدارک، نیروهای مهاجم، به‌ویژه اسرائیل، تلاش کرده‌اند تا از طریق این جریان‌ها، گسل‌های اجتماعی را تقویت کنند اما با وجود تقلاها و تکاپوها، موفق نشده‌اند. تردیدی نیست که تمامیت ارضی ایران محل توجه و تهدید نیروهای مهاجم است. نظر شما در این خصوص چیست؟ چه شد که در این جنگ، ما با پدیده شگفت‌انگیز همگرایی از سوی طیف‌های مختلف مردم، مواجه شدیم؟ این همگرایی از کجا نشأت گرفته و سابقه تاریخی آن چیست؟
ادبیات تصویر‌کردن ایران به‌منزله یک موجودیت قومی و استفاده از تعابیری نظیر «ملل» برای نام‌بردن از مردمانی که داخل ایران زندگی می‌کنند، ادبیاتی تولیدی و متأثر از جریان چپ است که به‌ویژه پس از انقلاب ترویج شد و اصولا ریشه داخلی در ایران ندارد. وقتی از لحاظ تاریخی ملاحظه بفرمایید، بزرگان ادبیات ما، متفکران و کسانی که به یاد داریم، عموما با پسوند شهری شناخته شده‌اند، مانند سنایی غزنوی، فردوسی طوسی، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی. حتی چهره‌هایی که به‌عنوان نمایندگان ادبیات ترکی شناخته شده‌اند، مانند امیرعلیشیر نوایی، پسوند قومی ندارند. این نکته به نظر من بسیار مهم است. حتی علما و مراجع بزرگ دوران متأخر نیز پسوند شهری و منطقه‌ای دارند و ما اسمی از عناوین قومی نمی‌بینیم. پیداست که این مسائل، وارداتی است و از فضای غرب به داخل ایران آمده و متعلق به ما نیست. 
 
با توجه به این توضیحات اصلاحی، قوم و قومیت از کجا باب و وارد ادبیات سیاسی شده است؟
تبدیل اصطلاحی مانند «قوم» به «قومیت» که متأسفانه در ایران بسیار مصطلح شده، نمونه‌ای از همین موارد است. وقتی از «قوم» صحبت می‌کنیم، بر اشتراکات تأکید داریم‌ اما وقتی از «قومیت» سخن می‌گوییم، تأکید ما بر تفاوت‌هاست. اصطلاح «کشور کثیرالمله» نیز که در ادبیات چپ برای ایران به‌کار می‌رود، از همین جعلیات است. 
از سوی دیگر، مفهوم «دولت-ملت» که در دنیا وجود دارد، به اعتقاد متفکران علوم سیاسی، زاده پیمان وستفالی در سال ۱۶۴۸ میلادی است. در حالی که غرب از آن زمان وارد دوره دولت-ملت‌ها می‌شود، ما در سال ۱۶۳۹ میلادی، یعنی ۹ سال پیش از آن، معاهده قصرشیرین یا «زهاب» را با عثمانی داشتیم که در آن ایران و عثمانی با یکدیگر تحدید حدود مرزی کردند و بنیان مرز ما با ترکیه و بعدها عراق، تا به امروز براساس همان معاهده است. یعنی ما به‌عنوان یک کشور و یک دولت، پیش از وستفالی، با امپراتوری عثمانی تحدید حدود انجام دادیم. به همین خاطر، تقلیل‌دادن ایران، که یک کشور تاریخی با هویتی تمدنی و فرهنگی چندهزارساله است، به یک «دولت-ملت» از اساس غلط است. همچنین، برساختن و بازنمایی ایران به‌عنوان «کشور ملت‌ها» نیز غلط بوده است. 
 
نشانه‌های اطلاق نام ایران بر این واحد جغرافیایی، از چه زمانی در تاریخ ایران وجود داشته است؟
جالب است بدانید آنچه را که امروز بسیاری از دولت‌ها به‌دنبال ساختنش هستند، ما از دیرباز داشته‌ایم. اکنون در روسیه، پوتین و دولت روسیه چندین سال است که پیگیر جا‌انداختن اصطلاح «روسیه‌ای» (Rossiysky) به جای «روس» (Russkiy) است تا بتواند تمام اقوام آن سرزمین را نمایندگی کند. ما چیزی به نام «ایرانی» را داریم که دست‌کم به دوره ساسانی بازمی‌گردد و چتری بر سر تمام مردمی بوده که در جغرافیای ایران زندگی می‌کردند. این مفهومی را که دولت امروز روسیه به دنبال ابداع آن است، ما از دوران باستان داشته‌ایم و در ادبیات ما نیز بازتاب داشته و صرفا به شاهنامه محدود نیست. برای مثال، در قرن هشتم قمری، در اوج دوره مغول، حمدالله مستوفی قزوینی در «نزهه‌القلوب» از حدود و اقصای ایران می‌نویسد و مشخصا به اسم ایران و مرزهای آن اشاره می‌کند. برخلاف تصورات برخی، نام ایران جدید نیست. در «تاریخ جهانگشای جوینی» که یک مورخ و دیوان‌سالار مهم دوره هلاکوخان است، می‌خوانیم: «ورود مغول‌ها به ممالک ایران.» جوینی اشاره می‌کند که مغول‌ها پس از فتح سمرقند وارد ایران می‌شوند و وقتی به دشت قبچاق می‌رسند، آنجا دیگر ایران تمام شده است. در دوره صفوی که جای خود دارد‌؛ حتی در دوره آق‌قویونلوها، اوزون‌حسن خود را «شاه ایران» می‌داند و سلطان عثمانی نیز او را چنین خطاب می‌کند. پس نام ایران همیشه بوده و هر حاکمی، چه سلجوقیان که از بیرون آمده بودند و چه صفویان که ریشه در این خاک داشتند، سعی کرده‌‌اند خود را شایسته حکمرانی بر ایران بدانند.  «ایرانی‌بودن» یک پیشینه تاریخی دارد و هویت ما یک هویت نژادی خاص نبوده است. مفهوم «ایران و اَنیران» در دوره ساسانی به‌روشنی نشان می‌دهد که مثلا اعراب حیره و غسّان که جزو قلمرو ایران بودند و مرزبانی می‌کردند، «ایرانی» محسوب می‌شدند. در مقابل، آلان‌ها که ساکن شمال قفقاز و ایرانی‌زبان بودند، به دلیل سبک زندگی متفاوت، ایرانی به حساب نمی‌آمدند. پس ما حتی در دوره ساسانی نیز کشوری با هویت صرفا قومی-نژادی نبوده‌ایم. این تاریخ در دوره اسلامی ادامه یافت و ایرانیان به متفکرینی تبدیل شدند که با خدمت به اسلام، در ساختن تمدن اسلامی نقشی بی‌بدیل ایفا کردند. بزرگ‌ترین دانشمندان، فقها و ادیبان، بسیاری‌شان ایرانی بودند و اسلام در ایران منشأ خیرات فراوان شد.  حالا عده‌ای می‌آیند و ایران را به یک برساخته دوران پهلوی اول تقلیل می‌دهند. اینها جعلیاتی است که واقعیت‌های تاریخی را به نفع مطامعی خلاف منافع ملی فروکاسته است. مردم از این پیشینه خبر دارند و این موضوع در روح ایرانیان نهادینه شده است. تحقیقات علمی نیز نشان می‌دهد که این سوابق در خلقیات و ژن‌ها انتقال می‌یابد. الحمدلله مردم ایران در بزنگاه‌های تاریخ نشان داده‌اند که پای کشور و میهن خود می‌ایستند. در جنگ هراتِ دوره قاجار، لرها از غرب کشور شرکت داشتند و خراسانی‌ها در جنگ‌های ایران و روس حضور داشتند. حتی وقتی اولاد نادرشاه در خراسان حکومت می‌کردند و دولت قاجار هنوز تسلط کامل نداشت، ایرانیان دفاع از ایران را وظیفه خود می‌دانستند. همچنین، نقش علما همواره پررنگ بوده است‌؛ جنگ‌های دوم ایران و روس با فتوای علما در پی تظلم‌خواهی مردم شمال ارس از مظالم فرهنگی و مذهبی روسیه آغاز شد. این مسیر تا جنگ تحمیلی ادامه یافت که دیدیم از دورترین روستاها، مردم داوطلبانه برای دفاع از ایران شتافتند. در همین ۱۲ روز اخیر نیز دیدیم که چگونه انسجام ملی شکل گرفت و مردم، فارغ از زبان و منطقه، همه‌جوره پای ایران ایستادند و نشان دادند که این ایرانیت، به این سادگی‌ها با طراحی‌های دشمنان و اراده‌های پلیدی که دهه‌هاست تجزیه ایران و منطقه را دنبال می‌کنند، راه به جایی نمی‌برد.
 
​​​​​​​کاملا درست است. ما شاهد بودیم که نوعی همراهی میان برخی  اپوزیسیون جدایی‌طلب کُرد با اسرائیل وجود داشت اما مردم به‌خوبی به این تکاپوها پاسخ دادند و آنها را به حاشیه راندند. گرچه این جریان‌ها همچنان فعال هستند و اگر فرصتی بیابند به تکاپوی خود ادامه می‌دهند اما جنگ ۲‌۱روزه نشان داد که مردم ایران از هر قومی که باشند، دلشان با ایران است. 
دقیقا. اولا این‌که جریان‌های اپوزیسیونی که وارد فاز براندازی و تجزیه می‌شوند، طبعا باید حمایت خارجی داشته باشند‌؛ این یک امر همیشگی در تاریخ و طبیعی است که به دشمنان کشورشان تکیه کنند. نکته اینجاست که آن جریان‌ها هم همیشه سعی می‌کنند در ادبیات و مواضع رسمی خود طوری صحبت کنند که افکار عمومی را همراه سازند اما بزنگاه‌هاست که همه‌چیز را نشان می‌دهد. در این بزنگاه‌ها پرده‌ها کنار می‌رود، حمایت‌های دشمنان آشکار می‌شود و مردم که دنبال زندگی، آرامش و صلح هستند، بهترین معیار قضاوت می‌شوند. مردم می‌بینند که حامیان این جریان‌ها، برخلاف شعارهای‌شان، چه جنسی دارند. 
وقتی خدای نکرده جنگی صورت بگیرد، نه‌تنها نخبگان بلکه مردم عادی و همسایه‌های آنها نیز هدف قرار می‌گیرند. اتفاقات اخیر، با وجود هزینه هنگفت و صحنه‌های دلخراش، به نظر می‌رسد یک هشدار جمعی برای ۹۰ میلیون ایرانی بود که وضعیت به این شکل است. تجربه فرقه دموکرات آذربایجان و دیگر جریان‌های تجزیه‌طلب در نقاط مختلف کشور که در نهایت با حمایت مردمی روبه‌رو نشدند، گواه همین مدعاست. ان‌شاءالله همه ما، به‌ویژه اهالی قلم و صاحبان قدرت، این فرصت را مغتنم بشماریم. در عین حال که این پیشینه تاریخی مایه دلگرمی و استحکام ماست، باید قدر آن را بدانیم و دچار غفلت نشویم تا خدای نکرده در بزنگاه‌های بعدی با مشکل مواجه نشویم. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها