توهم مرگبار کمیکال

در آخرین روزهای تابستان، در حال تحقیق از متهم به قتلی بودم که مأمور یکی از کلانتری‌های شهر تماس‌گرفت و خبر داد پسر جوانی با ضربه چاقو در خیابان مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان، به دلیل شدت جراحات فوت کرده است.
در آخرین روزهای تابستان، در حال تحقیق از متهم به قتلی بودم که مأمور یکی از کلانتری‌های شهر تماس‌گرفت و خبر داد پسر جوانی با ضربه چاقو در خیابان مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان، به دلیل شدت جراحات فوت کرده است.
کد خبر: ۱۵۳۵۷۲۳
 
آدرس بیمارستان را گرفتم، متهم را به بازداشتگاه منتقل کردم و عازم آنجا شدم. در بخش اورژانس، با جسد پسری حدودا ۲۰ ساله مواجه شدم که زخم عمیقی بر سینه‌اش نقش بسته بود. کارشناس پزشکی قانونی حاضر در محل، در حال معاینه جسد بود. او در گزارش اولیه اعلام کرد: یک ضربه با چاقو به سینه‌ و قلبش اصابت کرده که به خونریزی شدید و مرگ منجر شده است. شدت جراحات به حدی بود که پزشکان برای نجات جانش نمی‌توانستند کاری انجام دهند. 
سراغ مامور کلانتری رفتم که به تشریح نتیجه تحقیقات مقدماتی پرداخت و عنوان کرد: ساعتی پیش، اهالی محله‌ای در شرق شهر متوجه درگیری دو پسر جوان شدند. یکی ازآنها در ادامه، با چاقویی که در جیب داشت، ضربه‌ای به سینه دیگری زد و از محل گریخت. اهالی، پسر زخمی را به بیمارستان منتقل کردند، اما او در مسیر جان‌باخت.
پس از تحقیقات در بیمارستان، جسد با دستور قضایی به پزشکی‌قانونی انتقال یافته و همراه افسر کلانتری، راهی محل وقوع قتل شدیم. هنوز آثار خون روی زمین محل درگیری باقی بود. شروع به تحقیق از شاهدان کردم و متوجه شدم مقتول اهل همان محله بوده است. دوربین‌های مداربسته نیز لحظه درگیری را ثبت کرده بودند. به نظر می‌رسید مقتول به‌دنبال قاتل بوده تا چیزی از او بگیرد و همین امر باعث درگیری آنها شد.
پس از شناسایی خانواده مقتول، سراغ‌شان رفتم و از آنها تحقیق کردم. متوجه شدم پسر جوان، نامش اشکان بود. فیلم لحظه درگیری را به آنها نشان دادم که اعلام کردند قاتل، میثم، دوست پسرشان است.
با شناسایی هویت قاتل، تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد؛ اما هیچ رد پایی از میثم به دست نیامد و به خانه هم برنگشته بود. تحقیقات نشان می‌داد او به ماده‌مخدر«گل» اعتیاد داشته است.
تجسس‌ها ادامه داشت تا این‌که پس از دو هفته یکی از بستگان مقتول با اداره تماس‌گرفت و گفت قاتل را در بازار شهر دیده است. آدرس را گرفتیم و سریع همراه تیمی خود را به آنجا رساندیم و میثم را دستگیر کردیم. پسر جوان در ابتدا منکر قتل بود، اما وقتی فیلم لحظه درگیری را به او نشان دادم، لب به اعتراف گشود و گفت: من قبلا گل می‌کشیدم اما به‌تازگی به ماده مخدر «کمیکال» معتاد شدم. آن‌روز سراغ اشکان، که از آشنایان قدیمی‌ام بود ‌رفتم. او مقداری مواد داشت و من یک‌گرم کمیکال به من داد که همان‌جا آن را مصرف کردم، اما دچار توهم شدیدی شدم، طوری که تصور می‌کردم یک لشکر آدم دنبالم هستند. در این بین، اشکان هم مدام در گوشم می‌گفت پول مواد را بده. من به‌شدت عصبانی شدم و خودم را در میدان جنگ می‌دیدم. بی‌اختیار با چاقویی که همراهم بود، ‌ضرباتی به سمت مهدی پرت کردم اما به‌هیچ‌عنوان قصد قتل نداشتم. قتل را تحت تاثیر مواد و توهم انجام دادم، به‌همین‌دلیل پس از جنایت به‌شدت پشیمان و دچار عذاب وجدان شدم. وی ادامه داد: چند روزی هم در پارک‌ها می‌خوابیدم و سرگردان بودم تا این‌که درنهایت شناسایی و دستگیر شدم.
پس از اعتراف پسر جوان، او را به محل قتل بردم و صحنه جنایت را بازسازی کرد. بعد هم با دستور قضایی به زندان منتقل شد تا محاکمه شود. متاسفانه برخی جوانان بدون توجه به عوارض خطرناک موادمخدر صنعتی اقدام به مصرف آن کرده و دچار توهماتی می‌شوند که جان خود یا دیگر را به خطر می‌اندازند. در این پرونده هم توهم کمیکال از پسر جوان قاتل ساخت و آینده خودش و دوستش را خراب کرد.
newsQrCode
برچسب ها: مواد مخدر
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها