با فرهاد دوانقی که در کنار آتش‌نشانی، ۶ کتاب در حوزه رسانه نوشته است به گفت‌وگو نشستیم

روایتگر آتش و رسانه

دنیای ما مملو از انسان‌هایی است که در یک نقش ثابت متوقف شده‌اند اما گاه با چهره‌هایی روبه‌رو می‌شویم که میان دو دنیای به‌ظاهر متضاد، پلی استوار ساخته‌اند. فرهاد دوانقی یکی از این استثناهاست که روزها در میان شعله‌های آتش و در قلب عملیات‌های نفسگیر امداد و نجات برای ‌زندگی‌ می‌جنگد و شب‌ها در خلوت اندیشه و رسانه، به ‌مهندسی ذهن‌ و ‌روایتگری خلاق‌ می‌پردازد.
دنیای ما مملو از انسان‌هایی است که در یک نقش ثابت متوقف شده‌اند اما گاه با چهره‌هایی روبه‌رو می‌شویم که میان دو دنیای به‌ظاهر متضاد، پلی استوار ساخته‌اند. فرهاد دوانقی یکی از این استثناهاست که روزها در میان شعله‌های آتش و در قلب عملیات‌های نفسگیر امداد و نجات برای ‌زندگی‌ می‌جنگد و شب‌ها در خلوت اندیشه و رسانه، به ‌مهندسی ذهن‌ و ‌روایتگری خلاق‌ می‌پردازد.
کد خبر: ۱۵۳۵۵۰۰
نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی - دبیر قفسه کتاب
 
او که شغل آتش‌نشانی را نه یک حرفه اداری بلکه عشقی آمیخته با رنج و ایثار می‌داند، با کوله‌باری از تجربه‌های عینی به دنیای علوم شناختی و سینما قدم گذاشته. دوانقی معتقد است رسانه در جهان امروز نه یک ابزار ساده بلکه ‌سلاحی‌ است که اگر بدون دانش علمی و شناخت مخاطب به‌کار گرفته شود، اثر خود را از دست می‌دهد. او در این گفت‌وگو از دشواری نوشتن درباره رنج‌هایی که به چشم دیده، ضرورت گذار از متون منسوخ دانشگاهی و اهمیت طراحی مهندسی‌شده در برنامه‌سازی سخن می‌گوید. این متن روایتی است از تلاقی تپش‌های تند قلب یک آتش‌نشان با نگاه دقیق و موشکافانه یک استراتژیست رسانه. با او به گفت‌وگو نشستیم تا درباره شش کتابش در حوزه رسانه توضیحاتی بشنویم.  

آقای دوانقی! شما علاوه بر فعالیت در حوزه‌های مستندسازی، نویسندگی و رسانه، شغل اصلی‌تان آتش‌نشانی است. نکته قابل توجه این است که در بخش عملیات امداد و نجات فعال هستید و کار ستادی نمی‌کنید. در طول این سال‌ها همواره تأکید داشته‌ام که بنویسید. هر بار که با شما ملاقات کرده‌ام‌ یک روایت جذاب از آخرین حادثه‌ای که در آن حضور داشتید‌ تعریف کردید. اگرچه تلاش‌های‌تان معمولا منجر به حل مشکل و ختم به‌خیر می‌شود اما نحوه مواجهه ناگهانی شما با یک حادثه که شاید برای اولین بار در مقابل‌تان رخ می‌دهد‌ بسیار عجیب و خواندنی است. چرا تاکنون کتابی حاوی روایت‌های شما از مأموریت‌های‌تان منتشر نشده؟  
‌من مستندی ساختم به نام «مثبت ۵۸» درباره ساختمان پلاسکو که در چهلم شهدای پلاسکو در سال ۹۵ اکران و در جشنواره سیما و جشنواره بین‌المللی فیلم شهر موفق به کسب جایزه شد. پس از اکران این مستند، در مصاحبه‌ها همیشه با این پرسش مواجه بودم که چرا کتاب خاطرات یا نوشته‌هایی درباره آتش ندارم. دلیل اصلی آن دشواری نوشتن از ‌رنج مردم‌ است. مواجهه با حوادث حریق منزل بسیار سخت است. برای مثال اخیرا به یک حادثه حریق منزل رفتیم. از ساختمان دود شدید و غلیظی خارج می‌شد. هنگامی که وارد شدیم، کولر گازی خانه از شدت حرارت زیاد آب شده بود اما شعله نگرفته بود. اگر چند دقیقه دیگر می‌گذشت، کل خانه شعله‌ور می‌شد.به‌رغم ورودم به حوزه رسانه و وجود فرصت‌های شغلی مدیریتی هرگز نپذیرفتم از آتش‌نشانی خارج شوم یا کار اداری انجام دهم. با عشق می‌گویم ‌من آتش‌نشانم‌. چون کفه ترازوی این کار نسبت به آن فرصت‌ها سبک است.  

اما چگونه سختی‌های کار با «حال خوب» نجات جمع می‌شود؟  
‌یک مورد در زمستان بود که برای حادثه محبوس شدن پشت در منزل اعزام شدیم. گفتند خانم مسنی در خانه گیر افتاده اما حالش خوب است. خانه نرده‌کشی شده بود و پیرزن تنها زندگی می‌کرد. از بالای نرده‌ها نگاه کردم و دیدم روی موزائیک سرد افتاده. من از یک دریچه کوچک وارد پاگرد خانه شدم و خودم را به او رساندم. بدن پیرزن به‌شدت سرد شده بود. چون برای رفتن به سرویس بهداشتی در حیاط‌ افتاده بود و لباس مناسبی تنش نبود. پس از کمک به او و مرتب کردن لباسش، در گوشم گفت پسرم! خدا هرچی میخوای بهت بده. خیر از جوونیت ببینی. این دعای عمیق از ته دل یک نفر که هیچ شناختی از من ندارد، کفه ترازو را تعیین می‌کند. این حال خوب، با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. 

این سؤال پیش می‌آید که با وجود فعالیت در رسانه و مستندسازی، چرا کار سخت آتش‌نشانی را رها نکردید؟ 
واقعیت این است که این شغل سختی‌های جسمی هم دارد. قلب آتش‌نشانان پس از بازنشستگی سالم نیست و به‌دلیل فشار قطعا سکته خواهند کرد. در حالت استراحت، ضربان قلب روی ۳۷ الی۴۰ است اما هنگام زنگ حریق، فقط ۵۰ثانیه طول می‌کشد تا بلند شویم، لباس بپوشیم و سوار ماشین شویم. در این ۵۰ثانیه ضربان قلب به ۱۵۰می‌رسد. این افزایش ناگهانی فشار بر قلب، اگرچه با ورزش مدیریت می‌شود اما قطعا به قلب آسیب می‌زند. آتش‌نشانان شب‌ها خواب عمیق ندارند. چه زنگ بخورد و چه نخورد، ۱۰‌بار تا صبح بیدار می‌شوند. مغز ناخودآگاه در حالت آماده‌باش قرار دارد. با توجه به آمارهای تهران، روزانه بین ۳۴۰۰ تا ۳۵۰۰تماس برقرار شده که حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰مأموریت به عملیات منجر می‌شود. با وجود ۱۳۵ایستگاه در تهران بعید است شیفت شب بدون حادثه بگذرد.  

مسیر ورودتان به رسانه چگونه بود؟  
مسیر ورود من به رسانه در سال ۱۳۸۹ آغاز شد. در آن زمان دانشجوی رشته ایمنی و بهداشت بودم. پیامی از رهبری تحت عنوان «جهاد همه‌جانبه فرهنگی» برایم نقطه‌‌عطفی شد. همیشه این سؤال را داشتم: ‌این کاری که مامی‌کنیم، به‌درد کی می‌خوردوکجا به کارمی‌آید؟‌بنابراین تصمیم به تغییر رشته گرفتم ودردانشکده صداوسیما تدوین فیلم خواندم،سپس کارگردانی سینما و در نهایت ارشد علوم شناختی گرایش رسانه. دلیل انتخاب علوم شناختی این بود که معتقدم در رسانه، مخاطبی آن سوی پیام نشسته. اگر ما مخاطب را نشناسیم و ذائقه و علایق او را ندانیم، نمی‌توانیم پیام را منتقل کنیم. ازمنظر هنری، مستندسازی و فیلم برایم جذاب شد. مثلا مستندهای حیات وحش که در آن شیرها و پلنگ‌ها شخصیت دارند و روایت‌هایی حول محور سیطره حکومت می‌سازند، چقدرجذاب ومهندسی شده هستند.من همه چیز نگاه می‌کنم. چون پیام برایم مهم است.  
در بیشتر کتاب‌های شما از عبارت‌های خلاق و خلاقانه استفاده شده. ماجرا چیست؟
بسیاری از کتاب‌های تولید محتوا صرفا ترجمه هستندوپس از چند فصل، وارد فضای فرهنگی و قوانین کشور مبدأ می‌شوند که برای ما کاربرد ندارد. من با تکیه بر تجربه و مطالعه، سعی کردم کتاب‌هایی بنویسم که برای مخاطب داخلی کاربردی باشند. در «چراغ افکار» بر ابزار تمرکز نکردم. امروز پریمیر، فردا کپ‌کات یاهوش مصنوعی مبنای تدوین و هنر تدوین است. تدوین فقط چیدن چند پلان نیست. هنر تدوین،«حرف زدن» بامخاطب است.همان‌طورکه شهیدآوینی می‌گوید: «تدوین، معمارسینماست.»این یعنی تدوینگر بامصالح خام(تصاویر)یک اثر معماری خلق می‌کند.طبق نظریه آیزنشتاین (طراح علم تدوین در شوروی سابق)،کات‌زدن از یک نمای «آ» به نمای «ب»، یک معنای سوم «س» را خلق می‌کند (مونتاژ تشابه).
newsQrCode
برچسب ها: کتاب
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها