* وینگو بگوویچ ایرانی ترین مربی خارجی فوتبال ایران. این بهانه اصلی ما برای صحبت مردی است که 14 سال از اولین حضورش در اینجا می گذرد...
بله! این موضوع برای خودمم هم جالب است. به هر حال زندگی همین است.
* روز اولی که به ایران آمدی فکر می کردی روزی لقب ایرانی ترین مربی خارجی را به تو بدهند؟
کسی نمی تواند به درستی آینده را پیش بینی کند. 14 سال پیش که آمدم فقط می خواستم یک فصل روی نیمکت فولاد بشینم، اما الان که نگاه می کنم می بینم جز یک سال فعالیت در قطر و یک سال فعالیت در امارات بقیه این مدت را در ایران سپری کردم.
* چه چیزی باعث شد که کار در فوتبال ایران را به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ترجیح دهی؟
شاید خیلی ها بگویند در دوبی و دوحه می توانستم زندگی بهتری داشته باشم، اما از نظر من زندگی در ایران واقعا شیرین است. من روزهای خوبی را در ایران سپری کردم. مردم ایران برای من واقعا مردمان عزیزی هستند.
* 14 سال زندگی در ایران بگوویچ را چقدر ایرانی کرده است...
من از دنیای متفاوتی به اینجا نیامده ام که حالا تغییر کرده باشم. فرهنگ و اخلاقیات مردم کرواسی تا حدود زیادی به مردم ایران نزدیک است. به همین خاطر هم مربیان کروات زیادی در این سال ها به ایران آمده اند و اکثرا هم در کارشان موفق بوده اند.
* یعنی به خاطر همین تشابه فرهنگی، ایران به مکان خوبی برای فعالیت مربیان کروات تبدیل شده است؟
این یکی از دلایل است. در مورد خودم باید بگویم از زمانی که به اینجا آمدم فقط احترام دیدم و این احترام یکی از دلایلی بود که مرا ترغیب کرد بیشتر و بیشتر در اینجا کار کنم. اینجا استعداد زیاد دارد و جای خوبی برای کار کردن است. فرهنگ مردم ایران و کرواسی هم به هم نزدیک است و این هم دلیلی برای حضور پر تعداد مربیان کروات در ایران است.
* در این همه سال حتما شناخت خوبی نسبت به ایرانی ها پیدا کرده ای... اگر بخواهی صادقانه در مورد خوبی ها و بدی های ما صحبت کنی، چه می گویی؟
در همه جای دنیا مردمان خوب و مردمان بد وجود دارند. فرقی هم نمی کند که ایران باشد، یا کرواسی یا آمریکا یا هر جای دیگر... اما چیزی که بیشتر از همه در اینجا باعث ناراحتی من می شود بدقولی شما ایرانی هاست. مثلا به من گویند فلان کار فردا انجام می شود، اما نمی شود. نمی دانم چرا اگر انجام کاری قرار است یک هفته طول بکشد، قول یک هفته بعد را نمی دهید و مثلا می گوئید فردا یا پس فردا! اکثر خارجی ها با این اخلاق ایرانی ها مشکل دارند. البته برای من دیگر عادی شده است. روزهای اولی که در ایران بودم واقعا از این بدقولی ها عصبانی می شدم. در مجموع برای خیلی از ایرانی ها زمان اهمیت چندانی ندارد. البته این موضوع در مقابل خوبی هایی که دارید کم اهمیت است. من واقعا احساس خوبی نسبت به احساس نوع دوستی ایرانی ها دارم. در ایران اکثر مردم مشکلات دیگران را مشکل خودشان می دانند و استقبال می کنند از اینکه به کسی کمک کنند. این واقعا زیباست.
* نوروز نزدیک است. چقدر با رسم و رسوم ما ایرانی ها آشنا هستی؟
من بعد از این همه سال خیلی چیزها در مورد ایرانی ها می دانم. از یک ماه قبل از رسیدن نوروز همه خوشحال هستند. همه خانه تکانی می کنند، همه برای خرید لباس به مراکز خرید می روند و همه سفره هفت سین می چینند. در کل اینجا در ایران همه برای فرا رسیدن نوروز لحظه شماری می کنند. پس از آن هم دیدو بازدیدها شروع می شود. این رسم و رسوم واقعا قشنگ است و به استحکام و صمیمیت خانواده ها کمک می کند. حفظ کردن کانون خانواده در ایران اهمیت زیادی دارد، چیزی که شاید در زندگی های غربی کمتر شاهدش باشیم.
* به سفره هفت سین اشاره کردی... چقدر در مورد فلسفه آن می دانی؟
من می دانم که هر چیزی که در این سفره هست نشانه ای با خود به همراه دارد.دارد. البته همه سین ها را به خاطر ندارم اما می دانم در این سفره ماهی قرمز می گذارید، سیب می گذارید، سیر می گذارید، سکه می گذارید و آنکه روی کباب می ریزند... سماق!
* چند بار در لحظه تحویل سال در ایران بوده ای؟
فقط یک بار. چون همیشه نوروز با تعطیلی می آید، ما هم فرصت خوبی پیدا می کنیم که به خانواده هایمان سر بزنیم.
* پس خاطره های زیادی از نوروز نداری؟
نه! اما یک چیز واقعا برایم جالب است؛ اینکه شهر بزرگی مثل تهران در تعطیلات نوروز چنان خلوت می شود که انگار فقط چند هزار نفر در آن زندگی می کنند! این را همان یک سالی که در ایران بودم فهمیدم. آن زمان مربی فولاد بودم و بواسطه چند سفری که به پایتخت داشتم، می دانستم تهران چه ترافیک وحشتناکی دارد. اما در نوروز وقتی به دعوت دوستم به تهران آمدم خیلی تعجب کردم. از این سر شهر تا آن سر شهر فقط 10 یا 15 دقیقه طول می کشید. واقعا برایم عجیب بود که مردم تهران به کجا رفته اند!
* ایران کشوری است باستانی با تمدنی چند هزار ساله. درباره تاریخ این سرزمین چقدر می دانی؟
من ایران را از قبل از اینکه به این کشور بیایم خیلی خوب می شناسم. در مورد داریوش و کوروش کبیر چیزهای زیادی خوانده ام و می دانم که ایران فرهنگ و تمدنی بزرگ دارد. من افتخار می کنم که در این کشور هستم. ایران مرکز تمدن شرق است و هر قسمت آن مملو از تاریخ و تمدنی بزرگ است. من حتی اگر از ایران هم بروم هرگز نمی توانم اینجا را فراموش کنم. فرهنگ اینجا حالا فرهنگ من است. من نه تنها فرهنگ اینجا را دوست دارم که از مردم ایران هم خیلی خوشم می آید. مردم اینجا خیلی گرم هستند.
* قطعا با شخصیت های برجسته ایران زمین هم آشنا هستی؟ چقدر فرصت کرده ای که نقاط باستانی کشور ما را از نزدیک ببینی؟
اینجا چیزهایی را می بینی که هیچ جای دیگر نمی توانی ببینی. هیچ کشوری مثل ایران نیست و من تقریبا همه جای آن را گشته ام؛ از چغازنبیل و شوش دانیال گرفته تا بم قبل از زلزله و پرسپولیس (تخت جمشید). دلیلش هم این است که تاریخ را دوست دارم و این علاقه از دوران مدرسه با من همراه بوده است. من فردوسی را می شناسم، سعدی و حافظ را می شناسم و می دانم حکیم ابوعلی سینا چه کسی بوده است. یک خاطره جالب هم دارم. زمانیکه سرمربی فولاد بودم در یکی از سفرهایمان به شیراز زمانی که قصد داشتم از اردو خارج شدم، مدیر باشگاه از من پرسید کجا می روی و من در جواب او گفتم می خواهم بروم و پرسپولیس را از نزدیک ببینم. برای من جالب بود که یکی از بازیکنان تیم نمی دانست پرسپولیس کجاست!
* در این سالها در شهرهای زیادی زندگی کرده ای. در اهواز، در بندرعباس، در همدان، در گیلان و البته تهران... زندگی در کجا شیرین تر بود؟
شیرین ترین روزهای زندگی ام را در اهواز داشته ام. شهری جنگزده با مردمی سختکوش. شاید همین سختی ها باعث شده که مردمان اهواز مردمانی خونگرم باشند. برای خیلی از ایرانی ها زندگی کردم در اهواز با آن گرمای وحشتناک و آن گرد و غبار آزار دهند آسان نیست اما برای من زندگی در این شهر و در کنار مردمان خونگرم و دوست داشتنی اش آنقدر جذاب بود که چهار سال در فولاد ماندم و این شهر را به خاطراتی شیرین ترک کردم.
* سئوالی که می خواهم از تو بپرسم سئوال بسیاری از فوتبالی هاست. یحیی گل محمدی قبلا شاگرد تو بود. چطور حاضر شدی که در پرسپولیس دستیار او باشی؟
بله! یحیی چهار سال شاگردم من بود اما من دوست دارم او موفق باشد . برایم مهم نیست که دستیار باشم و یا مربی ، من می خواهم کارم را انجام بدهم. یحیی قبلا بازیکن من بود و پسر خیلی خوبی است. زمانیکه سرمربی پرسپولیس شد به من زنگ زد و از من خواست که کمکش کنم. من هم چون می دانستم یحیی در پرسپولیس کار سختی دارد قبول کردم که در کنارش باشم.
* فکر می کنی یحیی در پرسپولیس می تواند موفق باشد...
نمی دانم! او تا الان خیلی خوب در پرسپولیس نتیجه گرفته است، اما نباید فراموش کرد که یک مربی همیشه برنده نیست. برای همین باید به گل محمدی فرصت بیشتری داد. او بازیکن بزرگی بود و حالا می تواند مربی بزرگی هم باشد. او خوب کار می کند و می تواند آینده درخشانی داشته باشد.
* خودت هم زمانی سرمربی پرسپولیس بودی. آن شروع رویایی و بعد نتایج بدی که باعث شد با ناخوشی از این تیم جدا شوی... پرسپولیس در همه این سالها کم و بیش با مشکلاتی که در زمان خودت وجود داشت، دست و پنجه نرم کرده است. فکر می کنی چرا این تیم در سالهای اخیر پرنوسان بوده است؟
برای خود من هم جالب است که چرا. پرسپولیس تیم بزرگی است اما در 13 سال گذشته فقط دو بار قهرمان ایران شده. این روند برای تیم پرطرفداری مثل پرسپولیس جای تعجب دارد.
* با انگیزه کمک به یحیی آمدی اما خیلی زود از جمع کادر فنی پرسپولیس جدا شدی... دلیلش چه بود؟
من در این مدت در مواردی چون نحوه تمرینات و آنالیز حریفان مشاوره های زیادی به یحیی دادم اما از اول هم قرار نبود این همکاری طولانی مدت باشد. طی مذاکراتی که با رویانیان داشتم قرار شد در آکادمی باشگاه پرسپولیس و به عنوان مربی تیم های پایه این باشگاه فعالیت کنم. کاری که خودم شخصا به آن علاقه دارم.
* خیلی از مربیان مطرح ایرانی دوست ندارند در رده های پایه مربیگری کنند و می خواهند از همان ابتدا در تیم بزرگسالان سرمربی باشند. دلیل علاقه شما به کار در رده های پایه چیست؟
هیچ چیز مهم تر از بازیکنان نوجوان و کم سن نیست . توجه کردن به این موضوع خیلی مهم است و همه باشگاه ها باید به آن توجه کنند. علاقه اصلی من بیشتر این است که بر روی این رده سنی کار کنم. توسعه فوتبال وقتی عملی می شود که رده های پایه مورد توجه قرار بگیرند. من در جنوب کشور بازیکنان کم سن و سال زیادی دیدم که برخی از آنها در حالی که 16 و یا 17 سال بیشتر نداشتند مهارت زیادی از خودشان نشان می دادند. مطمئن باشید اگر به آنها توجه شود آینده بهتری در انتظار فوتبال ایران خواهد بود.
* راستی تا به حال شده در ایران احساس غربت کنی؟
خیلی. این تنها مشکلی است که من در این سالها داشته ام. زمانیکه برای اولین بار به ایران آمدم نوه ام فقط شش سال داشت اما حالا او به دانشگاه رفته است. من زمانهایی زیادی دور از خانواده ام بوده ام.
* کمی هم در مورد خانواده ات بگو...
الان 42 سال از ازدواج من می گذرد. من یک پسر و یک دختر دارم. همسرم تقریبا هر سال دو بار به ایران می آید. پسرم هم دو بار به ایران آمده. باید بگویم آنها هم مثل من ایران را دوست دارند و همیشه استقبال می کنند از اینکه برای به ایران بیایند.
* آینده کاری بگوویچ در فوتبال ایران چگونه است؟
هنوز هم تصور می کنم که می توانم آینده خیلی بهتری در فوتبال ایران داشته باشم. فوتبال ایران پر از استعداد است و من دوست دارم که با کمک این استعداد بخشی از آینده خوب فوتبال شما را بسازم. من کارم را در فوتبال ایران دوست دارم و همچنان به آن ادامه می دهم.
* به عنوان آخرین سئوال! پشیمان نیستی از اینکه بخش زیادی از عمر مربیگری ات را در ایران سپری کرده ای؟
مسلما نه! من فقط برای فوتبال به ایران آمده ام اما آنچه که الان مرا در اینجا نگه داشته، فوتبال نیست. احساس واقعی من این است که انگار در ایران متولد شده ام. وقتی به این کشور آمدم اهداف زیادی در سر داشتم و حالا باور دارم که همه آن هدف ها را عملی کرده ام. مطمئن هستم اگر می خواستم به جای دیگری بروم نمی توانستم اینچنین موفق باشم. به همین خاطر فکر می کنم شانس بسیار بزرگی داشتم که به ایران آمدم. من ایران را بسیار دوست دارم.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛