آرامشِ غزه یا تاکتیک تهاجم و خوانش گفتمانی فرمانده ارتش اسرائیل

اظهارات اخیر ایال زامیر، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، درباره «آرامش در غزه برای تمرکز بر ایران» را می‌توان به‌عنوان مولفه‌ای از یک راهبرد گسترده‌تر خواند که در ادبیات امنیتی با عنوانِ «تهاجم مدیریت‌شده» یا «Mowing the Lawn + Pivot to Iran» توصیف می‌شود. این یادداشت با ارائه چارچوب نظری و تحلیل سه‌سطحی (داخلی، منطقه‌ای، و واکنش جمهوری اسلامی) نشان می‌دهد که «آرامش» یادشده نه پایانِ درگیری، بلکه یک «پنجره راهبردی» است که بازیگر مقابل از آن برای بازسازی ظرفیت‌ها، بازتعریف روایت‌ها و آماده‌سازی میان‌مدت بهره می‌برد. برای محور مقاومت، آگاهی از این چرخش تهدید و واکنش‌های متناظر در قالب تقویت بازدارندگی و گسترش عمق راهبردی ضروری است.
اظهارات اخیر ایال زامیر، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، درباره «آرامش در غزه برای تمرکز بر ایران» را می‌توان به‌عنوان مولفه‌ای از یک راهبرد گسترده‌تر خواند که در ادبیات امنیتی با عنوانِ «تهاجم مدیریت‌شده» یا «Mowing the Lawn + Pivot to Iran» توصیف می‌شود. این یادداشت با ارائه چارچوب نظری و تحلیل سه‌سطحی (داخلی، منطقه‌ای، و واکنش جمهوری اسلامی) نشان می‌دهد که «آرامش» یادشده نه پایانِ درگیری، بلکه یک «پنجره راهبردی» است که بازیگر مقابل از آن برای بازسازی ظرفیت‌ها، بازتعریف روایت‌ها و آماده‌سازی میان‌مدت بهره می‌برد. برای محور مقاومت، آگاهی از این چرخش تهدید و واکنش‌های متناظر در قالب تقویت بازدارندگی و گسترش عمق راهبردی ضروری است.
کد خبر: ۱۵۲۲۳۴۱
نویسنده دکتر محمدمهدی اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه-دکتر محمد جوادنجفی، پژوهشگر ارشد مسائل بین الملل
۱. مقدمه و هدف تحلیل
اظهارات اخیرِ فرمانده ارتش اسرائیل درباره «آرامش در غزه» و توجیه آن به‌منظور تمرکز توان بر هدفی دیگر (ایران) را باید در بستر نسبت میان هزینه‌ها و منافعِ نظامی و سیاسی بررسی کرد. هدف این تحلیل ارائه یک چارچوب نظری برای فهم این «چرخش تهدید»، تشریح پیامد‌های آن در سه سطحِ تحلیل (داخلی، منطقه‌ای و واکنش جمهوری اسلامی) و پیشنهاد راهبرد‌های عملی برای بازیگران محور مقاومت است. مبنای نظری یادداشت، ترکیبِ دو پیش‌فرض است: نخست، نظریه مدیریت میدان که بازیگر را قادر می‌سازد جبهه‌ای را موقتاً «مدیریت» کند تا بر جبهه دیگر تمرکز یابد؛ دوم، فرضِ سیاسی-روایت‌محور که نشان می‌دهد چگونه تغییر روایت می‌تواند پشتیبانِ عملیات نظامی یا سیاست خارجی باشد.
 
 
۲. چارچوب نظری: «تهاجم مدیریت‌شده» (Managed Offensive)
تهاجم مدیریت‌شده مفهومی میان‌رشته‌ای است که عناصر راهبردی، اطلاعاتی و گفتمانی را با هم پیوند می‌دهد. در این الگو بازیگر (در اینجا: اسرائیل) پس از مواجهه با محدودیت‌های عملیاتی یا آستانه تحمل داخلی در یک جبهه، تصمیم می‌گیرد آن جبهه را به‌صورت موقت معلق یا «مدیریت‌شده» کند و منابع را برای مقابله با تهدیدی دیگر متمرکز سازد. اجزای کلیدی این چارچوب عبارت‌اند از:
 
 
بازتعریف اولویت تهدید‌ها (Threat Re-prioritization).
استفاده از آتش‌بس یا کاهش خشونت به‌عنوان ابزار زمانی (Temporal Windowing).
بازسازی و آماده‌سازی ظرفیت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری.
مهندسی روایت عمومی برای کسب پذیرش داخلی و بین‌المللی.
در عمل، این چارچوب با رفتاری که در زبان راهبردیِ اسرائیل به‌عنوان «Mowing the Lawn» شناخته می‌شود (رویکردی که شامل پاک‌سازی موردی و بازگشت به وضعیت کنترل‌شده است) تلفیق می‌گردد و سپس از طریق «Pivot to Iran» به‌عنوان اولویت بعدی قلمداد می‌شود.
 
 
۳. روش و منابع تحلیل
این یادداشت بر تحلیل گفتمانیِ اظهارات رسمی، رصد گزاره‌های رسانه‌ایِ کلیدی، و تحلیل ساختار‌های راهبردی مبتنی است. رویکرد ما تلفیقی—تبیینی و استراتژیک—است: (۱) استخراج گزاره‌های کلیدی از سخنان مقامات، (۲) تطبیق این گزاره‌ها با الگو‌های شناخته‌شده در نظریه راهبرد، و (۳) تحلیل پیامد‌ها در سه سطحِ سیاست داخلی، سیاست منطقه‌ای و واکنش‌های جمهوری اسلامی. در مواردی که به آمار یا گزارش رسانه‌ای اشاره شده، متنِ اولیه از رسانه‌های مرتبط (گزارش‌های خبری و مراکز مطالعاتی) اقتباس کرده که در تحلیلِ راهبردی به‌عنوان داده زمینه‌ای مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
 
 
۴. تحلیلِ سه‌سطحی
۴.۱ سطح داخلی (اسرائیل): ملاحظات سیاسی و ساختاری
آستانه تحمل اجتماعی و سیاسی: پذیرش موقتِ کاهش درگیری می‌تواند واکنش‌های اجتماعی را آرام کند. گزارش‌های افکارسنجی حاکی از خواستِ بخشی از افکار عمومی برای توقف موقت خشونت‌اند. وضعیتی که دولت و نظامیان می‌توانند از آن به‌عنوان مجوز اخلاقی و سیاسی برای بازسازی ظرفیت‌ها استفاده کنند.
 
 
بازسازی نیروها: کاهش موقتِ درگیری، امکانِ بازگرداندن و تعمیر سامانه‌ها (زرهی، پهپادی و لجستیکی) و بازآموزی نیرو‌ها را فراهم می‌آورد؛ امری که برای هر اقدام نظامی گسترده آتی ضروری است.
مدیریت روایت و مشروعیتِ دولتی: انتقال تمرکز از «شکست در برابر گروه‌های محلی» به «تهدید خارجی بزرگ» (ایران) می‌تواند نقشِ دولت و ارتش را به‌عنوان «بنیان‌گذار امنیت» بازتثبیت کند و فضای سیاسی لازم برای اقدامات آینده را مهیا سازد.
۴.۲ سطح منطقه‌ای: تعاملات میان قدرت‌های خارجی و بازیگران عربی
هم‌گرایی یا حداقل هماهنگی با آمریکا: از منظر سیاست خارجی آمریکا نیز اغلب کاهش درگیری‌های جانبی پیش‌شرطی برای تمرکز سیاسی یا عملیاتی بر مسئله دیگری است؛ در این چارچوب، آرامش در غزه می‌تواند زمینه‌سازِ حصولِ توافق‌های سیاسی یا نظامی با واشنگتن دربارهٔ ایران شود.
 
نقش کشور‌های عربیِ خلیج: بازیگران منطقه‌ای، به‌خصوص عربستان و امارات، گرایش دارند نوسازی روابط یا عادی‌سازی را به ثباتِ نسبی در مسئله فلسطین پیوند دهند؛ بنابراین «آرامشِ غزه» می‌تواند به‌عنوان ملزومِ سیاسیِ هر طرحِ منطقه‌ای که علیه ایران تعبیر شود به کار رود.
 
۴.۳ سطح واکنش جمهوری اسلامی ایران: خوانش و گزینه‌ها
خوانش تهران: مقامات و بدنه سیاست‌گذاری ایران احتمالاً این حرکت را به‌عنوان «تغییر اولویتِ دشمن» تفسیر می‌کنند؛ بدین معنا که مرحله بعدی می‌تواند شامل گسترش عملیات نیابتی یا افزایش فشار در جبهه‌های دیگر (لبنان، سوریه، عراق) باشد.
 
 
گزینه‌های راهبردی: در برابرِ این احتمالات، تهران دو مسیر کلی پیش رو دارد:
۱. تقویت بازدارندگی و عمق راهبردی: استفاده از «پنجره زمانی» برای تقویت، حمایت و هماهنگی میان گروه‌های مقاومت و ارتقای پیام‌های بازدارنده.
 
 
 
 
۲. پیش‌دستی فعال: انجام عملیات‌های محدود یا تحول در سطح میدان (مثلاً فشار فعال در جبهاتِ فرعی) به‌منظور بی‌ثبات کردن برنامه آماده‌سازیِ طرف مقابل و تبدیلِ «تهاجم معلق» به یک بحران مدیریت‌نشده برای اسرائیل.
 
 
۵. پیامد‌ها و مخاطراتِ راهبردی
نقش زمان: پنجره زمانی که برخی تحلیل‌ها به آن اشاره کرده‌اند، برای هر دو طرف دارای ارزش حیاتی است؛ اسرائیل برای بازسازی و آماده‌سازی، و محور مقاومت برای تقویت بازدارندگی یا انتخاب مواجهه فعال. هرگونه غفلت یا واکنش نامناسب می‌تواند موازنهٔ منطقه‌ای را تغییر دهد.
خطر تشدید غیرمنتظره: تلاش برای «تعلیق کنترل‌شده» همیشه با خطر بسط‌نیافتگی و تشدید مجدد مواجه است؛ در صورت بروز حادثه‌ای نامنتظره، پنجره آرامش ممکن است به سرعت به یک بحران تازه مبدل شود که هزینه‌های سیاسی و نظامی مضاعفی به همراه دارد.
پیچیدگیِ همگرایی‌های بین‌المللی: چنانچه عاملان بین‌المللی (از جمله ایالات متحده و برخی دولت‌های خلیجی) حمایتِ ضمنی یا علنی از تغییر اولویت نشان دهند، فشار دیپلماتیک بر بازیگران منطقه‌ای و محلی تشدید خواهد شد و گزینه‌های تاکتیکی محدودتر می‌گردد.
 
 
۶. توصیه‌های راهبردی برای محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران
پیشنهاد‌های زیر به‌منظور بهره‌گیری از پنجره پیش‌آمده و جلوگیری از دست‌دادن مزیتِ استراتژیک ارائه می‌شود:
۱. تقویت هماهنگی عملیاتی میان متحدان منطقه‌ای: ایجاد یا فعال‌سازی سازوکار‌های هماهنگی میان حزب‌الله، گروه‌های عراقی، انصارالله و سایر بازیگرانِ مرتبط برای تبادل اطلاعات، هم‌افزایی مأموریّت‌ها و هم‌زمان‌سازی بازدارندگی.
 
۲. تمرکز بر افزایش عمق راهبردی: سرمایه‌گذاری در تدارکات، استحکامات، ساختار‌های لجستیکی و پدافندی در نقاط کلیدی (لبنان، غرب سوریه، مرز‌های عراق) تا توان پاسخگویی افزایش یابد.
۳. عملیات هویتی-گفتمانی: تقویت گفتمان داخلی و منطقه‌ای بر پایه استقامت، مشروعیت و وعده الهی (یا هر بیانِ معتبری که مورد پذیرش افکار عمومی قرار گیرد) تا تلاش‌های دشمن برای بازتعریف روایت به‌عنوان «تهدید اصلی» ناکام بماند.
۴. اقدامات محدود و حساب‌شده برای اخلال در برنامه آماده‌سازیِ حریف: انجام مأموریت‌های هوشمند، اطلاعاتی یا محدود نظامی/نمادین که هزینه آماده‌سازی و بازسازی را برای طرف مقابل افزایش دهد بدون آن‌که به‌سرعت به یک مقیاس تمام‌عیار منجر گردد.
۵. دیپلماسی فعالِ منطقه‌ای و بین‌المللی: تلاش برای جلب یا تضعیف پشتیبانی خارجیِ طرف مقابل، شامل گفت‌و‌گو با بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی که ممکن است نسبت به هر تغییر مایل به مداخله یا میانجیگری باشند.
 
۷. جمع‌بندی نهایی
«آرامش» در غزه را نباید صرفاً به‌عنوان پایانِ جنگ یا موفقیتِ پایدار قلمداد کرد؛ بلکه این وضعِ موقت را باید به‌مثابه یک تاکتیکِ راهبردی دانست که به طرفِ مقابل امکان می‌دهد هزینه فرصتِ مواجهه در جبهه‌ای را کاهش دهد و ظرفیت‌های خود را برای برخورد با اولویت بعدی (در اینجا تهران) بازتوزیع کند. از منظر محور مقاومت و جمهوری اسلامی، شناخت درست از قصد و ظرفیتِ طرف مقابل و بهره‌گیری هدفمند از «پنجره زمانیِ» موجود برای تقویت بازدارندگی و عمق راهبردی، کلیدِ جلوگیری از تغییر ناموزون موازنه قدرت خواهد بود. در این راستا دو راهِ کلی وجود دارد: بهره‌گیری تدریجی و ساختاری از فرصتِ پیش‌آمده یا اِعمال فشارِ پیش‌دستانه برای تبدیلِ «تهاجم معلق» به بحرانی که مدیریت آن برای طرف مقابل دشوار باشد. انتخابِ هر مسیر نیازمند تعادلِ دقیقِ بین هزینه‌ها، منافع و مخاطراتِ سیاسی-نظامی است.
newsQrCode
برچسب ها: جنگ غزه
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرصت تاریخی عبور از تحریم

دکتر مرندی، تحلیلگر مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «جام‌جم» به تشریح ظرفیت‌های دوران ‌گذار جهانی برای کشورمان پرداخت

فرصت تاریخی عبور از تحریم

نیازمندی ها