خیلی از پدر و مادرها با دیدن کوچکترین استعداد کودکشان به این نتیجه میرسند که او نابغه است ولی آیا این تصورات حقیقت دارد؟
تواناییهای مرتبط با هوش
شاید بهتر باشد قبل از هر چیز نشانههای اولیه باهوش بودن کودک را بشناسیم. دکتر حکیمشوشتری در این باره توضیح میدهد: شاخصهای رشدی که با هوش و تکامل ارتباط دارند، عبارتند از: شاخص حرکتی که شامل نشستن، چهار دست و پا رفتن، ایستادن و راه رفتن است و شاخص کلامی که خیلی مهمتر از حرکتی است و ارتباط بیشتری با هوش دارد مانند اینکه کودک حداقل تا یک سالگی بتواند چند کلمه بگوید و تا یک و نیم سالگی جملههای دو کلمهای ساده مثل «آب بده» و «بابا آمد» بسازد. هر چه کودک این توانمندی را سریعتر به دست آورد، نشان میدهد رشد هوشی او بیشتر و سریعتر است.
این فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان میافزاید: تواناییهای شناختی دیگر کودکان نیز با هوش ارتباط دارد. مثلا بچهها حول و حوش چهار سالگی متوجه کمیت اعداد میشوند و اگر کودکی در سن کمتر متوجه مفهوم عدد شود، یعنی تفاوت یک اسباببازی با سه اسباببازی را بفهمد، هوش خوبی دارد.
ممکناست بچهها در این سنین بتوانند تا 20 بشمارند ولی مفهومی از آن درک نمیکنند و مثل شعر خواندن فقط آن اعداد را حفظ کردهاند و اگر از آنها بپرسید تفاوت سه با چهار چیست، نمیدانند. اگر از کودک خردسالی بپرسید یکی کمتر از سه چقدر میشود و او جواب را بداند یا با انگشتهایش نشان دهد، یعنی درک مفهوم ریاضی بالاتر و رشد هوشی بهتری دارد.
نقش پدر مادرها چیست؟
وظیفه هر پدر و مادری است که محیطی غنی و آرام برای کودکانشان مخصوصا کودکان زیر پنج سال فراهم کنند که در آن محرکهایی برای تحریک حس کنجکاوی و جستجوگری کودک وجود داشته باشد.
دکتر حکیمشوشتری با اشاره به این مطلب، ادامه میدهد: باید توجه عاطفی کافی به کودک داشت و گاهی وارد بازی او شد. این کار کمک میکند سهم محیط در رشد هوشی او بیشتر شود. البته باید توجه داشت که بخشی از هوش وراثتی است و در مورد آن کاری نمیتوان انجام داد و والدین میتوانند فقط در تامین محیط مناسب برای رشد هوش تاثیرگذار باشند. البته والدینی که حمایت افراطی از کودک انجام میدهند، امکان آموزش از طریق آزمون و خطا را از او میگیرند. چنین رفتاری علاوه بر اینکه کودکان را وابسته بار میآورد، این نگرش را در آنان ایجاد میکند که اشتباه کردن ترسناک است.
وی تاکید میکند: کودکانی که در مراکز نگهداری از کودکان زندگی میکنند و اغلب از وجود مراقبان ثابت که با آنان تعامل داشته باشند، بیبهره هستند، رشد هوشی کمتر و معمولا در امور تحصیلی پیشرفت کمتری در مقایسه با همسالان خود دارند.
آموزش از سن کم ممنوع
روانپزشکان، آموزش خاصی را برای بچههای خردسال توصیه نمیکنند و میگویند آموزش آنها باید فقط در قالب بازی باشد.
دکتر شوشتری هم توصیه میکند: وقتی کودک شما نقاشی میکشد به او بگویید: «چه ابر قشنگ آبیای کشیدی! حالا نگاه کن تو اتاق چی آبیه؟» این روش بهتر از این است که بخواهیم رنگها را جلوی کودک بگذاریم و تکتک به او یاد بدهیم. در حقیقت در این روش شما هنگامی به کودک آموزش دادهاید که آمادگی دارد؛ بنابراین بیشتر تاثیر دارد و بهتر یاد میگیرد.
این استاد دانشگاه میافزاید: نباید کودک را وادار کنیم طبق خواسته ما به آموزشی تن دهد که خود به آن علاقهمند نیست. کار کودک بازی است و ابزار آموزش کودک در سنین پایین نیز بازی است، مثلا در بازیهای کلامی میتوان گنجینه لغات کودک را افزایش داد. مثلا برخی بچهها که از سنین پایین آموزش زبان، برخلاف میل آنها برایشان شروع میشود، گاهی از آموزش دلزده میشوند.
هوش را با حافظه اشتباه نگیرید
دکتر شوشتری به نکته بسیار مهمی اشاره میکند: گاهی هوش با حافظه اشتباه گرفته میشود و والدین فکر میکنند، چون فرزندشان خیلی چیزها را خوب حفظ میکند و به خاطر میسپارد، هوش بالایی دارد در صورتی که ممکناست فقط حافظه خوبی داشته باشد و هوش او معمولی باشد. منحنی هوش به شکل زنگوله است و بیشتر افراد در حد وسط آن قرار میگیرند و سطح هوش افراد کمی بالاتر از حد معمول است که جزء نخبگان یا نوابغ هستند.
مدرسه تیزهوشان خوب است؟
آموزشهای مدرسه، دانستههای کودک را افزایش میدهد؛ ولی نقش چندانی در پرورش نبوغ و خلاقیت آنها ندارد. مدارسی که به کودکان فرصت حل مساله از راههای جدید میدهند، در پرورش قوای فکری آنها سهیم هستند. این استاد دانشگاه میگوید: مثلا دادن فرصت دو هفتهای برای حل یک تمرین ریاضی و یافتن راهحلهای جدید و متنوع برای آن، خیلی بهتر از آن است که مدام کلاسهای فوقبرنامه برگزار و از دانشآموزان خواسته شود تا با تمرین بیشتر، آنچه در کتاب است، حفظ کنند.
وی معتقد است: اگر قرار باشد آموزشهای کلیشهای و با استانداردی اجباری به بچهها داده شود، حتی این مدارس هم نقشی در پرورش هوش آنها نخواهند داشت. این سیستمها بچهها را به جای خلاق کردن به این راه هدایت میکند که چه کنند تا نمره بالاتری بگیرند یا حتما در کنکور قبول شوند.
افراد باهوش خوشبختترند؟
همیشه داشتن هوش زیاد دلیل بر داشتن زندگی موفق و بهتر نیست، چون اگر عرصه برای پرورش این هوش مساعد نباشد و فرد با شرایط منطبق نشود، دچار مشکل خواهدشد.
دکتر حکیمشوشتری میگوید: اگر بچه شش سالهای که دانستهها و معلوماتش در حد دانشآموزان کلاس سوم، چهارمی است مجبور شود به کلاس اول برود، دلزده و از محیط خسته و کلافه میشود و شروع به بدرفتاری میکند. داشتن انتظار غیرواقعبینانه از کودک، آفت بزرگی است. نتیجه این انتظارها چیزی جز خستگی و عذاب کودک و ناکامی والدین نیست. خوب است فرزندمان را همانگونه که هست بپذیریم و به یاد داشته باشیم که «کودکان ما آنچه که میخواهیم نمیشوند، آنچه که ما هستیم میشوند.»
زهرا السادات صفویسهی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد