‌خبرنگار اعزامی «جام‌جم» از سفر دانشجویان به سرزمین وحی گزارش می‌دهد

سفر دل‌ها

بعضی سفرها نه با چمدان که با دل آغاز می‌شود‌؛ سفر به سرزمین وحی‌ آن هم با ‌کاروان دانشجویی و جوانان دهه‌هشتادی چنین حال‌و‌هوایی دارد. سفری که از ترمینال سلام فرودگاه امام خمینی‌(ره) و در کنارزوج‌های جوانی که کنار هم ایستاده‌اند آغاز می‌شود.بعضی‌ها دست هم را گرفته‌اند و دل توی دل‌شان نیست، چرا‌که از میان حدود ۱۲۲هزار نفر، قرعه مسیر عاشقی به نام‌شان افتاده اما در فرودگاه، در چشمان همه نوعی ترس و اشتیاق، اضطراب و شوق، به‌طور همزمان موج می‌زند.سفری که زمینه‌اش به‌همت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها و ستاد عمره و عتبات دانشگاهیان و از طریق قرعه‌کشی فراهم شده است.
بعضی سفرها نه با چمدان که با دل آغاز می‌شود‌؛ سفر به سرزمین وحی‌ آن هم با ‌کاروان دانشجویی و جوانان دهه‌هشتادی چنین حال‌و‌هوایی دارد. سفری که از ترمینال سلام فرودگاه امام خمینی‌(ره) و در کنارزوج‌های جوانی که کنار هم ایستاده‌اند آغاز می‌شود.بعضی‌ها دست هم را گرفته‌اند و دل توی دل‌شان نیست، چرا‌که از میان حدود ۱۲۲هزار نفر، قرعه مسیر عاشقی به نام‌شان افتاده اما در فرودگاه، در چشمان همه نوعی ترس و اشتیاق، اضطراب و شوق، به‌طور همزمان موج می‌زند.سفری که زمینه‌اش به‌همت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها و ستاد عمره و عتبات دانشگاهیان و از طریق قرعه‌کشی فراهم شده است.
کد خبر: ۱۵۳۵۸۸۲
نویسنده تهمینه سبحانی شاد - گروه جامعه
 
کاروان دانشجویانی که فقط یک کاروان عمره ساده نیست بلکه عرصه‌ای است برای محک‌خوردن تصمیمات جوانان، جوانانی که اکثرا دهه هشتادی هستند‌؛ از زوج دانشجویی که قرار است زندگی مشترک‌شان در کنار خانه خدا متبرک شود تا خانواده‌ای که بانوزادسه‌ماهه‌شان می‌خواهنددورخانه خدابگردند.اینها برخی ازجلوه‌های این سفرهستند،آدم‌هایی که به‌نوعی انتخاب شده‌اند؛ انتخاب جوان‌هایی که در میان هزار دغدغه ریز‌و‌درشت، تصمیم گرفته‌اند چند‌روزی همه‌چیز را کنار بگذارند و فقط مهمان معبودشان باشند؛ آدم‌هایی که نمی‌دانند کدام کارشان به چشم خداآمده ‌که آنها را در آغوش گرفته است. 
   
ماه عسل، زیر گنبد سبز

هواپیما که می‌نشیند، همه از استشمام عطر خاص شهر مدینه به وجد می‌آیند، بویی که خیلی‌ها تعریفش را شنیده بودند اما حالا برای نخستین‌بار آن را حس می‌کنند. مدینه اولین مکث این دل‌های جوان است. شهری که آرامش خاصش، آدم را وادار می‌کند آهسته‌تر راه برود و کمتر حرف بزند. همه کاروان به صورت دسته‌جمعی به سمت مسجدالنبی حرکت می‌کنند تا اولین سلام خود را به پیامبر خوبی‌ها بدهند. مقابل گنبد سبز، زوج‌هایی ایستاده‌اند که چند روز قبل از این سفر، زندگی‌شان را با حلقه‌ای کوچک و لبخندی بزرگ آغاز کرده‌اند.  شیما پیرمرادی و همسرش ۴ روز قبل از این سفر مراسم عروسی مختصری برگزار کرده‌ بودند اما ماه عسل‌شان با شیرینی هرچه‌تمام‌تر، با این سفر رقم خورد‌. شیما، دانشجوی ارشد علوم‌و‌مهندسی صنایع دانشگاه علوم تحقیقات و همسرش دانشجوی دکترای مکانیک دانشگاه امام خمینی (ره) قزوین است. آنها سال پیش هم در قرعه‌کشی ثبت‌نام کرده بودند اما امسال با وجود این‌که نام هر دو نفرشان در لیست بود اما نفر اصلی و برنده قرعه‌کشی همسرش بود. پیرمرادی به خبرنگارما می‌گوید:«ازیک ماه پیش که اسامی اعلام شد، برنامه‌ریزی را طوری انجام دادیم که سفر ماه‌عسل‌مان با همین سفر همزمان شود.» به‌گفته خانم پیرمرادی هنوز صدای تبریک‌ها در گوش‌شان می‌پیچید که به این سفر آمدند و این ماه‌عسل واقعا برای‌شان شیرین‌تر از عسل شد و از این تصمیم هزاران بار راضی‌اند چرا که در آغاز زندگی مشترک‌شان با یکدیگر عهد بستند که در ادامه مسیر، در کنار هم از پس سختی‌ها برآیند. 
   
دل‌های سه‌نفره

در مدینه منوره کلاس‌های مختلف آموزشی از جمله کلاس مدینه‌‌‌شناسی و انجام صحیح اعمال و مناسک حج و زیارت‌های دوره‌ای از مساجد مختلف شهر برگزار می‌شود. در گوشه سالن یکی از جلسات آموزشی، زوجی حضور دارند که دست‌های کوچک کودک ۹ ماهه‌شان را در دست گرفته‌اند. زهره صادقی مادر علی‌کوچولوی کاروان و دانشجوی دکترای حقوق بین‌الملل دانشگاه تهران است. ماجرای تشرف آنها به این سفر نیز در نوع خودش جالب است. او توضیح می‌دهد: «سال ۹۴ زمانی که من و همسرم دانشجو و مجرد بودیم، به‌عنوان فعال فرهنگی در قرعه‌کشی عمره ثبت‌نام کرده بودیم و همان سهمیه به نام من درآمد اما همسرم نه. از آن سال به بعد سفر عمره متوقف شد. سهمیه من از آن زمان محفوظ بود و همسر و فرزندم توانستند به‌واسطه همان سهمیه در این سفر حضور پیدا کنند.» البته او این سفر را روزی فرزند خردسالش هم می‌داند. ‌
   
قدم‌های کوچک در مدار خانه خدا

کاروان گزارش ما از مدینه و بقیع به‌سختی دل می‌کند‌. هر قدم، گویی با هزار حس و هزار وداع آمیخته است. مقصد بعدی مسجد شجره است و حالا زمان سلام‌دادن و لبیک‌گفتن‌مان به خدا فرا رسیده‌. ما محرم می‌شویم. در میقات شجره حس و حال خاصی به همه ‌دست داده؛ لحظه‌ای که نه‌تنها تکرار یک سنت بلکه تولدی دوباره محسوب می‌شود. با توجه به این‌که به سمت مکه با دل و جان حرکت می‌کنیم اعضای کاروان به حدی شوق دارند که تا صبح طاقت نمی‌آورند و همان شب برای انجام اعمال به سمت خانه خدا به راه می‌افتند. اولین لحظه‌ای که پا به حریم مکه می‌گذاریم، نگاه‌های‌مان به کعبه دوخته می‌شود؛ شکوه و عظمت خانه خدا از یک طرف و صورت‌های غرق اشک اعضای کاروان از سوی دیگر. در آن لحظه همه خستگی راه، هزار اضطراب قبل از سفر و هر دغدغه دیگری رنگ‌می‌بازد. قدم‌ها به دور خانه خدا می‌چرخند اما دل‌ها پرواز می‌کنند. صدا و زمزمه «الله‌اکبر» کاروان از حجرالاسود، دعاها و تپش قلب‌ها در کنار هم، مانند موسیقی‌ای بی‌صدا فضا را پر کرده است. در مسیر طواف زوج دانشجوی دهه هشتادی کاروان ما‌ با کودک سه‌ماهه‌شان مشغول بجاآوردن اعمال هستند و هرکدام به نوبت کودک را در آغوش می‌گیرند تا این لحظات زیبا را به‌صورت خانوادگی تجربه کنند. خانم مهدویان که دانشجوی کارگردانی دانشگاه صداوسیماست هم این سفر را روزی و قسمت نوزادشان می‌داند.
   
عروسی با لباس احرام

در شهر مکه نیز مدیر کاروان برنامه‌های مختلفی همچون زیارت دوره‌ای و بازدید از اماکن مختلف این شهر را برای دانشجویان در نظر گرفته است. در یکی از این برنامه‌ها با زوجی همراه می‌شویم که سفرشان با دست‌های خالی از تشریفات آغاز شده است. زوجی که تازه سه‌ماه از تاریخ عقدشان می‌گذرد و آنها به‌جای برگزاری مراسم معمول عروسی در این سفر زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌‌اند‌. زهرا کریمی، دانشجوی ارشد رشته حکمرانی و جمعیت دانشگاه تهران و همسرش‌ این تصمیم را گرفته‌‌اند. او می‌‌گوید: ترجیح‌مان این بود که لباس سفید عروسی، همان لباس سپید احرام باشد. ‌
   
کاروانی با زبان مشترک

هیچ کاروانی فقط با اتوبوس و برنامه حرکت نمی‌کند؛ بلکه پشت آن تجربه و اعتماد به فردی است که مسئولیت کل گروه را بر عهده دارد. آقای محمدجعفر درخشان، مدیر این گروه اعزامی است. او‌ با سابقه علمی و دانشگاهی‌اش، این سفر را نه صرفا یک ماموریت اجرایی،بلکه یک مسئولیت تربیتی می‌داند.درخشان بااشاره به تفاوت عمره عادی بادانشجویی می‌گوید: «کاروان‌های عادی عمره معمولا ترکیبی از سنین مختلف، اقوام، زبان‌ها، گویش‌ها و طیف‌های گوناگون اجتماعی هستند؛ اما تفاوت اصلی آنها باعمره دانشجویی این است که درگروه ما، هارمونی و همگرایی بسیار خوبی دیده می‌شود. رویکردها تقریبا مشابه است؛ البته خرده‌فرهنگ‌ها همیشه وجود دارند اما وجه مشترک همه اعضا، فرهیختگی دانشجویی آنهاست.»
   
ستون معنوی کاروان

در دل هر سفر معنوی، یک راهنما نه‌تنها مسیر بلکه دل‌ها را نیز همراهی می‌کند. روحانی کاروان، نقطه اتکای معنوی دانشجویان است؛ کسی که با کلمات، دعاها و سخنان خود، دل‌های پرهیجان و پراضطراب را به آرامش دعوت می‌کند. حجت‌الاسلام‌ محمدرضا مجیری، روحانی کاروان‌های عمره درباره کاروان دانشجویی می‌گوید: «طبیعتا مهم‌ترین شاخصه این کاروان‌ها جوانی اعضای آن است؛ توانایی جسمی، پاکی روح و تاثیرپذیری بیشتر از فضای معنوی. هر کاروان مانند باغ و گلستانی است که جذابیت خاص خود را دارد اما این سفر برای من جذاب‌تر است. با این‌که افراد کاروان از شهرهای مختلف آمده‌‌اند و فرصت آشنایی قبلی در ایران را نداشتیم اما نوعی همدلی عمیق میان اعضا شکل گرفته است.» در این کاروان، هر چهره قصه‌ای برای گفتن دارد؛ قصه‌هایی از شوق، امید، فداکاری و گاهی دلتنگی و انتظار. کسانی هستند که النگوی کوچک فرزندشان را فروخته‌اند تا بتوانند پا در این سفر بگذارند؛ النگویی که یادگار روز خاصی بود اما تقدیر زیباتری برای‌شان رقم زد و مسیرشان به خانه خدا ختم شد. یا زوج جوانی که تنها سه ماه از زندگی مشترک‌شان گذشته بود، طلاها و سرمایه‌های کوچک‌شان را فروخته‌اند تا این سفر، نقطه آغاز زندگی‌شان شود.‌
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها