با این همه، مخاطب تلویزیون، آبپرور را بیش از هر چیز با سریال «هوش سیاه» میشناسد که سری دومش این روزها از شبکه سه پخش میشود.
این سریال که به جرایم اینترنتی میپردازد فضای متفاوتی را برای مخاطب به نمایش میگذارد.
فضایی که چندان شباهتی به واقعیتهای موجود در کشورمان ندارد و میتواند حاصل نگاه پیشروی آبپرور به سریالهای تلویزیونی باشد، حاصل رقابت با آثار ماهوارهای یا شاید زاییده محدودیتهای موجود در کشورمان برای تولید یک اثر پلیسی ـ جنایی.
همکاری شما با گروه برنامههای الگو و نمونه در تلویزیون حتی اگر نتیجه تقدیر باشد، خارج از اختیارات و انتخاب شما هم نبوده. درست است؟
من در کنار شش نفر دیگر ازجمله رضا کیانیان، رامین حیدری فاروقی و شاهرخ دلکو جزو گروهی بودم که مرکز پژوهشهای معاونت سیما، اجرای برنامههای نمونه و الگو را به آن سپرد. همان وقت هم پیشنهاد ساخت ویدئو کلیپ از سمت ما به تلویزیون ارائه شد و با شجاعت مدیران تلویزیون به نتیجه رسید.
در ادامه این همکاری سال 77 اولین تلهفیلمهای جدی تلویزیون با بودجههای سنگین توسط گروه ما ساخته شد. به این ترتیب، گویی نمونهسازی و الگوسازی برای تلویزیون در ناسیه من نوشته شده بود. به همین دلیل همیشه در قبال کاری که انجام میدهم احساس مسئولیت کردهام و تلاشم بر این بوده بهترین کار ممکن را انجام بدهم. در این وانفسا که تولید آثار با کیفیت بالا دارد فراموش میشود، خودم را جزو معدود برنامهسازانی میدانم که سرسختانه میخواهم اثری را به مردم ارائه کنم که ارزشمند باشد.
حتما میدانید صفشکن بودن و گشودن مسیرهای تازه کار بسیار سختی است، چون همیشه انسانها در مقابل اولینها مقاومت میکنند. شروعکننده بودن سخت است و من از همان ابتدای کار خودم را برای هر واکنشی آماده کردهام.
حالا اگر من به شما بگویم آنقدر پیشروی کردهاید که از مرز واقعیتها گذشتهاید، حرفم را قبول میکنید؟
وظیفه فیلمساز همیشه این نیست دوربین را جلوی واقعیت بگذارد. ما کارگردان علاقهمند به آثار اجتماعی و ساخت فیلمها و سریالهای واقعگرایانه کم نداریم. کارگردانهای زیادی هم داریم که در ساخت فیلم و سریال به گذشته نگاه میکنند و دیدگاه سنتی و نوستالژیک به جهان اطراف خود دارند، اما کارگردانهای خیلی کمی داریم که در آثارشان به آینده نگاه کنند و ادعای الگوسازی و سلیقهسازی داشته باشند. سریال هوش سیاه را باید جزو این دسته از آثار نمایشی ببینید.
وقتی آیندهای را که ندیدهایم به تصویر میکشیم نتیجه کارمان یک اثر علمی ـ تخیلی است، اما هوش سیاه در زمره آثار علمی ـ تخیلی هم قرار نمیگیرد!
بله، خیلی هم از اینگونه فاصله دارد. اما همین بس که وقتی فیلم قتل آنلاین ساخته شد و ما حمید گودرزی را دیدیم که در ماشینش به کمک موبایل و لپتاپش به اینترنت وصل میشود و چت میکند، همه گفتند این غیرواقعی و نشدنی است، اما الان هیچکس چنین حرفی نمیزند. من همان زمان در مصاحبههایم گفتم تکنولوژی دارد به این سمت میرود و همینطور هم شد. شاید چیزهایی که در هوش سیاه میبینیم امروز و در این تاریخ در کشورمان رخ نداده باشد، اما بزودی در کشورمان اتفاق خواهد افتاد یا وقتی هوش سیاه 1 ساخته شد، پلیس از من دعوت کرد و گفت بخش پلیس فتا را با الگوبرداری از سریال شما تاسیس کردهایم.
اما زندان چیزی نیست که در کشور ما نبوده باشد!
من زندان سریالم را با سلیقه خودم ساختهام، سایت پلیس را آنطور که فکر میکنم درست و استاندارد است، میسازم و فضا را طوری طراحی میکنم که معتقدم باید باشد.
میخواهید برای زندان و پلیس الگوسازی کنید؟
نه، من فکر میکنم دنیای هوش سیاه این شکلی است و آن را همان شکلی میسازم.
اما خودتان گفتید که ...
بله الگوسازی هم میکنم، اما قصدم این نیست که پلیس یا مدیریت زندانها حتما از سریال من الگو بگیرد. برای من ایجاد جهان هوش سیاه و آنچه فکر میکنم باید باشد از ساختن واقعیت مهمتر است. ممکن است کسانی مثل شما معتقد باشند یک فیلم باید مطابق با طبیعت و محیط پیرامون من باشد و اگر نباشد آن را تماشا نمیکنم. من در پاسخ به این افراد میگویم شما دارید یک دنیای این شکلی را از خود دریغ میکنید، بنابراین شما باختهاید نه من!
کمی از مختصات این دنیا یا گونه را توضیح بدهید. سریال شما نه قاعده و قوانین درام واقعگرایانه را رعایت میکند و نه قراردادی برای علمی ـ تخیلی بودن با مخاطب میگذارد. با این حساب از چه قواعدی پیروی میکند؟
اثر نمایشی قائم بر قواعدی است که خودش بنا میگذارد و دنیای آن یک دنیای خودبسنده است به این شرط که قوانین خودش را تبیین، تشریح و اعمال کرده و قوانین خودش را نقض نکند. من در هوش سیاه دنیای خودم را با کولاژی از تصاویر واقعی ساختهام. از تهران تصاویری را که دوست داشتهام، برداشتهام و به جای تصاویری که دوست نداشتهام، چیزی را گذاشتهام که باید باشد. من دنیایی با قواعد خاص خودش ساختهام و شرط اول این بوده که خودم قواعد این دنیا را رعایت کنم.
چرا اصرار داشتید این تهران ساختگی را با نام تهران به مخاطب عرضه کنید؟
برای اینکه تهران است. مگر شمای مخاطب چند تا زندان این شهر را از نزدیک دیدهاید؟ از کجا میدانید چنین زندانی در تهران وجود ندارد یا نمیتواند وجود داشته باشد؟ از کجا میدانید در همه زندانهای تهران زندانیها چطور لباس میپوشند و چطور با آنها رفتار میشود؟ واقعیتی که من در این سریال نشان دادهام واقعیت محض نیست، بلکه واقعیت فیلمی است! برخی آثار نمایشی، واقعیات را به نمایش میگذارد و زشتیها و دردها را عمیقتر و درشتتر از چیزی که هست نشان میدهد تا زمینه برای درمان فراهم شود، اما هوش سیاه چنین داعیهای ندارد و به دنبال چنین چیزی نیست.
این سریال به آینده نگاه میکند، آیندهای که دور نیست. اگر آینده را دورتر بگیرم نقض غرض کردهام، اما من آیندهای را نشان میدهم که دور نیست و دارم به مردم میگویم اطلاعات شما سرمایه است. همانطور که از داراییهای دیگرتان محافظت میکنید باید از اطلاعات شخصی خود هم مراقبت کنید. امنیت ملی سرمایه ملی ما محسوب میشود، باید از آنها مراقبت کنیم. این همان آینده نزدیک است که به آن اشاره کردهام، ولی اگر قرار باشد درباره آینده دور هشدار بدهم آن وقت هوش سیاه، یک سریال تخیلی خواهد بود.
من زمانی بین حال و آینده را به تصویر کشیدهام و این کار اصلا ساده و بیخطر نیست و من خطر کردن را بسیار دوست دارم، چون اگر با این شیوه بتوانم مخاطب را با خود همراه کنم اتفاق خیلی خوبی رخ خواهد داد.
چه اتفاق خوبی؟
همان الگوسازی که گفتم. دیگر مخاطب تلویزیون به نگاه چرک و کثیف در اینگونه تن نخواهد داد.
پس برای فیلمهای پلیسی الگوسازی نکردهاید؛ در واقع به پلیس کشورمان الگو دادهاید!
فرقی نمیکند. من نگاهم رو به جلو است و اگر قرار باشد در آینده فیلم یا سریال بسازم باز هم با همین دیدگاه خواهم ساخت و همین روند را ادامه خواهم داد. کار من سلیقهسازی است. یعنی من منتقد شرایط فعلی تلویزیون هستم.
شما تلویزیون را یک کارخانه تولید مواد غذایی تصور کنید که رقیب ندارد و غذایی تولید میکند که همه مردم آن را مصرف میکنند، اما این کارخانه به قدری درگیر تولید شده و آن قدر درگیر خوراکرسانی به مخاطب است که از آینده غافل شده. من معتقدم این کارخانه باید در کنار خط تولید لابراتوارهایی داشته باشد که در آنها روی ذائقه مخاطب مطالعه کنند، بررسی کنند چه چیزی برای سلامتی مصرفکننده مناسب است و چگونه باید به آن دست پیدا کرد، مردم چه سلیقهای دارند، ذائقه جوانان ما به کدام سمت سوق پیدا میکند و ما باید چطور آن را جهت بدهیم... ما نیاز به همت ملی داریم. هیچ کس در تولید تلویزیونی به فکر غرور ملی ما نیست. هوش سیاه احیاگر غرور ملی ماست.
وقتی آیندهای را نشان میدهد که هنوز نیامده، چطور میشود احساس غرور کرد؟
چه چیزی نیامده؟ چرا فکر میکنید نیامده است؟
تجهیزات، امکانات و ...
تجهیزات و ادواتی که در این سریال میبینید در دنیا وجود دارد و طی یک سال میتوان آنها را وارد کرد و بهرهبرداری از آنها را فراگرفت. اصلاچیز دور از دسترسی نیست و این سریال باعث میشود ما
تکان بخوریم.
فقط پلیس که مخاطب شما نیست، طیف وسیعی از مردم سریال شما را تماشا میکنند!
این سریال به صورت خاص برای جوانها و در درجه اول جوانانی که با کامپیوتر سروکار دارند، ساخته شده است. به نظرم 70 یا 80 درصد از جامعه جوان کشورمان مخاطب این سریال هستند. هنگام ساخت سری اول خیلی نگران بودیم افراد میانسال به بالا را از دست بدهیم، اما نظرسنجیهای تلویزیون و شبکه سه به ما نشان داد اینطور نیست.
ما مخاطبان بالای 60 سال هم داشتیم، چون برخی مخاطبان فقط داستان را دنبال میکنند. مثلا وقتی یک فیلم فضایی میبینیم، ممکن است از کابین فضانوردان، اصطلاحات و بخش تخصصی آن سر درنیاوریم، اما اگر داستان و درام پرکشش باشد، دنبال میکنیم. من هم دلم میخواهد بیشتر از اینکه به نظرات خودم پایبند باشم به بازخورد اثرم توجه داشته باشم.
خوشبختانه بین هوش سیاه 1 و 2 فاصله افتاد و ما به اندازه کافی فرصت داشتیم درباره این مسائل مطالعه کنیم. اگر این مطالعات نبود با احتیاط بیشتری عمل میکردیم.
نگران این نبودید که شما را به تقلید متهم کنند؟
من چون به سلیقه مردم احترام میگذارم، این اتهامها برایم مهم نیست حتی ممکن است با دیدن نماهای اول به من ناسزا بگویند، ولی فقط یک چیز مهم است و آن اینکه من برای مخاطب خودم تشخص قائل هستم و اطمینان دارم تماشاگر پیگیر این تشخص را در هوش سیاه خواهد دید و از آنجا که این سریال به تماشاگر خود فخر نمیفروشد، بسرعت با هم رفاقت خواهند کرد. اگر شما به من بگویید این سریال کپی سریالهای غربی است من بهعنوان نظریه پایهای آن را میپذیرم، ولی وقتی آخرین قسمت سریال پخش شد باز هم این سوال را از شما میپرسم و مطمئنم اگر باز هم نظرات همین باشد حتما چند تبصره به گفته خودتان اضافه خواهید کرد.
نتیجه کارتان ارزشش را داشت که این همه انگشت اتهام به سمتتان نشانه برود؟
من براساس مبانی فکری و نظریات خاص خودم خطر کردم و دلایل زیادی داشتم یکی از آنها به نگاهی که درباره تلویزیون دارم مربوط است. همانطور که گفتم اگر تلویزیون را یک کارخانه تولید مواد غذایی تصور کنیم؛ این رسانه سفرهای در خانه همه ما گسترانده است که با فشار دادن یک دکمه هر شکل برنامهای بخواهیم به ما ارائه میکند، اما جوان ایرانی از تمام کانالهای ایرانی بسرعت عبور میکند، چون در آنها یک اثر استاندارد نمیبیند کمتر سریالی با استانداردهای بینالمللی تصویری میتوان در تلویزیون کشورمان دید. هوش سیاه تلاش میکند به این استانداردها نزدیک شود و موضوعی ایرانی را با یک لحن بینالمللی ارائه کند.
مگر نه اینکه سینما غربی است، دستور زبانش به ما تعلق ندارد و ما آن را از غرب آموختهایم، هوش سیاه هم همین کار را میکند و محتوای ایرانی را در ساختار غربی ارائه میکند. با توجه به حمله و هجمه رسانههای غربی، چه اشکالی دارد در کنار این همه اثر ایرانی که بشدت ادعای ملی بودن دارند یک سریال هم با استانداردهای بینالمللی ساخته و ارائه شود؟ بیایید به این دست آثار هم برای حضور فضا بدهیم.
هوش سیاه نه به زمانی تعلق دارد که قوانین دنیای امروز بر آن حاکم باشد و نه به آیندهای دور که تخیل قواعد آن را تعریف کند؛ با این وصف قواعد و درام حاکم بر رویدادهای چنین سریالی چطور شکل میگیرد؟
سوالتان را با یک سوال جواب میدهم. سبکهای هنری چطور به وجود میآید؟ اول تجربه میشود و بعد طبقهبندی میشود. یعنی طبقهبندی یک کار کاملا علمی است که براساس مصادیقی که وجود دارد دستهبندی صورت میگیرد. ژانرها و گونهها هم همینطور شکل میگیرد. الان شما نمیتوانی کار مرا ببری در یک ژانر یا طبقه بگنجانی، اگر میخواهی برایش یک طبقه ایجاد کن. من در قید ژانر و طبقه و دسته نبودم و نیستم.
نمیخواهم بگویید از قواعد کدام ژانر پیروی میکنید؛ بگذارید سوالم را با یک مثال توضیح بدهم. وقتی شما یک اثری متعلق به دهه 50 میسازید که هنوز موبایل نبوده، آدمهای قصه شما میتوانند از هم بیخبر بمانند یا حتی همدیگر را گم کنند ولی همین داستان در دهه 90 باید به مخاطب بگوید با وجود وسیلهای مانند موبایل، چطور دو نفر همدیگر را گم کردند. این قواعد در سریال شما که در آینده نه چندان دور رخ میدهد، بر اساس دستاوردهای کدام دوره زمانی تعریف میشود؟
قواعد هوش سیاه 2 را تکنولوژی روز دنیا تعریف میکند. درباره اینترنت، کامپیوتر و البته ماهوارهها فراتر از دستاوردهای امروز بشر نرفتهایم. ممکن است چیزهایی را در این سریال ببینید که هنوز در کشور ما همگانی نشده اما به معنای تخیلی بودن آنها نیست. در این موارد ما جلوتر از زمان پیش نرفتهایم، اما تکنولوژی مدرن مانند کلاف پیچیدهای است که پرداختن به آن و بازکردنش کار سادهای نیست. در تیتراژ سریال هم هستهای پیچیده را میبینید که باز میشود و اجزای درهمی دارد.
دنیای ارتباطات در عصر ما به همین اندازه پیچیده و درهم است، اما همه اتفاقات هوش سیاه بی کم و کاست از این دستاوردها تبعیت میکند و ذرهای از آن فراتر از دستاوردهای امروز و غیرواقعی نیست.
آنچه در هوش سیاه میبینیم دستاوردهای علم ارتباطات در ایران است یا آنچه در جهان به آن دست یافتهاند؟
همه اینها در ایران خودمان وجود دارد، اما بسیاری از این دستاوردها بر اکثر مردم ما پوشیده است. مثلا بسیاری از مردم فکر میکنند ماهوارهها فقط تصاویر تلویزیونی ارسال یا دریافت میکنند و شاید ندانند با همین ماهواره، اطلاعاتی از آن سوی دنیا ارسال میشود که مثل باران اینجا در حال بارش است و افراد میتوانند ظرف خاصی را زیر این باران بگیرند، قطرات این باران اطلاعاتی را ضبط کنند، پسوندشان را تغییر بدهد و پیام خاصی را دریافت کنند. همه این اتفاقها در حالی قابل وقوع است که نه کسی از آن با خبر میشود و نه قابل پیگرد است.
مثل جایی که کامران بوریایی با یک کامپیوتر ساده بدون اتصال به اینترنت یا شبکه میتواند به اطلاعات زندان دست پیدا کند؟
بله، سرگرد هم همین فکر را میکند و در پاسخ به تذکر رئیس زندان میگوید کامپیوتری که به اینترنت وصل نیست خطر ندارد، اما میبینید که این طور نیست.
فکر نمیکنید زندان شما به یک هتل بیشتر شبیه است و فردی مثل کامران بوریایی با وجود سابقهای که دارد، زیادی در این زندان راحت است؟
کامران در انتظار حکم نهایی است و با درخواست تجدید نظر و اقداماتی از این دست برای خودش زمان میخرد. طبق قانون تا زمانی که حکم نهایی دربارهاش صادر نشود، نمیتوانند کاری به او داشته باشند.
رئیس این زندان که با هدف اصلاح و تربیت ایجاد شده، ممکن است اشتباه کند و به این نتیجه برسد آدمی مثل کامران را نمیتوان تا این حد هم آزاد گذاشت و او را باید در یک سلول زندانی کرد.
چقدر هزینه صرف ساختن این زندان شده است؟
من خیلی در جریان رقم صرفشده نیستم؛ البته ما این زندان را به صورت کامل نساختیم بلکه پایه و اساس این بنا وجود داشت و ما فقط فضاهای آن را تکمیل کردیم و بعد از ساخت سریال هم آن را به شکل اول به صاحبش بازگرداندیم.
ارزش نگهداری نداشت؟
این مکان به تلویزیون و سینما تعلق نداشت که بخواهیم آن را نگه داریم یا قرار نبوده صاحبان این ملک به تلویزیون و سینما و شهرکسازی سرویس بدهند. بحث شما را به طور کلی قبول دارم. این که اگر قرار است مبلغی صرف ساخت مکانهایی مثل زندان و بیمارستان و... بشود و یکبار مورد استفاده قرار بگیرد، بهتر است با اندکی هزینه بیشتر آن را برای سریالهای و فیلمهای دیگر هم نگهداری کرد.
این دیدگاه باید در تلویزیون ایجاد شود و حتما مدیران سیما دارند به آن فکر میکنند، اما زندان هوش سیاه 2 در این بحثها نمیگنجد. این مکان را برای همین سریال در نظر گرفتیم، با علم به همه جوانب و محاسبه هزینهها آمادهاش کردیم و بعد از استفاده طبق توافق آن را به صاحبش برگرداندیم. صاحب ملک هم نمیخواست به صورت زندان باقی بماند.
رعایت نکاتی که شما از آن به عنوان استانداردهای بینالمللی یاد میکنید، چقدر با هدف رقابت با شبکههای ماهوارهای صورت گرفته است؟
صد درصد. من گفتم دلم میخواهد تماشاگر تلویزیون وقتی در حال عوضکردن کانالها به هوش سیاه میرسد براحتی از آن رد نشود؛ مکث کند و دلش بخواهد سریال را تماشا کند.
این اتفاق نیاز به یک شروع غافلگیرکننده در سریال دارد. اما هوش سیاه 2 از ابتدا چندان هیجانانگیز نبوده است!
خب، هر کسی در این باره نظری دارد.
سریال شما با اتفاقاتی در یک فضای بسته و محدود به نام زندان آغاز شد و در ادامه، زمان زیادی از آن به استفاده از وسایل تکنولوژیک اختصاص داشت!
در این باره هم باید به نظرسنجیها استناد کرد. قطعا به اعتقاد من این شکلی که الان میبینید بهترین شکلی بود که میشد سریال را ساخت. من که نمیتوانم منتقد کاری باشم که خودم انجام دادهام مگر این که در مواجهه با آرای مخاطبان به این نتیجه برسم که نباید صحنههای فنی اینقدر طولانی میشد.
اما شما تجربه هوش سیاه 1 را داشتید!
این دو سریال در ساختار با هم متفاوت هستند. در هوش سیاه 1 هر قسمت به یک داستان اختصاص داشت و در بخش دوم آن یک داستان متمرکز داریم و با یک داستان فرعی شروع شد تا مخاطب ببیند پلیس میتواند بسرعت یک پرونده را جمع کند و اگر داستان اصلی کش میآید و به این سادگی جمع نمیشود، به توانمند بودن یا نبودن پلیس ارتباطی ندارد بلکه پروندهای که با آن روبهروست پرونده دشواری است که میتواند با هیبت وحشتناکش بر عملکرد پلیس سایه بیفکند.
نگران اعتراض پلیس نبودید؟
نه اصلا. پلیس کشور ما بسیار مقتدر، توانمند و هوشمند است.
با این حساب پلیس باید به لحاظ تکنولوژی خیلی جلوتر از خرابکاری مانند کامران باشد و باید یکی دو تا از این نابغهها را در پلیس کشور هم ببینیم!
در قسمتهای بعدی سریال خواهید دید که همینطور است. به نظرم دارید پیشداوری میکنید وگرنه میبینید در تمام رویدادهای این سریال یا پلیس رفتار ضدقهرمانها را حدس زده یا سایه به سایهاش پیش میرود. طبیعت کارهای پلیسی آن هم از این نوع موش و گربهای ایجاب میکند که مجرم به اندازه پلیس باهوش باشد. خیلی وقتها پلیسها همه چیز را بدرستی حدس میزنند، هوشمندانه اقدام میکنند، اما درست در لحظه دستگیری اتفاق تازهای رخ میدهد و هرگز و هیچ کجا شما نمیتوانید بگویید چقدر پلیس عقب است؟!
پلیس بسیار با ذکاوت، تیزهوش و چابک است و از این بابت نقدی به پلیس وارد نیست. به همین دلیل هم مجرم یک نابغه است چون اصولا موضوع جرایم رایانهای بسیار پیچیده است. در فیلم قتل آنلاین و سریال هوش سیاه 1 و 2 تلاش کردیم به مخاطب بگوییم حتی اگر به اندازه دختر سرهنگ یا پسر سرگرد هم در امنیت باشید، اگر بسیار باهوش باشید، اما در مراقبت از داراییها و اطلاعات شخصیتان دقیق نباشید و احتیاط به خرج ندهید گرفتار خواهید شد.
بعضیها میپرسند با این آثار نگاه منفی به کامپیوتر و اینترنت ایجاد میکنید. من میگویم بگذارید یک نفر هم این طور به این پدیدهها نگاه کند. مگر کسی میتواند فواید اینترنت و کامپیوتر را کتمان کند؟ همه دارند درباره فواید آنها فیلم و سریال میسازند، اما از آنجا که روز به روز عکس، فیلم، نشانی، دارایی مالی و همه داشتهها و همه ثروت ما دارد به اطلاعات دیجیتال بدل میشود، باید بلد باشیم چطور از داشتههایمان محافظت کنیم. به همین دلیل از نظر من ـ که کارگردان هوش سیاه 1 و 2 هستم ـ هیچ انتقادی به پلیس هوش سیاه وارد نیست.
تاکید میکنید پلیس هوش سیاه! آیا پلیس هوش سیاه با پلیس کشورمان فرق میکند؟
نمیدانم شما داوری کنید. من هوش سیاه را ساختم و برای این سریال به پلیس نیاز داشتم که آن را طراحی کردم، نیاز به زندان داشتم آن را ساختم و دنیای هوش سیاه را شکل دادم.
با پلیس فتا در این زمینه همکاری نداشتید؟ چون شما بخش اول این مجموعه را بر اساس پروندههای واقعی ساخته بودید!
بعد از موفقیت هوش سیاه 1، پلیس وعدههای زیادی به ما داد. قرار بود هم پروندههای جرایم دنیای مجازی را در اختیارمان بگذارند، هم اطلاعات بدهند و هم در تولید مشارکت کنند و امکانات و تجهیزات بدهند، اما این وعدهها عملی نشد. البته ما از ماشین پلیس، نیروهای ویژه و تجهیزات دیگر استفاده کردیم، اما به اندازه فیلمها و سریالهای دیگر، نه به اندازه وعدههایی که به ما داده بودند. با وجود آن که ما امضای رئیس پلیس را داشتیم، اما اگر یک جمله یک پرونده در اختیار شما قرار گرفته در اختیار هوش سیاه هم قرار گرفته است. اگر ریالی به شما داده شده به هوش سیاه هم تعلق گرفته است.
یعنی روسا وعده دادند، اما مدیران بدنه همراهی نکردند!
این درخواستها از طرف تهیهکننده پیگیریشده و به نتیجه نرسیده است. من نمیدانم چه چیزی باعث این موضوع شده است.
هوش سیاه 2 بر اثر نبود امکانات و خلاءها هویت متفاوت پیدا کرده است؟
من ارزیابیکننده نیستم و فقط میتوانم بگویم به لحاظ کیفی به چند درصد از چیزی که میخواستم دست پیدا کردم و به چند درصد از آن نرسیدم. من در هوش سیاه 2 فقط به 50 درصد از چیزی که میخواستم دست پیدا کردهام. چرخه تولید کامل نشده است چون من در ذهنم چیزهایی بوده که در روند تولید عملی نشده است.
ابعاد و اندازهها و بزرگی، وسعت و هیبتی که مد نظرم بود در این سریال تحقق پیدا نکرد. چیزهایی در این سریال پیشبینی کرده بودم که به دلیل کمبود بودجه نتوانستیم آنها را عملی کنیم. چیزهایی که ترجیح میدهم الان دربارهاش حرف نزنم.
قرار است هوش سیاه 3 را هم بسازید؟
من آنقدر در ساخت هوش سیاه 2 تحت فشار بوده و اذیت شدهام که الان که در حضور شما هستم اصلا به ساخت سری سوم آن فکر نمیکنم، اما میدانم ظرفیتش را دارد؛ همانطور که بارها گفتهام این مجموعه تا صد اپیزود کشش نمایشی دارد.
ساخت سریال ارزشمند، همت جمعی میخواهد؛ از خود مدیران سازمان گرفته تا تهیهکننده و عوامل تولید باید همت کنند و در کنار آنها ایده، متن، نحوه پخش، تبلیغ و... از ضروریات شکلگیری یک اثر ارزشمند و قابل دفاع است. تازه اینها برای این که یک فیلم یا سریال تاثیر اجتماعی و روانی لازم را داشته باشد کافی نیست. اصلا شما چنین همتی در جامعه رسانهای ما نمیبینید. طبیعی است انجام چنین کاری به تنهایی بسیار سخت و فرساینده باشد و هیچکس دلش نمیخواهد چنین فرسایشی را تحمل کند.
مگر جسارت شروع کردن و پیشرو بودن در وجود شما یک امر ذاتی نیست که از ساخت آثار ارزشمند خسته شدهاید؟
نمیدانم در آینده چه میشود. در تلویزیون، ما مثل دختران دمبختی هستیم که بیشتر انتخاب میشویم و کمتر میتوانیم انتخاب کنیم؛ مگر این که از ابتدا طرحی را خودمان به تلویزیون ارائه کنیم، مورد توجه قرار بگیرد و مدیران سیما اعتماد کنند و ساخته شود. در مورد هوش سیاه همین اتفاق افتاد و مبدع آن خودمان بودیم و خودمان هم آن را پیش بردهایم.
مدیران سیما و تصمیمگیران هم تا زمانی که نتیجه کار را به چشم ندیدند باور نکردند اتفاقی رخ داده است. تنهایی در این کار فرساینده است و من نمیتوانم با اطمینان درباره فردا حرف بزنم یا بدانم قرار است چه کاری بکنم.
بازخوردهایی که از هوش سیاه خواهید گرفت چقدر میتواند در ادامه همکاری شما با تلویزیون تاثیر داشته باشد؟
تصمیمات مدیران درجه اول اهمیت را دارد، اما من هم برای خودم شرایطی دارم که باعث میشود ادامه ندهم.
چه شرایطی؟
ترجیح میدهم دربارهاش حرف نزنم.
آذر مهاجر - گروه رادیو و تلویزیون
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: