فاطمه گلیمبافی را از گودکی و از مادر خود آموخته و به قول خودش این هنر اصیل از مادر برایش به ارث مانده است. با او در همایش زنان کارآفرین آشنا شدم. آمده بود تا تجاربش را با دیگر زنان کارآفرین قسمت کند. میگوید: مدتهاست بیشتر به جای آنکه پای دار گلیم ببافم آن را به باقی مردم آموزش میدهم، بیشتر زنان به این هنر علاقه نشان میدهند و من هم هنر آبا و اجدادیام را در اختیار آنها میگذارم.
یادم نمیآید از چه زمانی کار را آغاز کردم. به نظر از روزی که چشم باز کردهام مادرم پای دار قالی بوده است و من هم درست از سن ۱۷ سالگی بافت حرفهای آن را آغاز کردم. تا این سن به اندازه کافی از مادرم یاد گرفته بودم که بتوانم در این سن و سال به یک بافنده حرفهای تبدیل شوم.
خانواده من بسیار پر جمعیت بودند و امرار معاش سخت بود. دامداری شغل اصلی ایلیاتی هاست و ما قشقایی هم با همین روش امرار معاش میکنیم. زنان هم در پخت و پز نان و بافت گلیم مهارت دارند. خانواده ما هم به همین روش روزگار سپری میکرد.
من از بیکاری گریزان بودم. وقتی میدیدم زنان و دختران ایل تنها به کارهای خانه مشغول هستند ناراحتم میشدم. خودم لحظهای آرام و قرار نداشتم، یک روز به فکر فرو رفتم و تصمیم گرفتم از هنری که داشتم استفاده کنم، برای خودم در بافت گلیم حسابی استاد شده بودم. اول با سه نفر کار را شروع کردم و گلیمبافی را به سه زن آموزش دادم تا این که در مدت ۴ سال تعداد دانش آموختههایم به ۳۲ نفر رسید و توانستیم برای خودمان تعاونی تشکیل دهیم.
هنوز هم ماندگار نیستیم
او و دیگر زنان بافنده در شهر اصفهان تعاونی زنان بافنده گلیم را تشکیل دادهاند تا بهتر بتوانند در ماندگار کردن این هنر اصیل بکوشند. به عقیده او این هنر به دلیل حمایت نشدن از بافندههایی که بیشتر زنان هستند در حال زوال است.
یکی از مهمترین ناراحتیهای این زن کارآفرین کم ارزش شدن هنر گلیمبافی نزد جوانان بویژه دختران روستایی است، میگوید: درباره این هنر فرهنگسازی نشده به همین دلیل بسیاری از ارزش آن بیخبرند. هنر گلیمبافی هم درست به اندازه دیگر هنرها همچون گرافیک و معماری با ارزش است و در صورت حمایت اشتغالزایی خوبی هم میتواند داشته باشد.
با تاسف سری تکان داده و ادامه میدهد: روزی که کار را شروع کردم ایلیاتی بودم و سفر میکردم. در همان سفرها دهها نفر را آموزش دادم تا توانستیم تعاونی را ایجاد کنیم. زنانی که کار را یاد میگرفتند شروع به تولید میکردند، کم کم محصولات ما وارد بازار شد و به دلیل کیفیت مشتریهای خوبی هم پیدا کرد. حالا سفارشهای زیادی از سراسر ایران داریم و تمام آنهایی که کار را با من شروع کردهاند امروز هر کدام کارگاهی دارند و در لوای همان تعاونی فروش و درآمد و مناسبی نیست به دست آوردهاند اما این روزها بسیاری از دختران روستایی کار گلیمبافی را عیب میدانند و آن را از دیگران پنهان میکنند. بسیاری از دختران روستایی به همین دلایل فرهنگی این کار را کنار گذاشتهاند و تمایلی به ادامه آن ندارند و این برای من جای تعجب دارد.
ظریف بافی رمز ماست
او ویژگی گلیم قشقایی را که از دیگر گلیمهای متفاوت است اصالت، ظرافت و تنوع در رنگش عنوان میکند. به گفته فاطمه امروزه در روستاهای کشور بیشتر زنان میانسال و پیر به کار بافت گلیم اشتغال دارند و بعد از آنها معلوم نیست چه بلایی بر سر این هنر ماندگار میآید هنری که بیش از ۹۰ نفر که بخش زیادی از آنها زنان سرپرست خانوار و عضو تعاونی من هستند به مدد آن امرار معاش میکنند.
با نگرانی خاصی درباره گلیمبافی سخن میگوید: در دانشگاه رشته فرشبافی داریم اما گلیمبافی نه؛ در حالی که اگر چنین رشتهای تاسیس شود منزلت اجتماعی این هنر نیز افزایش خواهد یافت و دیگر دختران با اتسعدا روستایی که میتوانند این هنر را زنده نگه دارند، بلد بودنش را عار نمیدانند!
مشکلاتی هم هست
فاطمه از مشکلات خود و دیگر اعضای تعاونی زنان بافنده میگوید: مهمترین مشکل تولیدکنندگان زن نحوه عرضه محصولاتشان است. تنها منبع درآمد زنان سرپرست خانوار این تعاونی بافت گلیم است. با این همه مشکل اقتصادی چطور میتوانیم جایی را برای عرضه تولیداتمان مهیا کنیم. اگر جایی به من میدادند میتوانستم محصولاتم را حتی صادر کنم، از نظر کیفیت و تنوع مشکلی نداریم و من میدانم که اگر حتی یک بار مجال عرضه محصول به خارج از کشور به ما داده شود مشتریها خودشان به سراغ ما میآیند. اما...
نمایشگاه به داد ما میرسد
فاطمه بیشتر محصولاتش را در نمایشگاهها عرضه میکند و چون سال هاست که به این کار اشتغال دارد بسیاری از خریداران او را میشناسند و بیشتر آنها برای خرید تولیداتش به سراغش میروند.
او در این باره میگوید: ۱۰ سال است که به دنبال اجاره یک فروشگاه برای عرضه تولیداتم هستم اما هرگز بدون حمایت قادر به این کار نشدهام. این در حالی است که گلیم ما در کشورهای غربی طرفدار زیادی دارد و با کمی حمایت میتواند اشتغالزایی مناسب داشته و برای کشورمان ارز آور باشد. بیشتر بافندگان زن بیمه نیستند و از این موضوع گلایهمندند و هر چند به آنها میگوییم از بیمه بافندگی استفاده کنند؛ اما به دلیل نداشتن دفترچه بیمه باز هم ناراضیاند، این شغل زنانه، امن و درآمدزاست و به نظر من وقتی من با دست خالی و بدون حمایت توانستهام ۹۰ زن را سرپرستی و محصولات و بافتههای این زنان را در بازارهای داخلی عرضه و درآمد خوبی به دست میآوردم با کمی حمایت میتوان دستاوردهای بسیار زیادی ایجاد کرد.
به عقیده او زنان سرپرست خانوار مسئولیت بزرگی را در خانوادهشان به عهده دارند و همه مشکلات زندگی را به دوش میکشند: مشکلات اقتصادی در کنار نگاههای ناعادلانه جامعه این زنان را آزار میدهد اما با صبوری مجبورند همه ناملایمات را تحمل کنند.
بزرگترین تفریحم کار است
بزرگترین تفریح این زن کارآفرین کار است. گلیمبافی و آموزش آن هیچ گاه او را از نظر روحی خسته نمیکند اما مدتی است که به دلیل بیماریهای جسمیاش از کار کردن خسته شده و به قول خودش از میزان فعالیتش نسبت به گذشته کاسته شده است. او بزرگترین آرزوی زندگیاش را جلوگیری از نابودی این هنر آبا و اجدادیاش عنوان میکند و میگوید: بافت مدام و طولانی گلیم آن هم در شرایطی که من کار میکردم باعث شده است به بیماریهای زیادی مبتلا شوم و دیگر قادر نباشم مانند دوران جوانی کار کنم، اما تمام سعی خود را کردهام که برای زنان گلیمباف تعاونی بهترین شرایط کاری را ایجاد کنم تا آنها به بیماریهای مختلف مبتلا نشوند.
تلاش را رها نکنید
فاطمه، توصیههایی برای زنان این مرز و بوم دارد؛ چه آنهایی که سرپرست داشته و مجبور به اداره زندگی خود هستند و چه آنهایی که سرپرستی نداشته و تمام بار زندگی به دوش خودشان است. او میگوید: بدانید که با تلاش به همه خواستههای خود میرسید. فرقی نمیکند چه فعالیتی باشد فقط باید با پشتکار و بدون خستگی کاری را که بلد هستند دنبال کنند من مطئنم به دستاوردهای خوبی رسیده و علاوه بر خود دیگران را نیز میتوانند از داشتههایشان بهرهمند کنند.
>> برنا